کد خبر : ۲۵۱۶۶
تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۷

4خصوصیت عاقل ترین مردمان از زبان پیامبر

از پیامبر اکرم (ص) روایت است که حضرت فرمودند: عاقل‌ترین مردم کسی است که در او چهار خصوصیت باشد.

عقیق: آیت الله مجتبی شهیدی کلهری مشهور به مجتبی تهرانی استاد مشهور اخلاق و مرجع تقلید و مدرس حوزه های علمیه تهران(مانند مدرسه مروی) بود؛ وی از محضر اساتید بزرگی همچون ادیب نیشابوری، آیت الله بروجردی، آیت الله حکیم، آیت الله گلپایگانی، علامه طباطبایی و...بهره برد.

این مرجع بزرگوار تقلید و استاد بزرگ اخلاق، پس از 40سال خدمت صادقانه در نشر معارف اسلامی و ترویج مکتب حقّۀ اهل‌بیت عصمت و طهارت، در دی‌ماه سال 1391هـ‌ش؛ دار فانی را وداع گفت؛ در این مجال سعی داریم تا جرعه ای از بیانات ناب اخلاقی ایشان را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.

بسم الله الرحمن الرحیم
روی عن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلم قال:
«اَلَا وَ إِنَّ اَعْقَلَ النَّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَاَطَاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ وَ عَرَفَ دَارَ إِقَامَتِهِ فَاَصْلَحَهَا وَ عَرَفَ سُرْعَةَ رَحِیلِهِ فَتَزَوَّدَ لَهَا».

از پیامبر اکرم (صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) روایت است که حضرت فرمودند: عاقل‌ترین مردم کسی است که در او چهار خصوصیت باشد:

چهار خصوصیت عاقل ترین مردم چیست؟

اوّل: پروردگارش را بشناسد و از او اطاعت کند، «عَرَفَ رَبَّهُ فَاَطَاعَهُ»؛ تعبیر به «عَرَفَ» غیر از «عَلِمَ» است؛ عَلِمَ یعنی «بداند»، عَرَفَ یعنی «بشناسد»؛ این‏ها با هم فرق می‏کنند؛ موضوع در «عَلِمَ» جنبه مفهومی دارد، امّا در «عَرَفَ» جنبه مصداقی پیدا می‏کند؛ «عرف» یعنی اینکه شخص، خدا و پروردگارش را احساس کرده باشد، نه اینکه خدا از نظر مفهومی در ذهن باشد.

انسان گاهی در زندگی‌ وقتی با یک سری از مسائل برخورد می‌کند، می‌گوید: تازه خدا را شناختم! خود ما هم این‏‏طور هستیم، مثلاً وقتی می‌بینیم گره خیلی کوری که باور نمی‌کردیم به طرز عجیب و غریبی باز می‏شود، می‌گوییم: واقعاً عجیب است، ما خدا را نمی‌شناختیم! می‏گوئیم: نمی شناختم «عَرَفَ»، نمی‏گوئیم: نمی‌دانستم «عَلِمَ».

بنده‏ ای که پروردگارش را بشناسد یک موجود برتری هست

حضرت می‌فرمایند: «عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ»، بنده‏ای که پروردگارش را بشناسد؛ یعنی یک مقدار در زندگی هنگام برخورد با برخی از امور، خدا را شناخته باشد که خدایی وجود دارد، یک موجود برتری هست، کارها به دست او است و او است که زندگی مرا می‌چرخاند؛ حضرت می‌فرمایند: «رَبَّه»، پروردگارش را؛ یعنی کسی که او را پرورش می‏دهد بشناسد؛ «عَرَفَ رَبَّه فَأطاعَه»، وقتی پروردگارش را شناخت، پس اطاعتش می‏کند.

دوم: «وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ»، هم دوست و هم دشمنش را بشناسد؛ بداند چه موجودی دشمن او است؛ بعد هم از فرمان‏های او سرپیچی کند، «فَعَصَاهُ»؛ در اینجا «عَدُوّهُ» اشاره به شیطان است؛ هوای نفس افسار گسیخته است؛ حضرت می‌فرمایند: این را هم بفهمد که چقدر از اموراتی که موافق هوای نفس بوده، انجام داده‏ و بعد هم پس‏گردنی‌اش را خورده ‏است؛ «وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ»، دشمنش را بشناسد، بعد نسبت به او عصیان کند نه اطاعت.

آباد کردن جایی که همیشگی نیست و گذرگاه محسوب می‏شود، نشان از بی‌عقلی است

سوم: «وَ عَرَفَ دَارَ إِقَامَتِهِ فَاَصْلَحَهَا»؛ اقامت یعنی جایی که انسان در آن می‌ماند؛ «اقامت» در مقابل «سفر» است؛ بفهمد جایگاه همیشگی‏اش کجا است و آن را آباد کند، «فَاَصْلَحَهَا»؛ آباد کردن جایی که همیشگی نیست و گذرگاه محسوب می‏شود، نشان از بی‌عقلی است؛ چون اینجا بحث «اَعْقَل النَّاس» است؛ انسان عاقل، گذرگاه را آباد نمی‌کند؛ این‏ را می‌گذارد و می‌رود.

چهارم: «وَ عَرَفَ سُرْعَةَ رَحِیلِهِ فَتَزَوَّدَ لَهَا»، و بفهمد که به سرعت دارد کوچ می‏کند و در حال رفتن است؛ ما آن به آن داریم به مرگ نزدیکتر می‏شویم! داریم از این دنیا کوچ می‏کنیم! هر لحظه ای که از ما می‌گذرد گامی است به سوی کوچ از دنیا.
حضرت نمی فرمایند: بفهمد که از دنیا می‌رود، بلکه می‌فرمایند: بفهمد که دارد سریع می‏رود؛ اگر این‏ را بفهمد و به آن برسد، آن‌وقت چه می‏شود؟ «فَتَزَوَّدَ لَهَا»، می‏گوید: من که دارم می‌روم پس از اینجا برای خودم توشه بردارم و همراهم ببرم، چون بازگشتی وجود ندارد.

 

پی نوشت ها:

بحارالانوار ج74 ص 181
یکشنبه 18 دی 90 – 14 صفر 1433
منبع:دانشجو

211008

 


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین