۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۲ : ۰۶
عقیق: قرآن حکیم در آیه 275 سوره بقره می فرماید: "الذین یأکلون الربوا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربوا و احل الله البیع و حرم الربوا فمن جاءه موعظه من ربه فانتهی فله ما سلف و امره الی الله و من عاد فأولئک اصحاب النار هم فیها خالدون / کسانی که ربا می خورند برنمی خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده و نمی تواند تعادل خود را حفظ کند این به خاطر آن است که گفتند داد و ستد هم مانند ربا است در حالی که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام - زیرا فرق میان این دو بسیار است – و اگر کسی اندرز الهی به او برسد و از رباخواری خودداری کند سودهایی که در سابق به دست آوره مال اوست و کار او به خدا واگذار می شود اما کسانی که بازگردند اهل آتشند و همیشه در آن می مانند."
"ربا" به معنی افزایش است و در اصطلاح عبارت است از
این که کسی از دیگری وام بگیرد به این شرط که در موفع پرداخت بیش از آنچه گرفته
است بپردازد.
"خبط" در لغت عرب به معنی نشستن شتر بر روی زمین با
کوبیدن دست هایش بر زمین است، سپس در مورد کسی که تعادل بدن را به هنگام راه رفتن
حفظ نمی کند خبط به کار می رود زیرا شیوه راه رفتن این شخص به شیوه نشستن شتر بر
زمین است و در برخی از استعمالات آن کسی که بدون آگاهی وارد کاری شود به آن می
گویند کار خبطی انجام داد.
"مس" هم کنایه از جنون است.
اما
ظاهر آیه حاکی از ان است که دیوانگی افراد بر اثر تماس شیطان با فرد دیوانه است که
مایه زوال عقل و خرد او می گردد و این نظریه در میان عرب رایج بود. اکنون سوال می
شود که از نظر قرآن علت جنون، مس شیطان یا جن است، در حالی که از نظر علوم امروزه،
علت دیوانگی های اختلالاتی است که در اعصاب ادراکی پدید می آید اما چگونه میان عقل
و نقل جمع کنیم.
به
دیگر سخن نقل می گوید: دیوانگی افراد، معلول تصرفات موجوداتی مانند شیطان وجن است
در حالی که علم می گوید دیوانگی، معلول پیدایش اختلالات در دستگاه ادراکی انسان
است.
پاسخ نخست و نظر علامه طباطبایی
تشبیهی
که در این آیه صورت پذیرفته نوعی همراهی با عقیده توده مردم است چون نوع مردم آن
زمان، جنون را معلول تصرف جن می دانستند قرآن نیز با این عقیده همراهی کرده است و
این هراهی مانعی ندارد زیرا تنها تشبیه است – خالی از حکم و تصدیق – و معنی آیه
این است که حال رباخواران مانند حال دیوانه است که شیطان در او تصرف کند و شیطان
بر عقل او مسلط گردد.
علامه
طباطبایی بر این پاسخ خرده گرفته و می گوید: خدای متعال اجل از این است که در کلام
خود به هر نحو به باطل و لغو استناد جوید جز این که بطلانش را بیان کرده چنان که
در آیه 42 سوره فصلت می فرماید: "لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من
خلفه" و در آیه 13 و 14 از سوره طارق می فرماید: "انه لقول فصل * و ما هو
بالهزل."
پاسخ دوم و لغزش تفسیر به رأی
مولف
"المنار"
درصدد تصحیح ظاهر آیه برآمده و می گوید: مقصود از جن زدگی که مایه دیوانگی می شود
همان میکروب های ریزی است که با میکروسکوپ ها دیده می شود و متکلمان می گویند: جن
جسم زنده است که دیده نمی شود پس چه مانعی دارد که ظاهر آیه را بگیریم و با دانش
روز هماهنگ کنیم. ضعف این پاسخ نیز روشن است زیرا در آیه مورد بحث عامل جنون، مس
شیطان معرفی شده نه مس جن.
تفسیر
شیطان در آیه "یتخبطه الشیطان" به میکروب از مصادیق تفسیر به رأی است که
مولف المنار برای جمع کردن بین عقل و نقل به آن دست زده است در حالی که آیات مربوط
به شیطان او را به گونه ای معرفی می کند که نمی توان آن را به میکروب های ریز
تفسیر کرد مثلا درباره آدم و حوا می فرماید: "فأزلهما الشیطان عنها فأخرجهما
مما کانا فیه / شیطان آدم و حوا را لغزانید و آن دو را از بهشت بیرون کرد" در
آیه دیگر می فرماید: "انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه والبغضاء فی
الخمر والمیسر / شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما دشمنی را گسترش
دهد" این آیه حاکی از آن است که شیطان یک موجود عاقل و دانا است که با نقشه
های گوناگون بشر را گمراه می سازد.
دو دیدگاه مفسران درباره عدم تعادل رباخواران
جنون
ممکن است سبب محسوس و غیر محسوس داشته باشد بلکه اسباب قربیه آن همان اسباب طبیعی
مانند اختلال اعصاب و آفت فکر و مغز است و در عین موثر بودن آن ها در پشت سر شیطان
نیز موثر باشد چنان که کرامات به ملک نسبت داده می شود با این که اسباب طبیعی در
کار است. ما در بحث فلسفی یادآور شدیم که علم، حق اثبات دارد ولی حق نفی ندارد.
در
قران شریف – سوره ص آیه 1 – از قول ایوب پیغمبر نقل می شود که به پروردگار عرض کرد
"انی مسنی الشیطان بنصب و عذاب" و در سوره انبیا آیه 83 می فرماید:
"انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین" و منظور از ضر همان مرض است که
بدان مبتلا شده بود و مرض اسباب طبیعی دارد که در بدن ظاهر می شود در عین حال ایوب
آن را در آیه اول به شیطان نسبت داده است.
اما
مفسران درباره عدم تعادل رباخواران دو نوع دیدگاه دارند. دیدگاه اول بر این باور
است که رباخوراران در روز قیامت دارای چنین حالتی هستند و چنین حالت نشانه
رباخواری در دنیا است. معنی آیه این است که آنان دیوانه وار از قبرها برمی خیزند
همچنان که انسان مجنون از زمین برمی خیزد.
اما
دیدگاه دوم می گوید هدف آیه تبیین شخصیت اجتماعی رباخواران در دنیاست زیرا عمل
آنان عمل دیوانگان است که فاقد تفکر صحیح اجتماعی می باشند زیرا ربا توازن و تعادل
اجتماع را به هم می زند و بر فطرت انسانی پرده افکنده و آن را به دست فراموشی می
سپارد و این همان خبطی است که رباخوار بدان مبتلا می شود زیرا رباخواری موجب این
می شود که نظام داد و ستد و معاوضه در نظر او مختل شود و دیگر میان خرید و فروش
عادی و رباخواری فرق نگذارند و اگر او را به ترک رباخواری دعوت کنند بگوید: بیع هم
مثل ربا است و مزیتی بر آن ندارد تا دست از ربا برداریم و به بیع بپردازیم.
فرآن
در مقام بیان منطق آنان می فرماید آن ها می گویند: انما البیع مثل الربا / بیع
مثل ربا است. در حالی که منطق آنان برعکس این تعبیر بود. پاسخ این سوال روشن است و
آن این که آنان برای مبالغه در تحلیل ربا از واقعیت گفتار خود پا فراتر نهاده بیع
را به ربا تشبیه کردند تا از این طریق در تحلیل ربا مبالغه بیشتری کنند.
پی نوشت: