۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۷ : ۱۰
ترجمه نوحه باسم کربلائی به نام « تِزورونی »
از زبان
امام حسین (ع) خطاب به زائرانش :
تِزورونی اَعاهِـدکُم . تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم. أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم . هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم .
زیارتم می کنید به شما قول می دهم . شما مرا می شناسید شفیع
برایتان هستم . اسامیتان را ثبت می کنم اسامیتان را. خوش آمدید ای زائرانم . خوش
آمدید .
وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه . أنا وْ
عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه . یا مَن بِعْـتو النُفوسْ
و جِئتـو شَرّایه .
قسم به حقّ دست ضامن و بخشش و پرچم او .من و عبّاس با شما
هستیم ای پیادگان . ای کسانی که جانهایتان را فروختید و برای خرید زیارتم آمدید .
عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه .
تواسینی شَعائرْکُم . تْرَوّینی مَدامِعْـکُم . اَواسیکُم
أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم .هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم .
بر من واجب است به شما وفا کنم ای وفاداران . عزاداریتان به
من دلداری می دهد .اشکهایتان مرا سیراب می کند . من و زخمهایم به شما دلداری می
دهیم .خوش آمدید ای زائرانِ من . خوش آمدید .
هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ . إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ . وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَة الأکبَر . اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـة المَحْـشَرْ .
خوش آمدی ای که فراموش نکردی و بر وعده حاضر می شوی . آمدی
و نه گرما و نه سرما برایت مهم نبودند . قسم به حقّ اشک بانوی گرامی و فرق
شکافته اکبر . پیشت حاضر می شوم و وقت محشر رهایت نمی کنم .
عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ
و اعوفْ عَنْـکُم . مُحامیکُم وَ حَق حِیدَرْ مُحامیکُم . هَله
بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم.
در وقت دیدار پیشتان می آیم و دور نمی شوم و رهایتان نمی
سازم .پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم . خوش آمدید ای زائرانِ من .
خوش آمدید .
یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی . تِـعْـرُف
رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی ؟ بِلـگِطَعو چْفوفه وْ
صاحْ اِدْرِکْـنی . صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی .
ای آنکه پرچم را برداشته ای و آمده ای قصد دیدارم کنی
. می دانی پرچمت مرا یاد چه کسی می اندازد ؟به آن دست بریده که فریاد زد : مرا
دریاب . فریاد زدم بی برادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد .
کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ . نِفَدْ صَبری بَعَدْ
عُمـرَکْ . اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ . هَـله بیکُم یا زُوّاری
هَلِه بیکُم .
تیر هجرانت کمرم را شکست . بعد از زندگی تو صبرم به پایان
رسید . شما را به پرچم سفارش می کنم . سفارش می کنم . خوش آمدید ای زائرانِ من .
خوش آمدید .
یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ . اَعرُفْ
حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ . وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ . یَا
زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ .
ای آنکه قصد مرا نموده ای و اشکش جاری است . حاجتت را می
دانم نیازی نیست آن را بگویی .به حقّ گلوی شیرخواره حاجت را برآورده می کنم
. ای زائر عهد کرده ام هر بیماریی را شِفا دهم.
اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ . هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم .
یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم . هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم .
برادر زینب به خاطرتان شاد شد . خوش آمدید صدایتان می زند .
مرد غیرتمند به شما درود می گوید . سلام می کند . خوش آمدید ای زائرانِ من .
خوش آمدید .
زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی ؛ تُنادیکُم
لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی ! ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی . و لا بسیاطهم
غَدَر یْضرِبونی .
زینب هنگامی که مشاهده می کند که زیارتم می کنید ؛ صدایتان
می کند ای کاش در جنگ حاضر می شدید که مرا به اسیری نمی بردند و مرا غارت نمی
کردند . و نه با تازیانه های خیانتشان مرا می زدند .
تُنادینی : أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره .
اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم . هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم .
صدایم می زند : من دربندم و مرد باغیرت از من
گرفته شد . شما را بر مصیبت به گریه می اندازم. به گریه می اندازم . خوش آمدید ای
زائرانِ من . خوش آمدید .
شاعر : سیّد عبدالخالق المِحَنّه
مداح: باسم کربلائی
مترجم : عادل اشکبوس