عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۴۱۲۳
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۲:۴۴
پیشنهادهای قرآن برای رسیدن به مقام استعانت و استعاذه؛
حسن ظن به خدا و یاری هایش مایه حیات قلبی انسان است اما آن چیزی که قلب را می میراند و خشم را بر اندرون آدم مستولی می کند کید با خدا و حیله ورزانه رفتار کردن با معبود است.
عقیق: قرآن حکیم در آیه 15 سوره حج می فرماید: مَن کاَنَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلىَ السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبنَ‏َّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ / کسى که مى‏پندارد که خدا در دنیا و آخرت یاریش نخواهد کرد، خویشتن را با ریسمانى از سقف بیاویزد تا خود را خفه کند و بنگرد که آیا این حیله خشمش را از میان خواهد برد.

یکی از زیباترین تمثیل های قرآن که به ظرافت، رابطه میان سوء ظن به یاری گری های خداوند و دور افتادن از حیات معنوی و طیبه را تشریح می کند آیه ای است که از نظر گذراندید. این مثال زیبا در واقع بر این مهم اشاره دارد که کسی که قلبا به خداوند ایمان نیاورده و نور ایمان اندرون و جسم و جان او را منور نکرده است در حقیقت مرده متحرکی بیش نیست چنین شخصی ممکن است بخورد و بیاشامد و بخوابد و بیدار شود اما در حقیقت او مرده است چون قلب او به میرایی تن داده و یاری گری های خداوند را در زندگی اش نمی بیند و به حساب نمی آورد، این است که قران با لحن شگفتی در این آیه می فرماید اگر چنین افرادی حتی خود را حلق آویز کنند باز از عذاب خشم درون شان در امان نخواهند ماند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به نقل ازمجمع البیان می فرمایند: کلمه" سبب" به معناى هر چیزى است که با آن و به وسیله آن چیز دیگرى را به دست مى‏آورند و به همین جهت است که طناب را سبب مى‏گویند - که به وسیله آن آب از چاه بیرون مى‏آورند - و طریق را سبب مى‏گویند چون به وسیله آن به مقصد مى‏رسند و در را سبب مى‏گویند چون به وسیله آن وارد خانه مى‏شوند و مراد خداى‏ تعالى از"سبب" در این آیه همان معناى اول یعنى طناب است. کلمه " قطع" به معناى بریدن و از جمله معانى آن اختناق است و گویا از این باب اختناق را قطع مى‏گویند که مستلزم قطع نفس است.


مفسرین‏ گفته ‏اند ضمیر در" لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ" به رسول خدا(ص) بر مى‏گردد چون مشرکین مکه مى‏پنداشتند دینى که وى آورده دروغى و نوظهور است که اساس محکمى ندارد و به همین جهت دعوتش منتشر نمى‏شود، و نزد خدا هم منزلتى ندارد تا او پشتیبانش باشد. ولى وقتى که آن جناب به مدینه مهاجرت فرمود و خدا نصرتش داد و دینش عالم‏گیر شد و آوازه‏اش همه جا پیچید این حادثه غیرمنتظره سخت ایشان را به خشم آورد لذا خدا در این آیه ایشان را نکوهش و اشاره مى‏کند که یاور او خدا است و چون یاور او خداست خشم ایشان پایان نمى‏پذیرد و لو خود را خفه کنند. پس نقشه‏هاى ایشان هم اثرى نخواهد داشت و معناى آیه این است: هر که از مشرکین خیال کند خدا او را یارى نمى‏کند و در دنیا نام پیغمبر خود را بلند نمى‏کند و دین او را گسترش نمى‏دهد و در آخرت او را مشمول مغفرت و رحمت خود نمى‏گرداند و گروندگان به وى را نیز وا مى‏گذارد، آن گاه به خاطر همین خیال وقتى مى‏بیند که خدا او را یارى کرده دچار خشم مى‏شود، چنین کسى طنابى بگیرد. و با آن به بلندى برود- مثل کسى که با طناب به درخت بلندى بالا مى‏رود- آن گاه با همان طناب خود را خفه کند، بعد ببیند آیا کید و حیله‏اش خشمش را مى‏نشاند یا خیر؟.
و این معنا معناى خوبى است که سیاق آیات قبلى، و نزول این سوره به اندک مدتى بعد از هجرت، یعنى در ایامى که مشرکین هنوز قدرت و شوکت خود را داشتند آن را تایید مى‏کند.
اما در تفسیر نمونه هم آمده است: از آنجا که در آیات گذشته سخن از گروه ضعیف الایمان بود در آیات مورد بحث نیز چهره دیگرى از آنها را ترسیم کرده مى‏گوید:" کسى که گمان مى‏کند خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یارى نخواهد کرد، و در خشم و غیظ فرو رفته هر کارى از دستش ساخته است انجام دهد، ریسمانى به سقف خانه خود بیاویزد و خود را از آن آویزان کند، و نفس خود را قطع نماید و تا سر حد مرگ پیش رود ببیند آیا این کار خشم او را فرو مى‏نشاند"


این تفسیر را گروه کثیرى از مفسران برگزیده، یا به عنوان یک احتمال قابل ملاحظه ذکر کرده‏اند.
طبق این تفسیر ضمیر" لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ‏" به پیامبر(ص) باز مى‏گردد، و"سماء" به معنى سقف خانه است چون" سماء" به هر چیزى که در جهت فوق قرار داشته باشد اطلاق مى‏گردد و جمله" لیقطع" به معنى خفقان و قطع نفس و پیش رفتن تا سر حد مرگ است.
احتمالات مختلف دیگرى نیز در تفسیر این آیه داده شده است که از میان آنها دو تفسیر قابل ملاحظه است:
در احتمال اول، منظور از" سماء" همان" آسمان" است، یعنى:" اینگونه اشخاصى که تصور مى‏کنند خدا پیامبرش را یارى نخواهد کرد به آسمان بروند، و طنابى به آن آویزان کنند، و خود را در میان زمین و آسمان به دار کشند تا نفسشان بریده شود یا طنابى را که به آن آویزان شده‏اند قطع کنند تا از همانجا سقوط نمایند ببینند آیا این کار خشمشان را فرو مى‏نشاند"؟! دومی این که ضمیر مذکور، به خود این اشخاص باز گردد - نه پیامبر - یعنى: " کسانى که فکر مى‏کنند خدا آنها را یارى نمى‏کند، و روزیشان بر اثر ایمان آوردن قطع مى‏گردد، هر کارى از دستشان ساخته است انجام دهند، به آسمان بروند خود را با ریسمانى آویزان نمایند سپس این ریسمان را قطع کرده تا سقوط کنند، آیا این کارها خشمشان را فرو مى ‏نشاند"؟.
مطلب قابل توجه اینکه تمام این تفسیرها به یک نکته روانى در ارتباط با افراد کم حوصله و عصبانى و ضعیف الایمان اشاره مى‏کند که آنها وقتى کارشان ظاهرا به بن بست مى‏رسد فورا دستپاچه مى‏شوند و تصمیمهاى جنون آمیز مى‏گیرند: گاه مشت بر در و دیوار مى‏کوبند. گاه مى‏خواهند زمین را بشکافند و زیر آن پنهان شوند و سر انجام براى خاموش کردن آتش خشم خویش تصمیم به انتحار و خودکشى مى‏گیرند، در حالى که هیچیک از این اعمال جنون آمیز مشکل آنها را حل نمى‏کند، اگر کمى خونسرد باشند، صبر و حوصله به خرج دهند و با نیروى ایمان به خدا و اعتماد به نفس و شکیبایى و استقامت به جنگ مشکلات بر خیزند حل آن قطعا ممکن است‏.

 

منبع:شبستان

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین