عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۴۴۲۴
تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۴:۴۴
امام علی(ع) در خطبه 97 نهج البلاغه می فرمایند: اهل بيت پيغمبر را بنگريد! از آن سمت‏ برويد كه آنها مى‏ روند، قدم به جاى‏ قدم آنان بگذاريد، آنها شما را از جاده هدايت‏ بيرون نمى ‏برند و به جاهليت ‏باز نمى ‏گردانند، اگر سكوت كردند سكوت كنيد و اگر قيام نمودند بپاخيزيد، از آنها پيشى نگيريد كه گمراه مى ‏شويد و از آنان عقب نمانيد كه هلاك مى ‏گرديد.

عقیق: امام علی(ع) در خطبه هشتاد و ششم نهج البلاغه می فرمایند: اى بندگان خدا محبوب‏ترين بندگان نزد خداوند كسى است كه او را در راه پيروزى بر هوسهاى سركش نفس يارى كرده، آنكس كه جامه زيرينش اندوه در برابر مسئوليتها و جامه روئينش ترس از خداست. چراغ هدايت در قلبش روشن شده و وسائل لازم براى روزى كه در پيش دارد فراهم ‏ساخته دورها را براى خود نزديك و شدائد را بر خود آسان نموده است. به اين جهان نگاه كرده حقايق آنرا با ديده بصيرت ديده، بياد خدا افتاده و اعمال‏ نيك فراوان به جا آورده، از سرچشمه گوارا خود را سيراب نموده: سرچشمه ‏اى كه به آسانى‏ در اختيارش قرار گرفته از آن نوشيده است، از راه هموار و مستقيم قدم برداشته جامه شهوات ‏از تن بيرون كرده و به جز يك غم از تمام غمها خود را بر كنار داشته است، از صف كوران و مشاركت هواپرستان خارج شده و كليد درهاى هدايت و قفل درهاى ضلالت و پستى ‏گرديده است راه هدايت را با بصيرت ديده و در آن گام گذاشته، نشانه ‏ها و علامتهاى اين راه‏ را خوب شناخته است و از امواج متلاطم درياى (شهوات) گذشته است، در ميان دستگيره هاى محكم هدايت ‏به محكمترين آنها چنگ زده و از ميان طنابها به قويترين آنها متمسك شده.‏ ايمان او به خدا همانند نور آفتاب است. در برابر خداوند آنچنان است كه هر فرمان از ناحيه ‏او صادر شود انجام مى‏ دهد و هر فرعى را به اصلش باز مى ‏گرداند. او چراغ تاريكيها است و روشنى بخش نابينايان و كليد حل مبهمات، دور سازنده مشكلات و راهنماى ‏گمشدگان بيابان‏هاى زندگى است

 

سخن مي گويد و خوب مى ‏فهماند و يا سكوت مي كند و به سلامت مى‏ رهد، براى خدا اعمال خويش را خالص كرده آنچنان كه خداوند خلوص او را پذيرفته است. او از گنجينه هاى آئين خداست و از اركان زمين او. خود را ملزم به عدالت نموده،و نخستين مرحله عدالتش اين است كه خواسته‏ هاى دل‏را بيرون رانده،حق مى‏گويد و به حق عمل مي كند، هيچ كار خيرى نيست جز آنكه براى انجامش ‏بپا خاسته و در هيچ جا گمان نيكى نبرده جز اينكه به سوى آن به راه افتاده. زمام خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پيشواى اوست، هر جا قرآن فرود آيد او بار خويش را در همان جا افكند و هر جا منزل نمايد او آنجا را منزلگاه خويش سازد. و ديگرى، خويش را عالم خوانده در صورتي كه عالم نيست، يك سلسله نادانيها را از جمعى نادان فراگرفته! و مطالبى گمراه كننده از گمراهانى آموخته، دامهایى از طنابهاى ‏غرور و گفته ‏هاى دروغين بر سر راه مردم افكنده، قرآن را بر اميال و خواسته‏ هاى خود تطبيق مى ‏دهد و حق را به هوسها و خواهشهاى دلش تفسير مى‏ كند. مردم را از گناهان بزرگ‏ ايمنى مى‏ بخشد و جرایم بزرگ را در نظرها سبك جلوه مى ‏دهد. مى‏گويد از ارتكاب شبهات‏ اجتناب مى ‏ورزم اما در آنها غوطه‏ ور است. مى ‏گويد: از بدعتها كناره گرفته ‏ام ولى در آنها غلط مى ‏زند! چهره او چهره انسان است و قلبش قلب حيوان! راه هدايت را نمى ‏شناسد كه از آن طريق برود و به طريق خطا پى نبرده تا آنرا مسدود سازد، پس او مرده ‏اى است در ميان زندگان!

 

عترت پيامبر(ص) كجا مى ‏رويد؟! و رو به كدام طرف مى ‏كنيد؟ پرچمهاى حق بر پاست! و نشانه ‏هاى آن‏ آشكار است‏ با اينكه چراغهاى هدايت نصب گرديده است، باز گمراهانه به كجا مى ‏رويد؟ چرا سرگردان هستيد؟ در حالى كه عترت پيامبرتان در ميان شماست، آنها زمامهاى حقند و پرچمهاى‏ دين و زيانهاى صدق آنها را در بهترين جائى كه قرآن را در آن حفظ مى ‏كنيد، (در دلها و قلوب پاك) جاى دهيد و همچون تشنگانى براى سيراب شدن به سرچشمه‏ زلال آنان هجوم آوريد

 

اى مردم اين حقيقت را از خاتم انبياء(ص)بياموزيد كه هر كس از ما مى ‏ميرد در حقيقت نمرده است و چيزى از ما كهنه نمى ‏شود. پس آنچه نمى‏ دانيد مگوئيد كه بسيارى از حقايق در امورى است كه انكار مى ‏كنيد و از كسي كه دليل بر ضد او نداريد عذرخواهى كنيد و من همو هستم. مگر من در بين شما به ‏«ثقل اكبر» (قرآن) عمل نكردم؟ و «ثقل اصغر» (عترت پيغمبر) را در بين شما باقى نگذاردم؟ مگر پرچم ايمان را در بين شما نصب نكردم؟و از حدود حلال ‏و حرام آگاهتان نساختم؟  مگر نه اين است كه جامه عافيت را با «عدل‏» خود بر تن شما پوشيدم؟و نيكيها را با اعمال و گفتار خود براى شما گستردم و ملكات اخلاق انسانى را به شما نشان دادم؟پس وهم و گمان خود را در آنجا كه چشم، ژرفاى آنرا نمى ‏بيند و فكرتان توانائى ‏جولان در آنرا ندارد به كار مبريد. قسمتى ديگر از اين خطبه است ‏تا آنجا كه بعضى گمان بردند دنيا به كام‏ «بنى اميه‏» مى‏ گردد و همه خوبيهايش را به ‏آنها مى‏ بخشد و آنها را از سرچشمه خود سيراب مى ‏سازد و شمشيرشان از سر اين امت ‏كنار نخواهد رفت. كسانى كه چنين مى‏ پندارند در اشتباهند، چه اينكه سهم آنان جرعه‏ اى‏ از زندگى لذت بخش، بيش نيست مدتى آنرا مى‏ مكند سپس همه را بيرون مى ‏اندازند!

توضيح‏ها: 

ابن ابى الحديد می ‏نويسد: اين خطبه‏ اى طولانى بوده كه مرحوم سيدرضى قسمتى از آنرا در اينجا آورده و از جمله عبارتى كه نياورده اين عبارت است ‏«اما و الذى فلق الحبه و برى النسمه لا يرون الذى ينتظرون... (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6، صفحه382)

 

ابن ابى الحديد مى ‏گويد: صفاتى كه براى يك انسان پاك در اين خطبه آمده، منظور از آن انسان ‏پاك خود امام علی(ع) مى‏ باشد شاهد آن مطالبى است كه در آخر خطبه آمده است.(جلد 6، صفحه ‏367) و نيز وى مى‏ گويد: حكمت و شرح مباحث‏ خداشناسى را هيچ كدام از عربها نمى ‏دانستند. نخستين كسى كه در اين مورد سخن گفته امام علی(ع) بوده است كه ديگران حتى ‏تصور آنرا ننموده و اگر به آنها ياد مى ‏دادند قادر بر فهم آن نبودند. بقيه مسلمانان اگر در اين موضوع سخنى گفته ‏اند همه از امام(ع) گرفته ‏اند.(جلد6، صفحه 370)

 

»انه يموت من مات منا...» اين جمله تاب دو معنى دارد: نخست اينكه پيامبر(ص) و امامان اهل بيت(ع) اگر چه مانند ساير افراد بشراز دنيا می ‏روند، ولى مكتب آنها كه بخشى از وجود آنهاست، هيچ گاه ‏از بين نمى ‏رود. ديگر آنكه آنها اگر چه مى‏ ميرند و يا شهيد مى‏ شوند ولى در جهان برزخ ‏با اين جهان در ارتباط هستند. ولى با جسم برزخى نه با جنس مادى عنصرى و ارتباطشان با اين جهان ‏آنچنان است كه گويا در ميان ما زندگى مى ‏كنند، برخلاف ساير مردم كه اين طور نيستند و يا ارتباطشان خيلى كم است‏ شايد اينكه امام(ع) به دنبال بيان اين جمله مى ‏فرمايد: بسيارى از حقايق در ميان چيزهائى است كه شما نمى ‏دانيد. به خاطر آن باشد كه گفتار فوق ممكن است در اذهان بعضى سنگين ‏آيد و آنرا انكار كنند اما چه بسيار است چيزهایى كه نمى ‏دانيم و نمى ‏توانيم انكار كنيم.

 

خلافت و ولايت در نهج البلاغه  

اين قسمت اشاره به مسئله خلافت و ولايت مى ‏باشد. در اينجا اين سؤال را بايد مطرح كرد: يا امام علی(ع) در نهج البلاغه و خطبه ‏هايش به خلافت‏ بلافصل خود اشاره ‏فرموده است ‏يا نه؟ و در پاسخ آن بايد گفت: در بسيارى از موارد نهج البلاغه به اين مطلب اشاره شده است از جمله عبارات ‏خطبه مورد بحث و خطبه ‏هاى ديگرى است كه در ذيل مى‏ آوريم:

 

در خطبه دوم در مورد اهل بيت مى ‏خوانيم: «هم موضع سره و لجا امره و عيبة علمه و موئل حكم...: آنها موضع اسرار خدايند و ملجا فرمانش، ظرف علم اويند و مرجع‏ احكامش«...

 

و نيز در همان خطبه مى ‏خوانيم: «لا يقاس بآل محمد(ص) من هذه الامة احد...هم اساس الدين وعماد اليقين اليهم يغنى الغالى و بهم يلحق التالى و لهم خصائص حق الولاية‏و فيهم الوصية و الوراثة: احدى از اين امت را با آل محمد مقايسه نتوان كرد... آنها اساس دين هستند و اركان يقين، غلوكننده بسوى آنان باز مى‏گردد و عقب مانده به آنان ملحق‏مى‏شود،ويژگيهاى ولايت و حكومت مخصوص آنها است و وصيت پيغمبر ووراثت او در ميان آنها «...

 

و در خطبه ‏97 آمده است: «انظروا اهل بيت نبيكم فالزموا سمتهم و اتبعوا اثرهم فلن يخرجوكم‏من هدى و لن يعيدوكم فى ردى فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا و لاتسبقوهم فتضلوا و لا تتاخروا عنهم فتهلكوا...: اهل بيت پيغمبر را بنگريد! از آن سمت‏ برويد كه آنها مى‏ روند، قدم به جاى‏ قدم آنان بگذاريد، آنها شما را از جاده هدايت‏ بيرون نمى ‏برند و به جاهليت ‏باز نمى ‏گردانند، اگر سكوت كردند سكوت كنيد و اگر قيام نمودند بپاخيزيد، از آنها پيشى نگيريد كه گمراه مى ‏شويد و از آنان عقب نمانيد كه هلاك مى ‏گرديد.«

 

در خطبه 144 چنين مى ‏خوانيم: «:..ان الائمة من قريش غرسوا فى هذا البطن من هاشم،لا تصلح على‏سواهم و لا تصلح الولاة من غيرهم: ائمه و پيشوايان از قريش هستند، درخت وجودشان در خاندان هاشم غرس ‏شده است (اين مقام) سزاوار ديگران نيست، و نبايد غير از آنها كسى رهبر و والى باشد». در خطبه ‏93 و 94 و 109 و 120 و 154 و 239 و 150 مى ‏توانيد اشاره به ‏اين حقيقت را بيابيد.

 

منبع:مهر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین