عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۷۵۴۷
تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۱
بیشتر مورخان به مسائل سیاسی و عرصه‌ سیاست عالم اسلام توجه داشتند. مثلاً بیشترین اطلاعات ما از زندگانی پر برکت امام رضا(ع) مربوط به آن مقطع کوتاه ولایتعهدی ایشان است. چون ولایتعهدی یک مسأله‌ سیاسی بوده است.

عقیق: دکتر محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر و کارشناس تاریخ اسلام در گفتاری به مناسبت سالروز شهادت امام علی‌النقی(ع)، علل محدود بودن اطلاعات ما درباره‌ی شخصیت و سیره‌ی آن حضرت را بررسی می‌کند: امام هادی(ع) طبق نقلی در سال ۲۱۲ و طبق نقلی دیگر در سال ۲۱۴ هجری قمری در یکی از روستاهای اطراف مدینه متولد شدند. ایشان در سال ۲۲۰ و در پی شهادت امام جواد(ع) در سن ۶ یا ۸ سالگی به امامت ‌رسیدند. حدود بیست‌ویک سال در مدینه بودند و سپس با توجه به نامه‌نگاری‌های بریحه -امام‌جماعت حرم- با متوکل خلیفه‌ی عباسی و توصیه‌ی او که: «اگر به حرمین نیاز داری، علی بن محمد را از آن‌جا بیرون ببر که او مردم را به خود می‌خواند و عده‌ی بسیاری از او تبعیت کرده‌اند» و با توجه به گزارش‌هایی که از ارتباط امام با وکلایشان در مدینه داشتند، به دستور خلیفه ایشان را به سامرا منتقل کردند. حضرت حدود بیست‌ویک سال در آن‌جا تحت کنترل مأموران خلفای عباسی زندگی ‌کردند تا این‌که طبق نقلی در سوم ماه رجب سال ۲۵۴ هجری قمری و در سن حدود ۴۲ سالگی به شهادت ‌رسیدند. اعتراف جنیدی درست است که امام هادی(ع) در سن هشت یا شش سالگی به امامت رسیدند، اما با توجه به سابقه‌ای که از به امامت رسیدن امام جواد(عه) در همین سنین وجود داشت، این مسأله در زمان امام هادی(ع) با چالش جدی مواجه نشد. در زمان امام جواد علیه‌السلام بحث‌ها و تزلزلاتی برای بسیاری از رجال شیعه درباره‌ی امامت ایشان پیش آمد، اما به‌مرور و با روشن شدن زوایای امر و یقین آنان به عصمت امام و این‌که امامِ خردسال، پاسخگوی معضلات و سؤالات و مشکلات مردم بود، در همان زمان این مسأله در بین شیعیان حل شد. به همین خاطر امامت امام هادی(ع) در این سنین برای شیعیان پذیرفته‌شده بود و تقریباً عموم شیعیان پس از شهادت امام جواد(ع) امامت امام هادی(ع) را پذیرفتند و آن مشکلات سابق دیگر به‌ وجود نیامد. در برخی روایات ما اشاره شده است که دستگاه خلافت، یکی از عالمان سنی‌مذهب آن زمان به نام جنیدی را مأمور تدریس به امام هادی(ع) می‌کنند. آن طور که پیدا است، دستگاه خلافت وقتی دید پدر حضرت از دنیا رفته و ایشان هم سن کمی دارند، در پی این بر‌آمد که ایشان را تحت تعلیماتی قرار دهد که مطابق میل این دستگاه پرورش یابد. اما همین جنیدی پس از مدتی چنان محو علم و شخصیت امام خردسال شد و تحت تأثیر ایشان قرار ‌گرفت که شیعه شد و ‌گفت: ایشان علوم و معارفی دارد که من خودم باید از ایشان بهره ببرم. امام هادی(ع) معاصر بودند با دوران خلافت خلفایی مثل معتصم و واثق عباسی. این دو خلیفه از نظر فکری مثل مأمون، معتزلی‌مسلک بودند. به همین خاطر فشارها علیه امام هادی (ع) نسبت به زمان امام جواد(ع) مقداری کمتر بود. لذا امام هادی(ع) از این فرصت استفاده کردند و با توجه به فعالیت‌های ارزشمند و بسیار دقیق و حساب‌شده‌ای ائمه‌ی پیشین(ع) برای ترویج مکتب حقه‌ی اهل بیت(ع)، امام هادی(ع) هم توانستند به‌خوبی این تلاش‌ها را پیش ببرند و به ثمر برسانند. مراقبت شدید دستگاه خلافت امام هادی(ع) هنگامی که در مدینه بودند، با ارسال نمایندگان خود به اقصی‌نقاط عالم اسلام، بذر تشیع را که ائمه‌ی پیشین علیهم‌السلام کاشته بودند، به درختی پرثمر تبدیل کردند. در واقع تشیع در عصر ایشان به قدری گسترش یافت که امام لازم دیدند برای هماهنگی و هدایت شیعیان و پاسخگویی به مسائل شرعی و ابهامات معرفتی در اصول دین و همچنین حل معضلات کلامی، نمایندگانی را در بین آنها قرار دهند. این نمایندگان هم این مسائل را پاسخ می‌دادند و هم رهنمودهای امام برای شیعیان را به آنها می‌رساندند و هم وجوهات شرعی را جمع‌آوری می‌کردند و برای امام می‌فرستادند. از جمله‌ی این وکلا می‌توان به «علی بن جعفر»، «حسن بن عبدوده»، «علی بن بلال» و «ابوعلی بن راشد» اشاره کرد. علی بن جعفر همان کسی است که کارگزاران متوکل عباسی او را بازداشت و زندانی کردند و پس از تحمل سال‌ها حبس، امام هادی(ع) به او دستور ‌دادند که به مکه برود و در حرم مقیم شود. امام با این وکلا نامه‌نگاری می‌کردند و نامه‌ها را افراد بسیار مطمئنی و با رعایت جوانب امنیتی و حفاظتی رد و بدل می‌کردند. نامه‌ها عمدتاً حاوی دستورهای امام و خط مشی‌های کلی ایشان برای نمایندگان بود. بعضی از این وکلا افرادی بودند که عالم و شاگرد و صحابه‌ی امام محسوب می‌شدند. بسیاری از آنان به نیابت از امام پاسخگوی مسائل شرعی بودند. حتی برخی از آنان در حدی بودند که امام به دیگر نمایندگان خود می‌فرمودند که اطاعت از این شخص، اطاعت از من و نافرمانی از او نافرمانی از من خواهد بود. این‌ها در واقع حلقه‌ی وصل توده‌های شیعه با امام هادی علیه‌السلام بودند. همچنین این وکلا نقش مهمی در اقناع شیعیانی داشتند که با توجه به سن کم امام در هنگام به امامت رسیدن، دچار تردید نسبت به ایشان شده بودند. بالاخره این ارتباطات سازمان‌یافته از چشم دستگاه خلافت مخفی نماند و منجر به تبعید امام به شهر سامرا شد. وقتی هم که متوکل عباسی در جایگاه خلافت نشست، سعی کرد با اقتدار بیشتری نسبت به دوران برادرش –الواثق بالله– خلافت را اداره کند. لذا برخی وکلای امام را در شهرهای مختلف شناسایی و دستگیر کردند و برخی را به زندان‌های طولانی‌مدت انداختند. امام هادی (ع) پس از دستگیر شدن یکی از وکلایشان، بلافاصله وکیل دیگری را معین می‌کردند تا ارتباط بین امت و امام قطع نشود. در این زمان که امام در سامرا تحت مراقبت شدید بودند، وکلای ایشان با رعایت مسائل حفاظتی و امنیتی و بعضاً حتی در قالب دستفروشی و دوره‌گردی با امام ارتباط برقرار می‌کردند و رهنمودهای لازم را شفاهاً از ایشان دریافت می‌کردند. همین ارتباطات هم تحت مراقبت شدید مأموران دستگاه خلافت بود. مأموران اطلاعاتی دستگاه که از این ارتباطات بو برده بودند، بارها ذهن خلیفه را نسبت به امام بدبین کردند؛ می‌گفتند که ایشان ارتباطات مشکوکی دارد، اموالی به ایشان می‌رسد و افراد را در شهرهای مختلف هدایت می‌کند. آنها می‌گفتند که حضرت فقط به مسائل شرعی و احکام نمی‌پردازد، بلکه مشغول فعالیت‌های سیاسی و تدارک یک مخالفت منسجم با نظام حاکم است. خلیفه نیز تحت تأثیر این گزارش‌ها و در چندین نوبت دستور داد تا غافلگیرانه به منزل امام یورش ببرند و آن را بازرسی کنند تا بلکه اموال یا اسلحه‌ای بیابند و بهانه‌ای برای برخورد با امام به‌ دست آورند. اما هر بار که به خانه‌ی امام حمله بردند، با هوشیاری امام ناکام شدند. به هر حال امام هادی(ع) با مشکلات بسیار و در حالی که تحت مراقبت شدید دستگاه خلافت عباسی بودند، به هدایت جامعه‌ی شیعیان پرداختند و امور شیعیان را پیش بردند. چرا اطلاعات ما درباره امام هادی کم است؟ اما عوامل مختلفی دست به دست هم داده‌اند و باعث شده‌اند که اطلاعات ما درباره‌ی ائمه‌ی اطهار و به‌ویژه سه تن از این بزرگواران بسیار محدود باشد؛ یعنی امام جواد، امام هادی و امام عسکری (ع). در واقع ما نسبت به این دوره‌ی زمانی دچار فقدان اطلاعات کافی هستیم. مهم‌ترین دلایل این محدودیت اطلاعات تاریخی درباره‌ی زندگانی این سه امام و به‌ویژه امام هادی(ع) از این قرار است: نخست: عمر کم این بزرگواران. مدت عمر ایشان در قیاس با دیگر ائمه (ع) کمتر بود و همین مسأله در محدود بودن اطلاعات ما از این بزرگواران مؤثر بوده است. این موضوع در مورد امام جواد و امام عسکری(ع) نیز صدق می‌کند. امام جواد(ع) را در سن بیست‌وپنج سالگی به شهادت ‌رساندند و امام عسکری(ع) را در سن بیست‌وهشت سالگی. عامل دوم، محصور بودن ایشان است. این امامان ما در حصر و تحت کنترل شدید بودند و به طور طبیعی مردم نمی‌توانستند با ایشان ارتباط برقرار کنند. در نتیجه مطالبی هم که از ایشان مورد ثبت و ضبط قرار ‌گرفته، اندک و محدود است. حتی وکلای امام هادی(ع) و کسانی که رابط آن بزرگوار با مردم بودند، در قالب چهره‌های ناشناس مانند دستفروش و دوره‌گرد و با احتیاط بسیار به خانه‌ی حضرت می‌آمدند و سؤالات خود را می‌پرسیدند و از آن حضرت کسب تکلیف می‌کردند. حتی با وجود «زراقی» که حاجب و وزیر خلیفه و از شیعیان نفوذی به دستگاه خلافت بود، باز هم ارتباط با امام هادی(ع) به‌راحتی صورت نمی‌گرفت. تا آن‌جا که نقل شده یکی از یاران امام برای این‌که از حال امام خبر بگیرد، نزد حاجب ‌آمد، اما نمی‌دانست که حاجب شیعه است. صبر ‌کرد تا اطراف حاجب خلوت شود. حاجب که منظور او را فهمید و به او گفت: آمده‌ای تا از مولایت خبر بگیری؟ او پاسخ ‌داد که مولای من خلیفه است. حاجب ‌گفت: ساکت باش. من هم عقیده‌ی تو را دارم و این امام بزرگوار امام من و تو است. آن صحابی امام گفت: من خوشحال شدم وقتی دیدم حاجب هم شیعه است. بعد صبر ‌کردند تا فرصت مناسبی فراهم شود. سپس حاجب او را همراه پسربچه‌ای نزد امام ‌فرستاد. وقتی امام (ع) به سؤالات او پاسخ ‌دادند، به او ‌گفتند که به‌سرعت از آن‌جا بیرون برو، زیرا بودنت در آن‌جا برایت خطر دارد. بنابراین ارتباط با امام هادی(ع) حتی با وجود شیعیان نفوذی در دستگاه خلفای عباسی به‌سختی صورت می‌گرفت و با خطرات بسیاری همراه بوده است. همین مسأله باعث شده که اطلاعات تاریخی چندانی از ایشان ثبت و ضبط نشده باشد. عامل سوم این است که تواریخ را عمدتاً افراد غیر شیعه نوشته‌اند و اساساً زمانه، زمانه‌ی شیعیان نبود. حکومت عباسی با قدرت و قوت بر امور نظارت می‌کرد و بسیاری از مورخان تنها به شرطی می‌توانستند دست به قلم ببرند که چیزی بنویسند که دستگاه خلافت می‌خواهد. بنابراین یا باید باب میل آنها می‌نوشتند یا این‌که چیزی نمی‌نوشتند و مثلاً از مسأله‌ای صرف ‌نظر می‌کردند. هر مسأله‌ای که دستگاه خلافت خوشش نمی‌آمد و از جمله هرگونه تبلیغ دشمنان دستگاه و ترویج آیین آنان نباید ثبت و ضبط می‌شد. بنابراین اگر هم کسی می‌خواسته مطالبی را از اهل بیت علیهم‌السلام و به‌خصوص در این موقع از امام هادی(ع) ثبت و ضبط کند، از ترس دستگاه خلافت از این کار منصرف می‌شد. عامل چهارم هم آن است که بیشتر مورخان به مسائل سیاسی و عرصه‌ی سیاست عالم اسلام توجه داشتند. مثلاً بیشترین اطلاعات ما از زندگانی پر برکت امام رضا(ع) مربوط به آن مقطع کوتاه ولایتعهدی ایشان است. چون ولایتعهدی یک مسأله‌ی سیاسی بوده و به دستگاه خلافت هم مرتبط می‌شده، مورد توجه قرار می‌گرفته و راجع به آن قلم‌فرسایی می‌شده است. اما ما در مورد بقیه‌ی عمر مبارک امام در دوران امامت ایشان اطلاعات چندانی نداریم و به‌ندرت مطالبی در این دوره در تاریخ وجود دارد. بنابراین با توجه به آن‌ که امامان ما و از جمله امام هادی(ع) در عرصه‌ی خلافت و حکومت حضور نداشتند، مطالب مربوط به ایشان هم از طرف مورخان به صورت مفصل مورد ثبت و ضبط قرار نگرفته است.


پی نوشت:

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی

منبع:فارس

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین