۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۱۰
عقیق: در این باره روایت شده است که روزی شخصی شتابان نزد حضرت محمد (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول الله؛ من شاهد ماجرای عجیبی بوده ام. پس حضرت فرمودند: چه دیده ای که این گونه پریشان و آشفته گردیده ای؟
مرد
پاسخ داد: همسرم به بیماری سختی دچار شده بود و طبیبان گفتند اگر از آب
چاه اَحقافِ وادی برهوت او را بنوشانی، شفا می یابد. پس من نیز مشکی برداشتم و
راهی آن وادی گردیدم. وقتی به آنجا رسیدم، آن بیابان را سرزمینی ترسناک یافتم و سرانجام
با ترس و لرز خود را به آن چاه رساندم و مشغول ریختن آب در مشک بودم که ناگهان
صدایی هراس انگیز توجه مرا جلب کرد و چون دقت نمودم، از سمت آسمان، مردی که با غُل
و زنجیر بسته شده بود و آثار تشنگی بر لبانش مشهود بود، فریاد «واعَطَش» سرمی داد
و می گفت: اندکی آب بمن بیاشام که در حال هلاک شدن از تشنگی می باشم.
ترس و وحشت چنان بر من چیره شده بود که تصمیم بر فرار
گرفتم، اما پاهایم توان رفتن نداشت، پس ظرف را آب نمودم تا آبش دهم که ناگاه با
همان زنجیری که به گردنش آویخته بود، او را تا جایی که چشم کار می کرد، بالا کشیدند!
این حادثه مدام در حال تکرار بود و چون تصمیم به آب دادن به او می نمودم او را به سوی آسمان می کشیدند پس مشک خود را برداشته و باشتاب از آن وادی بیرون آمده و خدمت شما رسیدم تا حکمت آن مرد و عذابش را بیان فرمایید.
پس پیامبر (ص) فرمودند: همانا آن مرد، قابیل، فرزند آدم (ع) است که برادرش هابیل را (به خاطر دنیادوستی و جاه طلبی) کشت و این عذاب نیز از آن جهت است (و پیوسته تا روز قیامت ادامه خواهد داشت).
پی نوشت ها:
1- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج6: 291.
2- محمدی. جهنم میعادگاه پیروان شیطان: 34.
منبع:قدس
211008