۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۲ : ۱۴
عقیق: مرحوم
حاج شیخ محمدحسین، پدر استاد شهید مطهری، آن چنان سیمایی نورانی داشت که وقتی
مأمور ثبت احوال به فریمان رفت تا نام خانوادگی افراد را معین کند با مشاهده آن
چهره منور نام «مطهری» را برایش برگزید و این چنین شد که نام خانوادگی این خاندان
مطهری شد.
استاد
مطهری نقل میکنند که آن عالم ربانی، مرحوم شیخ محمدحسین در سحرها حال و هوای
دیگری داشت، راز و نیاز، اشک و آه، دعا و تلاوت قرآن مونس وی بود.
در
این خصوص حضرت آیتاللّه خامنهای اظهار داشتهاند: «... پدر ایشان (شیخ
محمدحسین مطهری) جزو روحانیونی بود که از جنبه معنوی و زهد و تقوا یک فرد ممتاز بود.«
خود
مرحوم مطهری عمیقاً به پدرشان ارادت میورزید و احترام پدرش را در حد زیاد و کمنظیر
نگه میداشت، ایشان جلوی پدرش هرگز من ندیده بودم، شوخی کند. بارها اتفاق افتاده
بود در جلساتی که ما در مشهد با آقای مطهری داشتیم، پدر ایشان هم حضور داشت، ایشان
در مقابل پدرشان به قدری مؤدب برخورد میکرد! این حاکی از این بود که عمیقاً برای
پدرشان احترام قایل بودند، خود ایشان هم بارها میگفت: «من انس به عبادت و ذکر و
اخلاق اسلامی را از پدرم یاد گرفتم.«...
شهید
مطهری در مقدمه کتاب «داستان
راستان» نوشته است: «این اثر ناچیز را به پدر بزرگوارم آقای شیخ محمدحسین مطهری
دامت برکاته که اولین بار ایمان و تقوا و راستی معظمله مرا به راه راست آشنا
ساخت اهدا میکنم«.
در
جای دیگری، آن شهید از پدر این گونه یاد میکند: «این مرد شریف هیچ وقت نمیگذاشت
که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته، تأخیر بیفتد، حداقل دو ساعت به طلوع صبح
مانده و در شبهای جمعه از سه ساعت به طلوع صبح بیدار میشد و حداقل قرآنی که مطالعه
میکرد، یک جزء بود و با چه فراغت و آرامشی نماز شب میخواند. در سالهای اخیر
با وجود اینکه تقریباً صد سال از عمرش میگذشت، هیچ وقت ندیدم که یک خواب ناآرام
داشته باشد. این همان لذت معنوی بود که وی را این چنین نگه میداشت، یک شب نبود
که پدر و مادرش را دعا نکند ... خویشاوندان و ذیحقان را از یاد نمیبرد.«...
از
استاد شهید مطهری متجاوز از هفتاد نامه خطاب به پدرشان ـ در ایام طلبگی و پس از آن
ـ به یادگار مانده که در تمامی آنها پدرش را با لفظ «روحی فداک» مورد خطاب قرار
داده است.
بعد
از ماجرای قیام خونین گوهرشاد، در شهر فریمان تحرکی سیاسی در برابر برنامههای
غلط رضاخان پدید آمد که پدر شهید مطهری در آن دخالت داشت و چون آن مرحوم را دستگیر
و زندان کردند، طبق توصیه بازرس، وقایع را آن چنان صادقانه باز گفت که برخی از آنها
به ضرر خودش بود و عوامل رژیم از این راستی و درستی شگفت زده شده بودند.
مرتضی
با علاقه وافر نزد پدر به آموختن پرداخت، ولی عطش فراوان او به دانستن بیش از آن
بود که به این میزان فراگیری اکتفا کند، علی مطهری ـ فرزند شهید ـ نقل کرده از
اموری که درباره ایشان گفتهاند این بود: در سنین شش الی هفت سالگی علاقه عجیبی
به مکتب رفتن داشتهاند، یعنی بدون اینکه مثلاً پدرشان به ایشان فشار بیاورند که
باید به مکتب بروی خودشان خیلی علاقهمند بودند که به مکتب بروند، میگویند در
همان سنین یک روز صبح عبایی بر دوش میاندازند و به طرف مکتب میروند، چون مکتب
بسته بوده در پشت در آن مینشیند تا باز شود، اهل خانه میبینند که مرتضی در
خانه نیست، نگران میشوند و هر چه دنبالش میگردند او را نمییابند، تا آنکه
میروند، میبینند، پشت در مکتب هستند و به خواب رفتهاند.
خداوند
نسب به احترام والدین در قرآن بسیار تأکید کرده است، به عنوان مثال، در چهار سوره
از قرآن مجید نیکی به والدین بلافاصله بعد از مسأله توحید قرار گرفته و این مسأله
بیانگر آن است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است.
استاد
شهید عامل پیشرفت خود را احترام و احسان به والدین خود میدانست؛ چنان که فرزند ایشان
نقل میکند: روزی پدرم به من گفت: «گاهی اوقات که به اسرار وجودی خود و کارهایم میاندیشم،
احساس میکنم یکی از مسایلی که باعث خیر و برکت در زندگیام شده و همواره عنایت و
لطف الهی را شامل حالم کرده، احترام و نیکی فراوانی بوده که به والدین خودم کردهام،
به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری. علاوه بر توجه معنوی و عاطفی، تا آنجا که
تواناییام اجازه میداد از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک و مساعدت کردهام».
همچنین
وی میگوید: پدرم نسبت به پدر بزرگوارش مرحوم آقای «حاج شیخ محمد حسن مطهری» تواضع
و احترام خاصی داشت. هرگاه ما به فریمان سفر میکردیم، پدرم تأکید داشت ابتدا به
منزل والدین خود برود. هنگام ملاقات با آنان نیز صورت و دست مادرشان را میبوسید و
به ما توصیه میکرد دست آنان را ببوسیم. اگر گاهی از صحبتهای پدر و مادرم دلتنگ
میشدم، ایشان میفرمود: «مجتبی! انسان هیچ گاه از سخن پدر و مادرش ناراحت نمیشود،
والدین همیشه خیر و سعادت فرزند خود را میخواهند.