کد خبر : ۲۴۸۴۴
تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۹:۳۱

مصائب غصب فدك

در این نوشتار به مراحل بخشیدن فدک به حضرت زهرا سلام الله علیها، شهادت ام ایمن به نفع ایشان، ماجرای غم انگیز کوچه، نقش برخی صحابه در این جریان و... اشاره شده است.

عقیق:فدک باغستانی است که تمام و کمال به دستور خداوند متعال توسط پیامبراکرم (ص)به پاره تن آن حضرت اعطا شد؛ واقعیتی که برخی از صدر اسلام تا کنون منکر آن شده اند.

البته منکرین بخشش فدک، فقط به انکار بسنده نکرده و به غصب آن هم روی آورده و مصائبی را به ام ابیها(س) وارد ساخته و راه خلاف قرآن و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در قبال اهل بیت و خصوص حضرت خیرالنساء سلام الله علیها در پیش گرفتند.

در این نوشتار به مراحل بخشیدن فدک به حضرت زهرا سلام الله علیها، شهادت ام ایمن به نفع ایشان، ماجرای غم انگیز کوچه، نقش برخی صحابه در این جریان و... اشاره شده است.

بخشيدن فدك به فاطمه زهراء (س) (1)

امام صادق (ع) فرمود: پيامبر اكرم (ص) و مسلمان از جنگى برمى گشتند. در منزلى فرود آمدند و غذا خوردند. جبرئيل نازل شد و گفت: اى محمد! برخيز و سوار شو.

حضرت سوار شد و جبرئيل با او بود تا با طى الارض به فدك رسيدند. هنگامى كه اهل فدك شنيدند سوارى به طرف آن ها مى آيد، خيال كردند دشمن غافلگيرشان كرده، لذا درهاى شهر را بستند و كليدها را به پيرزنى كه در بيرون شهر زندگى مى كرد سپردند و به بالاى كوه ها پناه بردند.

جبرئيل نزد پيرزن آمد و كليدها را از وى گرفت و دروازه هاى شهر را باز كرد و پيامبر را در خانه هاى آن ها گردانيد و گفت: يا محمد! اينجا را خداوند از آن تو قرار داده است؛ چون مسلمين جنگ نكردند و خدا آن را به تو بخشيد. جبرئيل پيامبر را در خانه ها و كوچه هاى آن ها گردانيد و درها را بست و كليدها را به پيامبر سپرد.

رسول خدا (ص) نيز آن را در غلاف شمشيرش ‍ قرار داد. سپس سوار شد و باز هم زمين زير پاى او پيچيده شد و به يارانش ملحق گرديد در حالی که هنوز آن ها برنخاسته بودند. حضرت فرمود: ((به فدك رفتم و خداوند آن را به من بخشيد)).

منافقين به حضرت كنايه و طعنه زدند. رسول خدا(ص) فرمودند: ((اين هم كليدهاى آن)).بعد سوار شدند و به مدينه برگشتند.


فدک در حال حاضر(عکس بهمن 92)

پيامبراكرم (ص ) نزد حضرت فاطمه (س) رفت و فرمود: دخترم! خدا فدك را به پدرت بخشيده و به او اختصاص داده است و دیگران را در آن سهمى نيست. هرچه مى خواهى درباره آن انجام بده. چون من به مادرت خديجه مهرش را مقروض بودم، فدك را عوض مهر مادرت به تو مى دهم. از آن تو و فرزندانت باشد.

بعد حضرت پوستى را خواست و خطاب به على (ع) فرمود: ((بنويس رسول خدا فدك را به دخترش فاطمه بخشيد)).

على (ع) غلام پيامبر و ام ايمن شاهد اين جريان بودند.

ام ایمن زنی بود که پيامبراكرم (ص) در وصفش فرموده اند: ((ام ايمن اهل بهشت است )).

ضمنا بر پایه مستندات روایی، اهل فدك با حضرت بر بيست و چهار هزار دينار در سال، صلح كردند. (بحارالانوار، ج 17، ص 378).

شهادت ام ايمن درباره مالكيت فدك

ام ايمن مى گويد: روزى در خانه فاطمه (س) در حضور رسول خدا (ص) نشسته بودم. در اين هنگام جبرئيل نازل شده، گفت: اى محمد به پا خيز! خداوند به من دستور داده تا با دو بالم حدود فدك را برايت مشخص سازم.

رسول خدا (ص) به همراه جبرئيل برخاسته، بيرون رفتند، چيزى نگذشت كه مراجعت فرمودند.

فاطمه (س) پرسيد: پدر جان! كجا تشريف برديد؟

حضرت فرمود: جبرئيل با دو بال خود حدود فدك را برايم مشخص ‍ كرد.

فاطمه (س) گفت : اى پدر! من مى ترسم پس از تو دچار تنگدستى و نيازمندى گردم. آن را بر من تصدق فرما!

حضرت فرمود: بسيار خوب! آنجا براى تو صدقه و خالصه باشد.فاطمه (س) آن را قبض كرده، پذيرفت .سپس رسول خدا (ص) رو به من كرد و فرمود: «اى ام ايمن! بر اين مطلب گواه باش و تو با على(ع) شاهد اين موضوع باشيد.» (فاطمه زهرا (س) شادمانى دل پيامبر، ص 531)

دسيسه براى غصب فدك

چند روزى بیشتر از وفات جانسوز خاتم الانبياء محمد مصطفى (ص) نگذشته بود (چنان كه مى دانيد منصب خلافت رسول خدا با زور و ظلم و تعدى از امیر مومنان غصب شد و توده های ناآگاه نیز از منحرفان متابعت كردند)

خلیفه منتخب اهل سقیفه، تصميم گرفت ((فدك)) را كه ((هبه)) و يا ((ارث)) پيغمبر (ص) برای فاطمه (س) بود به تصرف خود درآورد و با غصب آن محل معين، اقتصاد خانه ولايت را تضعیف نماید.

وی دستور داد ضوابط (زحمتكشان) آن ملك را اخراج نمايند و اگر بیرون نرفتند آن ها را كتك بزنند. اين مطلب به سمع مبارك صديقه طاهره فاطمه زهراء (س) رسيد. آن بانوى مكرمه با حالت عصبانيت سراغ خلیفه اول رفتند و با حجت و دليل با وی سخن گفته و به كارش اعتراض نمودند. در اينجا مكالمات حضرت زهراء (س) با خلیفه اول در آن مجلس را به نقل از كتاب "بيت الاحزان" مرحوم شيخ عباس قمى به صورت مختصر نقل مى کنیم:

هنگامى كه فاطمه زهرا (س) اطلاع يافتند كه ضوابط ایشان را از فدك خارج كرده اند، نزد خلیفه وقت رفتند و فرمودند: چرا مرا از ارث خود كه پدرم رسول خدا (ص) برايم به جا نهاده بازمى دارى؟ و وكيل و نماينده مرا از آنجا (فدك ) خارج نموده اى با اينكه پدر بزرگوارم آن ملك را به فرمان خدا براى من قرار داد؟

خلیفه اول گفت: براى گفته هاى خودت شاهد بياور كه رسول خدا (ص) آنجا را ملك خاص تو قرار داده است!

حضرت فاطمه زهرا (س) رفتند و ام ايمن را به عنوان شاهد آوردند. ام ايمن رو به خلیفه كرد و گفت: اى پسر قحافه! گواهى نمى دهم، مگر اينكه در مورد اعتبار خودم از زبان رسول خدا (ص) استدلال كنم. تو را به خدا قسم، آيا پيامبر (ص) درباره من گفته است: "ان ام ايمن امراة من اهل الجنة" (هرآينه ام ايمن بانويى است از اهل بهشت)؟

ابوبكر گفت: آرى مى دانم كه پيامبر (ص) درباره تو چنين گفته است.ام ايمن گفت: من شهادت و گواهى مى دهم بر اينكه وقتى آيه "و آت ذاالقربى حقه" (اى پيامبر، حق نزديكان خود را بپرداز) بر رسول گرامى اسلام (ص) نازل شد، پيامبر به امر و فرمان خدا ((فدك)) را به فاطمه (س) واگذار نمود و آنجا را ملك خاص فاطمه (س) كرد. 

همچنين اميرالمؤمنين على (ع) نيز بر همين مطلب گواهى داد و براى خلیفه اول ثابت شد كه فدك ملك شخصى فاطمه زهراء (س) است و بر همين اساس نامه اى (قباله اى) با مضمون بازگرداندن فدك به فاطمه زهراء (س) نوشت و به آن بانوى مكرمه و مجلله داد. (مراسم عروسى و معجزات حضرت زهرا (س)، ص ‍ 133).

ماجراى كوچه

شافعى و ابن ابى الحديد گويند: خلیفه اول بعد از شنیدن سخنان فاطمه (س) درباره فدك متأثر شد و گريست و نوشت : ((من فدك را به فاطمه رد نمودم)) اما عمر بن خطاب نامه را گرفت و پاره كرد. (مراسم عروسى و معجزات حضرت زهرا (س)، ص ‍ 133).

شيخ مفيد در حديثی بلند، جریان را اینگونه نقل مى كند:

ابوبكر كاغذى طلبيد و رد فدك را در آن نوشت و به فاطمه (س) داد.

حضرت فاطمه (س) با گرفتن سند، از نزد ابوبكر بيرون آمد ولى در راه عمر با او ملاقات كرد و از جريان نامه پرسيد.

فاطمه (س) فرمود: اين نامه، سند رد فدك است كه ابوبكر برايم نوشته است.

عمر گفت: آن را به من بده .فاطمه (س) امتناع ورزيد.

عمر با لگد به سينه و پهلوى فاطمه زد به طورى كه فرزندش محسن سقط شد و چنان سيلى به صورت آن بانو زد كه گوشواره اش شكست!

سپس سند را گرفت و پاره كرد و همين خشونت باعث شد كه فاطمه (س) بسترى گرديد و بعد از 75 روز بيمارى از دنيا رفت (الاختصاص، شيخ مفيد، ص 185).

دفاع فاطمه از فدك

در نقل تاریخی دیگر می خوانیم:

اميرالمؤمنین على بن ابی طالب(ع) فرمود: زهرا جان! تو تنها نزد ابابكر برو و طلب فدك كن، او از ديگرى (عمر) نرم تر است.

چون حضرت زهرا (س) به نزدش آمد و مطالبى فرمود، او گفت: راست مى گويى.

كاغذى طلب كرد و سند بازگشت فدك به فاطمه (س) را نوشت.

چون زهرا (س) از مجلس او بيرون آمد و رقعه فدك دستش ‍ بود، عمر ایشان را ديد و گفت: اى دختر محمد! اين چه كاغذ و نامه اى است كه همراه تو مى باشد؟

فاطمه (س) فرمودند: نامه فدك است كه ابابكر به من برگردانده.

عمر گفت: نامه را به من بده.

زهرا (س) امتناع كرد.

پس او با پايش بر فاطمه (س) زد در حالى كه حامله به پسرى به نام محسن بود که سقط شد.

وی به اين ظلم كفايت نكرد و به صورت زهرا (س) سيلى زد.

امام صادق (ع) فرمودند: «گويا مى بينم گوشواره اى كه در گوش ‍ داشت، از شدت ضربت سيلى شكست و...»

نامه فدك را از فاطمه (س) گرفت و پاره كرد.

پاره دل پیامبر در اثر آن ضربت 75 روز مريض شد و سپس رحلت كرد. ( مصيبت بزرگ خاندان نبوت، ص 44 و 45)

دفاع فاطمه از حق خود

همچنین منابع تاریخی می نویسند:

به فاطمه (س) خبر رسيد كه زمين فدك تصرف شده است. همراه زنان بنى هاشم به راه افتاد تا به نزد خلیفه اول وارد شد و به وی گفت:
مى خواهى زمينى را كه پيامبر براى من قرار داده و آن را بر من از طريقى كه مسلمانان با جنگ آن را تصرف نكرده اند بخشيده، از من بگيرى؟ آيا نشنيده اى پيامبر (ص) مى فرمود: احترام هركس با فرزندش حفظ مى شود و تو مى دانى كه پيامبر (ص) براى فرزندانش جز اين باقى نگذارده است؟

خلیفه اول وقتى گفتار حضرت را شنيد و زنان را همراه ایشان ديد، دواتى خواست تا فدك را براى حضرت بنويسد. عمر بن خطاب داخل شد و گفت: اى خليفه پيامبر! برايش ‍ ننويس تا شاهد بر ادعايش بياورد!

فاطمه (س) فرمود: باشد، شاهد مى آورم.

گفت: چه كسى؟

فاطمه (س) جواب داد: على و ام ايمن.

گفت: شهادت زن عجمى كه زبان فصيح ندارد مورد قبول نيست! على نيز اطراف نان خودش آتش جمع مى كند! {کنایه از آنكه شهادت او به نفع خودش مى باشد}(اسرار آل محمد (ص ) 474 و 475)

گواهان فاطمه در مالكيت فدك

به گواهی مصادر روایی و تاریخی، خلیفه اول به دنبال شاهدان حضرت زهرا (س) فرستاد. اميرالمؤمنين، امام حسن و امام حسين(ع) ام ايمن و اسماء بنت عميس (كه همسر ابوبكر بود) آمدند و به همه آنچه حضرت زهرا (س) فرموده بود شهادت دادند.

از جمله ام ايمن چنين گفت: از پيامبر شنيدم كه مى فرمود: ((فاطمه سيده زنان اهل بهشت است)) آيا كسى كه سيده زنان بهشت است، چيزى را كه مالك نباشد ادعا مى كند؟ من نيز زنى از اهل بهشتم و من هم به آنچه از پيامبر (ص) نشنيده باشم شهادت نمى دهم.

گفت: ام ايمن! اين قصه ها را كنار بگذار. به چه چيزى شهادت مى دهى؟

ام ايمن گفت: شهادت نخواهم داد تا درباره آنچه پيامبر(ص) فرمود از تو اقرار بگيرم. تو را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانى كه پيامبر (ص) فرموده است : ((ام ايمن زنى از اهل بهشت است))؟

ابوبكر گفت: بلى.

ام ايمن گفت: اكنون شهادت مى دهم كه جبرئيل نزد پيامبر (ص) آمد و گفت: خداوند تعالى مى فرمايد "و آت ذاالقربى حقه" (حق كسى را كه با تو قرابت دارد، عطا كن ). پيامبر فرمودند: منظور از ذالقربى كيست؟ اى جبرئيل از پروردگار سؤ ال كن كه اينان كيستند؟

فرشته مقرب الهی عرض كرد: منظور فاطمه (س) است.

پيامبر (ص) فدك را به امر پروردگار به فاطمه (س) داد و او آن را تحويل گرفت و قبول كرد. سپس پيامبر(ص) فرمود: اى ام ايمن و اى على شاهد باشيد.

سپس اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين (ع) و اسماء هم نظير ام ايمن درباره ملكيت فدك شهادت دادند. (اسرار فدك، ص 32 و 33).

اهانت به ساحت مقدس فاطمه(س)

بنا بر نقل تاریخی دیگر، اميرالمؤمنين (ع) به حضرت زهرا (س) فرمود: نزد ابوبكر برو در حالى كه تنها باشد، چرا كه از عمر زودتر منفعل مى شود. نزد او برو و چنين بگو: ادعاى مقام پدرم و خلافت او را كرده اى و جاى او نشسته اى؟ اگر فدك ملك تو هم بود و من از تو مى خواستم كه آن را به من ببخشى، بر تو واجب بود که آن را به من بدهى.

حضرت زهرا (س) نزد ابوبكر رفتند و اين مطلب را به او گفتند.

ابوبكر گفت: راست مى گويى. سپس ورقه اى خواست و بر آن نوشته اى مبنى بر بازگرداندن فدك مرقوم کرد.حضرت زهرا (س) نوشته را برداشتند و از نزد ابوبكر بيرون آمدند.

عمر بن خطاب به آن حضرت رسيد و گفت: اى دختر محمد! اين نوشته اى كه همراه توست چيست؟

فرمود: نوشته اى است كه ابوكر براى برگرداندن فدك برايم نوشته است.

گفت: آن را به من بده.

ولى حضرت ابا كرد و آن را نداد.

در اينجا براى گرفتن كاغذ جسارتى عظيم به فاطمه زهراء (س) نمود كه قلم در اداى آن گريان و زبان از گفتن آن شرمنده است.

آن شخص به قيمت اهانت به ساحت اقدس گرامی ترین بانوى جهان، ورق را گرفت و ابتدا با آب دهان مندرجاتش را محو كرد و سپس آن را پاره نمود. (بحار الانوار، ج 29، 129).


منبع:جام

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین