عقیق: يكى
از تجار نيشابور به شيخ ابى حميرى بامانت سپرده بود: روزى غفلتا نظر شيخ به كنيز
افتاد، و چون كنيز جمال و ملاحت جالبى داشت ، شيخ بى اختيار محبت و علاقه و ميل به
كنيز پيدا كرده ، و رفته رفته بر عشق و دلباختگى شيخ افزوده شده ، و آتش محبت در
دل او افروخته گرديد.
شيخ اين پيش آمد را باستاد خود ابى حفص حدّاد گزارش داده ، و بموجب پاسخ و دستور استاد ماءموريت پيدا كرد: از نيشابورى بسوى رى حركت كرده ، و صحبت شيخ بزرگوار شيخ يوسف را دريابد.
شيخ بسوى رى حركت كرده ، و در كوچه هاى رى از منزل شيخ يوسف استفسار مينمود: مردم در جواب او همه بصورت تعجب مى گفتند: بسيار جاى شگفت است كه شخص پرهيزكارى مانند شما از منزل يك نفر آدم فاسق و بدكارى سؤ ال نمايد، و شيخ در مورد ملامت واقع مي شد.
شيخ از اين پيش آمد متحير و سرگردان شده ، و به ناچارى
بطرف نيشابور مراجعت كرده : و استاد خود را از اين امر مطلع ساخت .
استاد دوباره شيخ را امر كرد: به هر طوريست لازم است شيخ
يوسف را ملاقات كرده ، و از روحانيت و انفاس قدسيه او استفاده نمائيد.
شيخ اين دفعه نيز به ناچارى بسمت رى حركت كرده : ملامت و
مذمت مردم را بخود هموار ساخت .
شيخ بموجب نشانى كه گرفته بود منزل شيخ يوسف را در محله باده فروشها پيدا كرده ، و چون به به اتاق او وارد شد، در يك طرف او بچه ظريف و خوش اندام و در طرف ديگر شيشه اى كه شبيه به خمر بود، مشاهده نمود.
بر حيرت و تعجب شيخ افزوده شد و سؤ ال كرد، اين منزل در اين محله خماران با مقام شما تناسبى ندارد: و جهت انتخاب آن چيست ؟
ميزبان - اين خانه ها مربوط به دوستان ما بود كه : يكى
از اشخاص ظالم آنها را خريده و براى خمر فروشى و خمر سازى اختصاص داده است ، و
خانه ما را نخريدند.
شيخ - اين بچه زيبا و اين شيشه خمر چيست ؟
ميزبان - اما اين بچه پسر صلبى من است . و اما شيشه :
شيشه سركه باشد نه خمر.
شيخ - در اينصورت چرا با مردم طورى رفتار مي كنند كه :
نسبت به مقام شما سوء ظن پيدا كرده ، و خود را در معرض تهمت قرار بدهيد.
ميزبان - براى اينستكه مردم درباره من عقيده مند نبوده ،
و مرا بامانت و وثوق و خوبى نشناسد تا كنيزهاى خود را بمن سپارند، و عشق آن ها در
قلب من جايگير باشد.
شيخ بى اختيار بشدت گريه نمود. (1)
انسان تا با امانت دارى خود اطمينان كامل ندارد، نبايد
خود را در معرض اين مقام بزرگ قرار داده ، و حقوق ديگرانرا پايمال و خود را بوادى
هلاكت بياندازد.
امين بودن مقام بزرگي است و كسيكه هنوز از صفات رذيله
دور نگشته : نمي تواند دست و پاى و چشم و گوش و زبان خود را نگه داشته و خيانت
نكند.
بسيارى از مردم كه صفات حرص و طمع و شهوت و حبّ مال از
قلوب ايشان خارج نشده ، و براى امانت دارى حاضر ميشوند: از اين راه خود را به
پرتگاه گرفتارى و عقوبت نزديك ميكنند.
1- كشكول شيخ
منبع:جام
211008