عقیق: یکی از دعاهایی که امام خمینی(ره) توجه بسیاری نسبت به آن داشتند مناجات شعبانیه بود به همین منظور گفتوگویی را با آیتالله حسن رمضانی از استادان علوم عقلی و عرفانی حوزه علمیه قم و از شاگردان برجسته آیتالله علامه حسن زاده آملی انجام دادیم.
به عنوان سؤال ابتدایی چرا امام خمینی(ره) اینقدر به قرائت مناجات شعبانیه اهتمام داشتند؟
حضرت امام مناجات شعبانیه را یکی از مناجاتهایی میدانستند که تمام ائمه معصومین(ع) به واسطه آن با خدای تبارک و تعالی صحبت میکردند و راز و نیاز داشتند. این مناجات علاوه بر همه اصول و معارفی که دارد به نظر بنده اوج آن همان جملهای است که حضرت امام بارها این مناجات را با این فقره معرفی کردند: «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ».
این اوج این مناجات است که ایشان در این فقره از دعا و مناجات از خدای تبارک و تعالی درخواست میکند که خدا مقدمات رسیدن به انقطاع به او را فراهم کند چون علیرغم اینکه مقدمات این امور را تا حدی باید خودمان فراهم کنیم اما آن کسی که این مقدمات را به نتیجه میرساند و کار نهایی را انجام میدهد حضرت حق است که حالت انقطاع الیالله را در ما به وجود میآورد.
درست است که ما باید از معاصی، تعلقات و وابستگیها دوری کنیم و وجودمان را تا جایی که ممکن است از امور مزاحم پاک کنیم. اما جناب حافظ میفرماید: بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار که با وجود تو کس نشنود ز من که منم، و این گونه خداوند متعال را مورد درخواست و سؤال قرار میدهد و از او میخواهد که این امر را در وجودش محقق کند.
همچنین منصور حلاج هم در آن شعر معروفش به درگاه خداوند عرضه میدارد: «بَیْنی وَ بَیْنَکَ إنّیّی یُنازِعُنی فَارْفَعْ بِلُطْفِکَ إنّیّی مِنَ الْبَیْنِ»؛ خدایا میانه من و میانه تو انیّت و عنانیت من به مزاحمت و منازعه برخواسته و مانع راه من شده بیا و مرحمت کن و با لطف و عنایت خودت این عنانیت را از من بگیر و مرا در خودت فانی کن.
و جناب حافظ هم در این راستا میگوید: میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست/ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.
بنابراین وقتی در این فراز از دعای مناجات شعبانیه میخوانیم: «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ» در واقع از خدای متعال میخواهیم که خدایا به من این عنایت را بکن و این بخشش را نسبت به من داشته باش که من کمال انقطاع را به سوی تو پیدا کنم.
آیا در انقطاع و جداشدن انسانها از امور مادی و دنیوی تفاوتی وجود دارد و چگونه میتوان به آن انقطاعی که در مناجات شعبانیه آمده است، دست یافت؟
ممکن است انسان انقطاع الیالله را پیدا کند بدین معنا که از کثرات خلقی فاصله بگیرد و جدا شود اما اسم آن را باید گذاشت کمال انقطاع؛ یعنی ما در این جا دو معنا داریم؛ یکی انقطاع الیالله و دیگری کمال انقطاع الیالله. انقطاع الیالله یعنی اینکه انسان از کثرات خلقی فاصله بگیرد از خلق و تعلقات بِبُرد اما کمال انقطاع الیالله یعنی اینکه خودم هم در میان نباشم، وابسته به خودم هم نبوده باشم و این عنانیت و این حجاب خودی را که بدترین و بالاترین حجاب است را هم از بین ببرم.
و در فراز دیگری از این دعای شریف آمده است: «حتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ»؛ یعنی اینکه این چشمها حجابهای نورانی را پاره میکند به معدن عظمت و جایگاه عظمت که عین عظمت است دست پیدا میکند. «وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ»؛ ارواح ما به عزّ قدسی تو آویزان شود و بچسبد و تعلق پیدا کند و سر تا پا عین رب شود.
حضرت امام میفرمودند: اینها چیزهایی است که ما نمیتوانیم آنها را درک کنیم مثل یک چیزی که از جایی آویزان است و ما در همین حد میفهمیم! آیا تنها همین صورت ظاهری مدنظر است؟! امام میفرمودند نه تنها این نیست بلکه این یک تصور ابتدایی است که ما داریم یا برای ما حاصل میشود تا آن را درک کنیم. و به قول ضربالمثل معروف: تا نچشی ندانی. باید آن حالت در ما به وجود آید که عین تعلق و وابستگی به خدای تبارک و تعالی باشیم و بچشیم و بعد بفهمیم امام معصوم و انسانهای کامل از خدای تبارک و تعالی چه درخواست کردهاند.
بر اساس اندیشهها و سلوک امام راحل برای فردی که در ابتدای راه قرار دارد چگونه میتواند این مسیر را آغاز کند؟
بر اساس مبانی امام رسیدن به این جایگاه فقط و فقط حرکت در مسیر انسان کامل است، انسان کامل به منزله خطکشی است که انسان باید تمام اجزاء وجودی خویش را با این خطکش تنظیم و میزان کند اگر انسان در مسیر انسان کامل قرار گرفت و صراط انسان کامل که همان صراط مستقیم الهی است را انتخاب کرد و در همان مسیر استقامت ورزید و منحرف نشد قطعا بدون تردید به این غایت و به این هدف، دست پیدا خوهد کرد و برعکس فرد اگر شخصی مسیر خود را از مسیر انسان کامل جدا کند و از او بِبُرد و بیان کند که مثلاً خودش میخواهد به تنهایی به حق برسد و نیازی به واسطه ندارد و سایر سخنان روشنفکر مآبانه، یقیناً این راه به انحراف خواهد کشید و راه انحرافی هم هیچگاه به مقصد و هدف منتهی نمیشود.
بنابراین ما باید در دامان انسان کامل پرورش یابیم و در مسیر انسان کامل قدم برداریم و همانطور که دست انسان کامل در دست خداست و به خدا متصل است انسانی هم که در دامان انسان کامل تربیت شده باشد و در مسیر او گام بردارد مطمئنا به حق تعالی خواهد رسید.
با توجه به صحبتهای جنابعالی، منظور از انسان کامل آیا کل ائمه اطهار(ع) مدنظر است یا اینکه مشخصاً امام زمان(عج) را میفرمایید؟
قطعاً قطب عالم امکان در زمان فعلی،حضرت حجتبن الحسن المهدی(عج) است منتها معنای این سخن آن نیست که ما سایر ائمه اطهار(ع) را از این قاعده مستثنی بدانیم چرا که هر یک از آنها امام زمان و حجت زمان خود بودهاند و اکنون هم میتوان به آنها تمسک کرد و توسل داشت، در زیارتگاههای آنها چه از راه نزدیک و یا دور با آنها ارتباط برقرار کنیم و سیره عملی این بزرگواران که در کتابهای حدیثی و روایی، ثبت شده و به دست ما رسیده است را مدنظر قرار دهیم و عملاً هم در راستای آنچه آنها میپسندیدند و عمل میکردند قرار بگیریم آن توسل و این عمل هر دو با هم منتج به همان نتیجهای خواهد شد که مورد توجه است.
بنابراین به بهانه اینکه حضرت مهدی(عج) امام زمان(ع) است نمیتوان خود را از سایر ائمه اطهار علیهمالسلام و حقیقت محمدیه محروم کرد و آنها را مدنظر نداشت همه آنها نور واحدی هستند که در هر زمان به هر یک توسل بجوئیم مانند این است که به همه معصومین(ع) توسل جستهایم لذا از هم بریده و جدا نیستند.
استاد! یکی از لوازم اینکه ما در این مسیر بمانیم بحث مراقبه است توجه امام خمینی(ره) به این موضوع چگونه بود؟
ارتباطات مردمیمان را باید طوری قرار دهیم که طبق موازین شرع باشد و حضرت امام نیز بسیار نسبت به غیبت کردن حساس بودند ما در جمع و در میان مردم که هستیم نباید حقوق مردم را نادیده بگیریم بلکه باید همواره نسبت به آبروی مردم، حرمت و حقوق آنها حساس باشیم حضرت امام تا جایی نسبت به غیبت کردن حساس بود حتی در مواردی که روشن و آشکار هم بود که اینجا نباید دیگر آن حساسیتها وجود داشته باشد باز هم حساس بودند؛ یکی از علما و فقهای آن عصر میرزا جوادآقا هاشم آملی میفرمود: ما خدمت حضرت امام بودیم کسی وارد محدوده مفاسد اخلاقی محمدرضا پهلوی شد، امام به آن فرد رو کرد و فرمود: آقا غیبت نکنید! آن فرد گفت: شما که دیگر ایشان(محمدرضا شاه) را طاغوت و مظهر شیطان میدانید و با او مبارزه میکنید لذا برای چه میفرمایید غیبت نکنید این دو با هم سازگاری ندارد؟ امام فرمود: بله اما تو عادت میکنی، من عادت میکنم امروز میگوییم او این طوری است و فردا به بهانه دیگر، ملکه فاسده غیبت در میان من و شما به وجود میآید و بعد مواردی را هم که ممنوعه است ما بر طبق عادتی که کردهایم مرتکب خواهیم شد.
در روز 21 بهمن ماه سال 57 که حضرت امام هنگام نماز عصر میخواست نماز را اقامه کند به خودشان عطر زدند دختر امام به ایشان اعتراض میکند و میگوید: آقاجان در این فضایی که مردم در حال جنگ و مبارزه و در حال کشته شدن هستند شما به خودتان عطر میزنید. امام فرمودند:دخترم مستحب است حکم خدا را در همه شرایط و موقعیتها اجرا کنیم حالا اینکه مردم جنگ میکنند آیا با اینکه من هنگام نماز خواندن به خودم عطر بزنم منافات دارد؟! در این حساسیت نسبت به حقوق مردم از یک طرف، تعبد نسبت به یک امر مستحبی و ... همگی سیره و روش عبودیت امام راحل است که کم کم ما را به مقصد اصلی رهنمون میکند.
خاطرهای از حضرت امام راحل به ذهنم رسید که آن را آیتالله خرازی نقل کردهاند: آیتالله خرازی میفرمود: روزی خدمت آقا مصطفی فرزند امام خمینی(ره) بودیم که گفت: روزی وارد خانه شدم که شنیدم صدای گریه پدرم از اتاقش میآید، از مادرم پرسیدم چرا پدر گریه میکند؟ مادر فرمود: نماز شب ایشان قضا شده است که گریه میکند.
خیلی حرف است نماز صبح ما قضا میشود حال طبیعی داریم اما نماز شب امام راحل قضا میشود آن طور! بنابراین سر تا سر زندگی ایشان عبودیت و بندگی بود.
منبع:فارس