عقیق: از دل سرد مدینه قلب حیدر داغ شد در میان شعله ها آیات حیدر داغ شد از شرار دشمنی مردم بی چشم و رو خانه آل پیـــــــمبر داغ شد،در داغ شد بعد پیغمبر هم اینکه بیت حق آتش گرفت قصه آل علـــــــی تا روز محشر داغ شد آتش از پائین در می رفت تا بالا و بــعد نیمی از در سوخت کم کم میخ بدتر داغ شد فاطمه در پشت در فریاد میزد یا علــــی دست حائل کرد پشت در ولی سر داغ شد از حرارت چادر خیرالنساء آتش گرفت گوشواره داغ شد، سنجاق معجر داغ شد درب از جا کنده و افتاد روی فاطمه میخ در کار خودش را کرد و مادر داغ شد آتش در شعله زد تا محشر کرب بلا تا به ضرب دست سنگین روی دختر داغ شد ریسمان بر گردن حیدر که می انداختند از تب رگ های گردنتیغ خنجر داغ شد ریسمان را می کشیدند و علی می دید که لحظه خنجر کشیدن روی حنجر داغ شد
حاج محمود ما به شما افتخار ميكنيم برادر دلمون رو بردي خيلي عالي هستي تو الگوي مايي محمودجون صدات دل انگيزه واقعاً ءدمي رو به وجد و سرور مياره حاج محمودجونم
با سلام و خسته نباشید
خواستم خدمت شما عرض کنم که درمورد این شعری که ازحاج محمودکریمی گذاشتید:
اولا هرشعری رو درسایت قرارندهید
دوما ایرادات عقیدتی و ... رو ببینید وبعدبگذارید
سوما هرچیزی برای اهل بیت زیبا نیست مثلا سنجاق معجر و....
یا ردیف وقافیه ی داغ شد.
چون آتش به اهل بیت کارسازنبود.
ودراخر عرض کنم حاج محمود نورچشم بنده ولی هرچیزی که ایشون گفتند که وحی منزل نیست به هرحال هرشعری ایرادات خاص خودش را دارد. به هرحال ممنون میشم اصلاح فرمایید.
از زحمات شما سپاسگذارم
ارادتمند شما
بی نشان