عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۵۰۳
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۰
به روایت علامه طهرانی:
مرحوم علامه طهرانی می نویسد: تمام لعنت ‏هائى که خداوند می کند یا در لسان پیامبر و ائمّه طاهرین صلواتُ الله و سلامهُ علیهم أجمعین وارد است، همگى خیر است، خیر محض. و از خدا و أولیاء وى غیر از خیر تراوش نمى‏ نماید. این لعنت‏ها و نفرین‏ها براى شخص متجاوز است؛ نه مرد مؤمن متّقىِ به کار خود مشغول.

 مرحوم علامه سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی در کتاب روح مجرد، تفسیر کلام استاد سلوکی خویش، حاج سیّد هاشم (از اقدم و افضل تلامذه مرحوم سید علی قاضی رضوان الله علیهما) را در حقیقت لعنت در دعاى علقمه‏ و ادعیه معصومین چنین بیان می کند:

روز تاسوعا که در منزلشان [حاج سید هاشم حداد در کربلا] زیارت عاشورا خوانده شد، و بعد از صد لعن و صد سلام و نماز زیارت، دعاى علقمه قرائت شد، در پایان دعا یکى از حضّار پرسید که این لعنت‏هاى شدیده و نفرین‏هاى أکیده با این مضامین مختلفه چگونه با روح حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام که کانون رحمت و محبّت است سازش دارد؟!

در این دعا که ابتدایش با یَا اللَهُ یَا اللَهُ یَا اللَهُ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ شروع مى ‏شود، می رسد به اینجا که عرض می کند: اللَهُمَّ مَنْ أَرَادَنِى بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ! وَ مَنْ کَادَنِى فَکِدْهُ! وَ اصْرِفْ عَنِّى کَیْدَهُ وَ مَکْرَهُ وَ بَأْسَهُ وَ أَمَانِیَّهُ! وَ امْنَعْهُ عَنِّى کَیْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ! اللَهُمَّ اشْغَلْهُ عَنِّى‏ بِفَقْرٍ لَا تَجْبُرُهُ، وَ بِبَلَآءٍ لَا تَسْتُرُهُ، وَ بِفَاقَةٍ لَا تَسُدُّهَا، وَ بِسُقْمٍ لَا تُعَافِیهِ، وَ ذُلٍّ لَا تُعِزُّهُ، وَ بِمَسْکَنَةٍ لَا تَجْبُرُهَا!

اللَهُمَّ اضْرِبْ بِالذُّلِّ نَصْبَ عَیْنَیْهِ، وَ أَدْخِلْ عَلَیْهِ الْفَقْرَ فِى مَنْزِلِهِ، وَ الْعِلَّةَ وَ السُّقْمَ فِى بَدَنِهِ، حَتَّى تَشْغَلَهُ عَنِّى بِشُغْلٍ شَاغِلٍ لَا فَرَاغَ لَهُ، وَ أَنْسِهِ ذِکْرِى کَمَا أَنْسَیْتَهُ ذِکْرَکَ؛ وَ خُذْ عَنِّى بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ وَ رِجْلِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَمِیعِ جَوَارِحِهِ، وَ أَدْخِلْ عَلَیْهِ فِى جَمِیعِ ذَلِکَ السُّقْمَ، وَ لَا تَشْفِهِ حَتَّى تَجْعَلَ ذَلِکَ لَهُ شُغْلًا شَاغِلًا بِهِ عَنِّى وَ عَنْ ذِکْرِى، وَ اکْفِنِى یَا کَافِىَ مَا لَا یَکْفِى سِوَاکَ، فَإنَّکَ الْکَافِى لَا کَافِىَ سِوَاکَ، وَ مُفَرِّجٌ لَا مُفَرِّجَ سِوَاکَ، وَ مُغِیثٌ لَا مُغِیثَ سِوَاکَ، وَ جَارٌ لَا جَارَ سِوَاکَ.

«بار خدایا! کسی که درباره من نیّت بدى و اراده زشتى داشته باشد، تو خودت درباره وى نیّت بد و اراده سوء داشته باش! و کسی که با من مکر و حیله ورزد، خودت با او مکر و حیله ورز! و کید و مکر و شدّت و آرزوهاى مهلک وى را درباره من، خودت از من بگردان! و او را از من باز دار به هر گونه که بخواهى و هر وقت و هر کجا که بخواهى! بار خدایا چنان به فقر غیر قابل جبران، و بلاى غیر قابل پوشش، و فاقه غیر قابل التیام، و مرض غیر قابل عافیت، و ذلّت غیر قابل عزّت، و زمین گیرى و مسکنت غیر قابل مداوا و اصلاح او را مبتلا نما تا تمام اوقاتش و نیرویش به خودش مشغول شود و مجال اذیّت و آزار مرا نداشته باشد!

بار خدایا! فرمان ذلّت و خواریت را در برابر دیدگانش فرود آر! و بیچارگى و فقر و مسکنت را در منزل او وارد کن! و مرض و کسالت مزاجى را در بدن او داخل ساز! تا چنان وى را به خودش سرگرم و مشغول نمائى که فراغت تعدّى و تجاوز به من را نداشته باشد! و نام مرا از لوح خاطرش به فراموشى انداز همان طور که نام خودت را از لوح خاطرش به بوته نسیان سپردى!

و چنان گوش و چشم و زبان و دست و پا و دل و جمیع اعضاء و جوارح او را مبتلا به مرض و درد کن تا به کلّى از من منصرف شود؛ و او را درمان منما تا بواسطه مشغول شدنش به خودش و دردها و گرفتاری هایش دیگر وقت و توان و قدرت آن را نداشته باشد تا به من مشغول شود و یاد من در سرش بیاید. و کفایت کن مرا اى کفایت کننده آنچه را که جز تو آن را کفایت نمى‏نماید؛ چرا که تو تنها کفایت کننده‏ اى و کفایت کننده ‏اى جز تو وجود ندارد، و باز کننده ‏اى هستى که هیچ باز کننده و گشاینده و زداینده اندوه و غم غیر از تو وجود ندارد، و فریادرسى هستى که هیچ فریادرسى جز تو نیست، و پناه دهنده ‏اى مى‏ باشى که هیچ پناه دهنده ‏اى غیر از تو وجود ندارد»!

از اولیاء خدا شرّ و ضرر و بدى تراوش ندارد؛ همه‏اش خیر محض است‏

ایشان می افزاید: جوابى که ایشان [حاج سید هاشم حداد] دادند این بود که: این دعا همه‏ اش طلب خیر است و رحمت، گرچه به صورت عبارت و کلام، نفرین و لعنت مى ‏نماید. و به طور کلّى تمام لعنت ‏هائى که خداوند می کند یا در لسان پیامبر و ائمّه طاهرین صلواتُ الله و سلامهُ علیهم أجمعین وارد است، همگى خیر است، خیر محض. و از خدا و أولیاء وى غیر از خیر تراوش نمى‏ نماید.

این لعنت‏ها و نفرین‏ها براى شخص متجاوز است؛ نه مرد مؤمن متّقىِ به کار خود مشغول. و هر چه به آن مرد متعدّى و ستمگر عمر داده شود و صحّت و قدرت داده شود، همه را صرف در مضارّ خود و تعدّى به حریم مظلومان مى‏کند. بنابراین محدود کردن سلامتى و قدرت و حیات او، دفع ضرر است؛ و دفع ضرر در حقیقت نفع است.

حقیقت خیر

[مرحوم حداد بیان می کرد:] ما با این دیدگان طبیعى و حسّى خود مى ‏پنداریم خیر همیشه در سلامتى و قدرت و حیات است بدون ملاحظه واقعیّت حیات، از نیّت خوب یا بد، و از اراده خوب یا بد، و از اعتقاد خوب یا بد؛ ولى این طور نیست. زیرا ملاحظه معنى را هم باید نمود. حیات براى انسان وقتى خیر است که وى براى نفس خود و براى دیگران منشأ خیر باشد؛ و امّا اگر منشأ شرّ شد و زیادى عمر و زیادى سلامتى و صحّت و زیادى قدرت موجب تعدّى و تجاوز به نفس خود و به حریم بشریّت شد، در اینجا دیگر خیر نیست، عنوان خیر بر آن صادق نیست.

«مفاتیح الجنان»، کتاب «الباقیات الصّالحات» دعائى را از حضرت امام محمّد تقى علیه السّلام نقل می کند که: چون حضرت رسول اکرم صلّى الله علیه و آله فارغ مى‏ شد از نماز مى ‏گفت:

اللَهُمَّ اغْفِرْ لى ما قَدَّمْتُ وَ ما أخَّرْتُ، وَ ما أسْرَرْتُ وَ ما أعْلَنْتُ، وَ إسْرافى عَلَى نَفْسى، وَ ما أنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنّى. اللَهُمَّ أنْتَ الْمُقَدِّمُ وَ الْمُؤَخِّرُ لا إلَهَ إلّا أنْتَ، بِعِلْمِکَ الْغَیْبَ وَ بِقُدْرَتِکَ عَلَى الْخَلْقِ أجْمَعینَ ما عَلِمْتَ الْحَیَوةَ خَیْرًا لى فَأحْیِنى؛ وَ تَوَفَّنى إذا عَلِمْتَ الْوَفاةَ خَیْرًا لى- تا آخر دعاء.

«من از تو می خواهم به علم غیبت و به قدرتت بر جمیع مخلوقات که مرا زنده بدارى در وقتی که می دانى زندگى و حیات براى من خیر است؛ و بمیرانى مرا در وقتی که می دانى مردن و وفات براى من خیر است.»

و در این صورت و در این فرض، ضدّش خیر است. یعنى براى این مرد، مرگ و مرض و مسکنت خیر است؛ گرچه خودش یا دیگران ندانند.

چاقوى جرّاح که عضو فاسد را از بیخ و بن بر می دارد خیر است، گرچه مستلزم مرض و بی هوشى و ریختن خون مریض و دواهاى تلخ باشد، و گرچه خود آن عضو فاسده خود را خوب بداند؛ ولى حقیقت این است که چنین نیست. رحمت پیوسته در فربه شدن و غذاى چرب و شیرین خوردن نیست. بعضى اوقات در لاغر شدن و گرسنگى کشیدن و به أطعمه ساده قناعت ورزیدن است.

بچّه همیشه از پدر شکلات و حلوا می خواهد، ولى پدر مهربان به او نمی دهد؛ بعضى اوقات می دهد آن هم به مقدار معیّن. این خیر است براى بچّه و رحمت. و بعضى اوقات به او مُسْهل تلخ می دهد، و آمپول و سوزن به او می زند، و در تخت بیمارستان براى عمل جرّاحى بسترى می کند، و او را از بازى منع می کند؛ و ابداً طفل به این جریان رضا نمی دهد، پیوسته می خواهد بدود، شیرینى بخورد، بازى کند؛ و به پدرش در این حَصر و منع ایراد می کند، و چه بسا در دل خود، پدر را شخص مغرض و دشمن بپندارد؛ امّا واقع مطلب و حقیقت امر غیر از این است. تمام این کارهاى پدر براى طفل خیر است و رحمت. زیرا موجب حیات اوست گرچه طفل نداند و نخواهد.

لهذا پدر از این جریان و پیشامد براى بچّه، به شدّت ناراحت است. خواب نمى ‏کند، در بیمارستان بالاى سر بچّه تا صبح نمى ‏خوابد. و این عین رحمت است.

رحمت گاهى در مجال دادن و حلوا دادن ظهور دارد، و گاهى در منع نمودن و سِرُم زدن. هر دو رحمت است به دو صورت و دو شکل.

انبیاء و امامان براى حیات حقیقى و سعادت جاویدانى بشر آمده ‏اند و رسالتشان بر این مدار است. بنابراین هر جا حیات واقعى با حیات طبیعى، و صحّت حقیقى با صحّت مجازى، و قدرت اصیل با قدرت اعتبارى تصادم کند، براى حفظ آن از این صرف نظر مى ‏نمایند؛ دستور جهاد می دهند، مشرکین و کافرین را مى‏ کشند، منافقین را تأدیب مى ‏نمایند، مجرمین را مجازات مى ‏کنند؛ اینها همه خیر است.

براى ایصال مرد متعدّى و متجاوز به مقصد أعلاى انسانیّت، گوشمالى، زمین گیرى، فقر و فاقه، مرض و کسالت، خیر است. چون اینها وى را به خود مى ‏آورد و از تورّم تو خالى نفس امّاره مى ‏کاهد و به وى أصالت مى ‏بخشد. پس خیر است و رحمت- انتهى مُفاد و مُحصَّل جواب ایشان.

دعاى «صحیفه سجّادیّه» مشابه با دعاى عَلقمه در لعن کفّار

علامه طهرانی خاطر نشان می کند: در بسیارى از أدعیه مرویّه از أئمّه طاهرین صلواتُ الله و سلامُه علیهم أجمعین نظیر و شبیه این دعا دیده مى‏ شود. از جمله در دعاى حضرت زَین العابدین و سَیِّد السّاجدین علىّ بن الحُسین علیهما السّلام است که در «صحیفه کامله» درباره سرحدّداران و مرزداران که حافظین ثغور اسلام و مسلمین هستند، پس از آنکه مفصّلًا دعاى خیر و رحمت درباره آنها می کند، درباره دشمنانشان که با آنها مواجه هستند چنین به درگاه حضرت ایزدى عرضه می دارد:

اللَهُمَّ افْلُلْ بِذَلِکَ عَدُوَّهُمْ، وَ اقْلِمْ عَنْهُمْ أَظْفَارَهُمْ، وَ فَرِّقْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ أَسْلِحَتِهِمْ؛ وَ اخْلَعْ وَثَآئِقَ أَفْئِدَتِهِمْ، وَ بَاعِدْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ أَزْوِدَتِهِمْ، وَ حَیِّرْهُمْ فِى سُبُلِهِمْ، وَ ضَلِّلْهُمْ عَنْ وَجْهِهِمْ، وَ اقْطَعْ عَنْهُمُ الْمَدَدَ، وَ انْقُصْ مِنْهُمُ الْعَدَدَ، وَ امْلأ أَفْئِدَتَهُمُ الرُّعْبَ، وَ اقْبِضْ أَیْدِیَهُمْ عَنِ الْبَسْطِ، وَ اخْزِمْ أَلْسِنَتَهُمْ عَنِ النُّطْقِ، وَ شَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ، وَ نَکِّلْ بِهِمْ مَنْ وَرَآءَهُمْ، وَ اقْطَعْ بِخِزْیِهِمْ أَطْمَاعَ مَنْ بَعْدَهُمْ! اللَهُمَّ عَقِّمْ أَرْحَامَ نِسَآئِهِمْ، وَ یَبِّسْ أَصْلَابَ رِجَالِهِمْ، وَ اقْطَعْ نَسْلَ دَوَآبِّهِمْ وَ أَنْعَامِهِمْ! لَا تَأْذَنْ لِسَمَآئِهِمْ فِى قَطْرٍ، وَ لَا لِارْضِهِمْ فِى نَبَاتٍ!

«بار خدایا! به سبب نیرو و قدرتى که به مسلمینِ سرحدّدار داده ‏اى، دشمنشان را سست و بى قدرت کن! و چنگ و ناخن دشمنشان را از سرشان برچین؛ و میان آنها و میان سلاح هایشان جدائى افکن؛ و بندهاى امید را از دل هایشان ببُر؛ و میان آنها و آذوقه آنها دورى انداز؛ و آنان را از مقصود و منظورشان در راه هایشان به تحیّر افکن؛ و در مقصدشان گمراهشان کن؛ و هر گونه کمک و مَدد را از آنها قطع فرما؛ و تعدادشان را کم کن؛ و قلوبشان را پر از واهمه و ترس و هراس بگردان؛ و دست هایشان را از توان کار فرو ببند؛ و زبان هایشان را از قدرت گفتار چاک زن؛ و با فرارى دادن این دشمنان آنانى را که پشت سر ایشان هستند فرارى بده و با تفرّق و پراکندگى ایشان دیگر دشمنان را پراکنده ساز؛ و ایشان را چنان عقوبتى بنما که مایه عبرت و ترس و برحذر شدن دشمنانى که پس از آنها هستند گردد؛ و به سبب ذلّت و خوارى آنها طمع ‏هاى دشمنانى را که بعد از آنها هستند قطع کن!

بار خدایا! رَحِم هاى زنانشان را عقیم و آنان را نازا کن؛ و نطفه مردانشان را خشک فرما؛ و نسل چارپایان سوارى و حیوانات شیرده ایشان را قطع نما اجازه نده به آسمان تا در زمین آنها باران بریزد، و نه به زمین آنها که در آن گیاه بروید!»


منبع: شفقنا

کدخبرنگار: 211001


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین