۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۶ : ۱۴
عقیق: از جمله پرعتاب ترین آیات خدا نسبت به انسان ها که تنذیری را با لحنی هشداردهنده مطرح می کند آیاتی از سوره قلم است به ویژه آنجا که خداوند بی هیچ تعارفی این حکم روشن را صادر می کند که از هر فرومایه ای که بسیار سوگند می خورد پیروی مکنید. معنای این آیه کاملا روشن است. اولا کسی که بسیار سوگند می خورد انسان فرومایه ای است که می خواهد قسم خوردن به خدا را پوشش و پوستینی برای رفوی ضعف های اخلاقی خود قرار دهد و قسم به خدا را اعتبار و وجهه ای برای خود قرار دهد – در حالی که نمی تواند با پیشینه رفتاری و صدق گفتار خود این اعتبار را برای خود فراهم نماید - و در ثانی در جامعه اسلامی باید شرایطی فراهم شود تا با پیروی نکردن از این رویه، چنین افرادی در انزوای ارتباطی و اجتماعی قرار گیرند تا فرصتی برای احیا و ترمیم شخصیت خود بیابند و جامعه نیز در چتر این ناهنجاری بزرگ قرار نگیرد.
قرآن
حکیم در آیات 10 تا 13 سوره قلم می فرماید: وَ لَا تُطِعْ کلَُّ حَلَّافٍ
مَّهِینٍ * هَمَّازٍ
مَّشَّاءِ بِنَمِیمٍ * مَّنَّاعٍ لِّلْخَیرِْ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ / عُتُلِّ
بَعْدَ ذَالِکَ زَنِیمٍ * از هر فرومایه اى که بسیار سوگند مىخورد، پیروى مکن:
عیبجویى که براى سخن چینى اینجا و آنجا مىرود، بازدارنده از خیر، متجاوز گناهکار،
خشن مردى، ناشناخته نسب.
علامه
طباطبایی در تفسیر المیزان با اشاره به این که کلمه "حلاف" به معناى کسى
است که بسیار سوگند مىخورد، و لازمه بسیار سوگند خوردن در هر امر مهم و غیر مهم و
هر حق و باطل، این است که سوگند خورنده احترامى براى صاحب سوگند قائل نباشد، و چون
سوگندها به نام خدا بوده، پس معلوم مى شود سوگند خورنده، عظمتى براى خداى عز و جل
قائل نیست، و همین بس است براى رذلى او، و رذالت این صفت.
و
کلمه "مهین" از مصدر مهانت یعنى حقارت است، و منظور از آن، حقارت رأى و
کوتاهى فکر است. ولى بعضى گفتهاند: به معناى کسى است که بسیار شرارت کند. بعضى
دیگر گفتهاند: به معناى کذاب است.
اما
کلمه"هماز" صیغه مبالغه از ماده"همز" است، و این ماده به
معناى عیبجویى و طعنه زنى است، پس هماز یعنى بسیار عیبجو و طعنهزن. و بعضى
گفتهاند:"
همز"
به معناى خصوص طعنه زدن با اشاره چشم است. بعضى دیگر گفتهاند: به معناى غیبت
کردن است.
و
جمله "مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ" به معناى سعایت و دو به هم زنى است،
و"مشاء" به معناى نقل کننده سخنان مردمى به سوى مردمى دیگر، به منظور
ایجاد فساد و تیرگى آن دو است، و"مناع خیر" به معناى کسى است که منع
خیرش بسیار باشد، یا از همه مردم منع خیر مىکند، و یا نسبت به اهلش چنین است و نمىگذارد
چیزى به آنان برسد.
و
کلمه"معتدى" اسم فاعل از اعتداء است، که به معناى از حد گذراندن ظلم و
بیداد است. و کلمه" أثیم" به معناى کسى است که اثم و گناه بسیار
کند، به حدى که کار همیشگى و دایمی اش شود و از آن دست برندارد. و کلمه"
اثم" به معناى عمل زشتى است که باعث شود آن چیزى که قرار است برسد دیرتر
برسد. و کلمه"عتل"- با ضمه عین و ضمه تاء و تشدید لام- به معناى اشتلم
فارسى است، یعنى سخن خشن و درشت، ولى در آیه مورد بحث به شخص بداخلاق و جفاکار
تفسیر شده، کسى که در راه باطل به سختى خصومت مىکند، و نیز به کسى تفسیر شده که
خود بسیار مىخورد، و از خوردن دیگران جلوگیرى مىنماید، و نیز به کسى تفسیر شده
که مردم را با بهانهگیریهاى خود به زندان و شکنجه مىکشاند.
کلمه"زنیم"
به کسى گفته مىشود که اصل و نسبى نداشته باشد. بعضى گفته اند به معناى کسى است که
از زنا متولد شده، و خود را به قومى ملحق کرده باشد، و در واقع از آن قوم و دودمان
نباشد. بعضى دیگر گفتهاند: زنیم کسى است که به لئامت و پستى مشهور باشد. بعضى
دیگر گفته اند: کسى است که در شرارت علامتى داشته باشد، که با آن شناخته شود، و
چون در محفلى سخن از شرارت رود، او قبل از هر شرورى دیگر به ذهن در آید، و این چند
معنا همه به هم نزدیکند. پس این نه صفت رذیله، اوصافى است که خداى تعالى بعضى از
دشمنان دین را که پیامبر(ص) را به اطاعت خود و مداهنه دعوت مىکردند توصیف کرده،
و در حقیقت جامع همه رذائل است.
"عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ" معنایش این است که شخص
مورد نظر بعد از آن معایب و رذائلى که برایش ذکر کردیم عتل و زنیم هم نیز هست .بعضى
از مفسرین گفته اند از تعبیر" بعد ذلک" فهمیده مى شود که دو صفت اخیر از
سایر رذائلى که برایشان شمرد بدتر است. ظاهرا در این جمله اشارهاى است به اینکه شخص
مورد نظر آن قدر داراى صفات خبیث است که دیگر جا ندارد در امر حق از او اطاعت شود،
و بر فرض هم که از آن خبائث صرفنظر شود، وى فردى تندخو و خشن و بىاصل و نسب است
که اصلا نباید در جوامع بشرى به مثل او اعتنا شود، باید از هر جامعه اى طرد شود، و
افراد جامعه نه به سخن او گوش دهند و نه در عملى پیرویش کنند.
اما
در تفسیر نمونه نیز آمده است :خداوند در اینجا چنان ترسیمى از مکذبان و صفات
زشت و اخلاق رذیله آنها فرموده که شاید در سرتاسر قرآن شبیه و نظیر نداشته باشد، و
به این ترتیب روشن مىسازد که مخالفان اسلام و قرآن و مخالفان شخص پیامبر(ص)
چگونه افرادى بوده اند، افرادى دروغگو، پست، عیبجو، سخنچین، متجاوز گنهکار، بىاصل
و نسب، و به راستى از غیر چنین افرادى مخالفت با چنان مصلح بزرگى انتظار نمى رود.
منبع:شبستان