۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۱ : ۰۲
عقیق: متن و ترجمه آیهی شریفه به شرح ذیل میباشد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُۆْكُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ» (المائده، 101)
ترجمه: اى مومنان! از چیزهایى نپرسید كه اگر براى شما فاش گردد موجب اندوهتان مى شود. و اگر به هنگام نزول قرآن از آن بپرسید [حكم آن] براى شما روشن خواهد شد. خدا از آن [سوالات بیجا] درگذشت و خداوند آمرزندهى بردبار است.
چنان چه مشهود است، در این این مبارکه، هرگز توصیه نشده که از زیاد سۆال کردن اجتناب نمایید، بلکه فرموده است از پرسیدن آن چه دانستنش موجب اندوه میشود اجتناب کنید و نیز از سوال بیجا پرهیز نمایید.
الف – فرض کنید کسی از پیامبر اکرم و یا اهل بیت عصمت علیهمالسلام سوال نماید که: «من چه زمانی خواهم مُرد؟» و یا «سبب مرگ من چیست؟» و یا «همسر و فرزندان من کِی و چگونه میمیرند؟» و ...، بدیهی است که پاسخ این سوالات چیزی جز بر غم و اندوه و در اغلب موارد یأس و ناامیدی نمیافزاید. و گاهی انسان چون برایش قابل هضم نیست و خوشش نمیآید انکار هم میکند. لذا در آیه بعد تصریح مینماید که بسیاری قبل از شما از این قبیل سوالات نمودند و به جهت آن کافر شدند:
«قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا كَافِرِینَ» (همان، 102)
ترجمه: البته گروهى پیش از شما نیز این چیزها را پرسیدند، سپس بدان كافر شدند.
ب – گاه انسان با سوال بیمورد، کار ساده را برای خودش سخت میکند؛ مثل قوم بنیاسرائیل. به آنها امر شد که گوسالهای را قربانی کنید و ... – خُب اگر هر گوسالهای را بنا بر همین امر قربانی میکردند، به حاجت میرسیدند، اما کار را بر خود سخت کردند، پرسیدند: نر باشد یا ماده – بزرگ باشد یا کوچک – چه رنگی باشد – در میان کدام گله باشد و ...، پس مجبور شدند دنبال چنین گوسالهای با این مشخصات بگردند. انسان گاه با سوالات بیمورد، خودش را به دردسر میاندازد.
ج – گاهی سوال بسیار زودرس است، پس یا پاسخی به آن داده نمیشود و یا اگر پاسخ داده شود نیز برای سائل قابل درک نبوده و فایدهای ندارد. مثل یک سۆال علمی که هنوز معلومات اولیه و مقدماتی آن حاصل نشده است.
د – و اما گاهی سۆال درباره موضوعات یا مباحثی است که بشر با عقل خود در مییابد که از فهم آن عاجز است. چرا که عقل و فهم چیزی را میفهمد که به آن احاطه داشته باشد. یعنی آن مطلب، آن موضوع یا ...، محاط عقل او باشد. حال اگر همه عاقلان و حکیمان عالم جمع شوند و از چیستی خدا بپرسند، قطعاً به هیچ نتیجهای نمیرسند، به جز یک نتیجه عقلی مبنی بر این که خداوند متعال «چیستی» ندارد و اگر داشت که محدود میشد و این صفت مخلوق است و نه خالق. لذا فرمودهاند در مورد آن چه که به عقل شما درک نخواهد شد، سۆال نکنید – چرا که اصلاً جوابی ندارد که شما فهم کنید. چنان چه حتی در مورد چیستی روح فرمود:
«وَیَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً» (الإسراء، 85)
ترجمه: و در باره روح از تو مىپرسند، بگو: روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است، و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است.
یعنی موجودات یا از «عالَم خلق» به وجود میآیند که در مورد آنها برخی چگونگیها بیان شده است، مثل خلق نطفه از خاک، علقه از نطفه، مضغه از علقه و ... – و یا از «عالَم امر» خلق شدهاند؛ «فیقول له کن فیکون» میباشند، مثل مجردات و از جمله روح؛ و علم شما اندک است و آن را درک نخواهید کرد.
ه – پس بیان نشده که زیاد سۆال نکنید، بلکه بیان شده که «سۆال بیمورد و بیجا و بیفایده» نکنید که خودتان را به زحمت و ناراحتی میاندازید.
بدیهی است که نه تنها پاسخ، بلکه سۆال نیز باید منطقی و حکیمانه باشد و در این صورت، ذهن کنجکاو به صورت مکرر و مستمر سوال منطقی دارد و چه بهتر که انسان به عرصهی مطالعه و تحقیق وارد شود و سوالات بسیاری را طرح نموده و با دریافت پاسخ صحیح، کسب علم نموده و مرتبهی وجودی خود را ارتقا بخشد.
ذهن نیز باید مانند سایر قوا و استعدادها، تحت فرمان و کنترل قرار گیرد، وگرنه به قول امام خمینی (ره) هرزهگرد است و به هر سو میرود. اما عقل، شعور، منطق، اختیار و اراده میتواند آن را به کنترل درآورد و در مسیر قرار دهد.
منبع:جام
211008