۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۹ : ۱۳
عقیق: مستحب
است عمره گزار بعد از فراغ از نماز طواف و پيش از سعي ، از آب زمزم قدري بياشامد و
به سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً
وَرِزْقاً وَاسِعاً وَشِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاء وَسُقْم؛ خداوندا! اين را علمي
سودمند و رزقي گسترده و درماني براي هر درد و بيماري قرار بده.«
زمزم
نام هاي مختلفي دارد نظير: «ركضه جبرئيل» به معناي قدمگاه جبرئيل، «حفيره اسماعيل»، به
معناي چاه اسماعيل، «حفيره عبدالمطلب» به معناي چاه عبدالمطلب، «برّه» به معناي
پرخير، «مضنونه» به معناي نفيس، «رواء» به معناي آبرو، «شبعه» به معناي سيركننده،
«شفاء سقم» به
معناي شفاي بيماري و «زمزم». به اين علت به اين آب زمزم مي گويند كه هاجر بعد از
آن كه آب زير پاي اسماعيل آشكار شد با ريگ ها دور آن را گرفت تا آب در آنجا جمع
شود. (زمّ يعني جلو چيزي را گرفتن يا جمع كردن(
امام
صادق (ع) داستان پيدايش زمزم را چنين بيان مي كند.:
» إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَمَّا خَلَّفَ إِسْمَاعِيلَ بِمَكَّةَ
عَطِشَ الصَّبِي . . . »؛
»چون ابراهيم (ع) اسماعيل را در مكه جا گذاشت،
كودك تشنه شد. ميان صفا و مروه درختي بود. مادرش بيرون شد تا آن كه بر صفا ايستاد
و گفت: آيا در اين دشت كوهي هست؟ كسي پاسخش نداد. رفت تا به مروه رسيد و گفت: آيا
در اين وادي همدمي هست؟ پاسخي نشنيد. دوباره به صفا بازگشت و همان را گفت و اين
كار را هفت بار انجام داد. از اين رو خداوند آن را سنت قرار داد. جبرئيل
نزد هاجر آمد و پرسيد: كيستي؟ گفت: كنيز ابراهيم. گفت: به اميد چه كسي شما را
اينجا واگذاشته است؟ گفت: اگر چنين مي گويي هنگامي كه خواست برود به او گفتم: اي
ابراهيم! ما را به كه سپردي؟ گفت: به خداي متعال. جبرئيل گفت: شما را به كسي سپرده است كه شما
را بس است.
مردم
از مكه عبور نمي كردند، چون آب نبود. كودك با پاي خود به زمين زد و زمزم جوشيد. (حضرت)
فرمود: هاجر از مروه به سوي كودك بازگشت در حالي كه آب جوشيده بود. شروع
كرد به جمع كردن خاك در اطراف آب تا جاري نشود و اگر آن را واگذاشته بود، آب جاري
مي شد. فرمود: چون پرندگان آب را ديدند بر گرد آن جمع شدند. كارواني از يمن به قصد سفر گذشت چون
كاروانيان، پرندگان را ديدند گفتند: پرندگان جز پيرامون آب جمع نمي شوند. نزد آنان
آمدند به آنان آب و غذا دادند و خداوند به اين وسيله روزي ايشان را جاري ساخت.
مردم از مكه عبور مي كردند و از طعام به آنان مي خوراندند و از آب سيرابشان مي كردند.»
بركات آب زمزم
1 ـ بخشش گناهان
نوشيدن
آب زمزم گناهان را مي برد، آن ها را مي شويد و درون انسان را پاك مي گرداند. رسول
خدا(ص) فرمود: «فَطَافَ بِالْبَيْتِ سَبْعاً
وَصَلَّي خَلْفَ الْمَقَامِ رَكْعَتَيْنِ شَرِبَ مِنْ مَاءِ زَمْزَم غُفِرَتْ
ذُنُوبُهُ كُلُّهَا بَالِغَةً مَا بَلَغَت؛ كسي كه هفت بار طواف كعبه كند و دو
ركعت نماز پشت مقام بخواند و از آب زمزم بنوشد، تمام گناهان او ـ هر مقدار كه باشد
ـ آمرزيده مي شود.»
سرّ
اين تأثير شگرف آن است كه نهر زمزم از نهرهاي بهشتي است كه در روي زمين جاري است،
پيداست كه هر گاه آبي از بهشت به درون و بيرون آدمي ريخته شود او را از هر جهت پاك
و مبرا خواهد كرد. لذا آب زمزم بهترين آب هاي روي زمين است.
نشستم
در كنار چاه زمزم * * * بنوشيدم از آن سرچشمه نم نم
درونم
روشن از نور خدا گشت * * * روانم شد رها از آتش غم
2 ـ درمان دردها
آب
زمزم براي كسي كه آن را بنوشد شفاست، دردهاي او را درمان مي كند، آلام او را از
بين مي برد و امراض روحي، رواني و تني انسان را علاج مي كند. رسول خدا (ص) فرمود: «مَاءُ زَمْزَمَ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاء وَسُقْم
وَأَمَانٌ مِنْ كُلِّ خَوْف وَحَزَن؛ آب زمزم هر دردي را شفا مي دهد و از هر بيم و
اندوهي ايمن مي دارد.«
اگر
انسان از خوف و حزن مبرا شود، ولي خدا مي گردد ، زيرا از ويژگي هاي اولياي خدا اين
است كه نسبت به آينده خائف نيستند و از گذشته هم حزني در دل ندارند: (أَلا إِنَّ
أَوْلِياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ(.
از
آنجا كه آب زمزم جايگاه و تأثير ويژه اي دارد، يكي از سنت هاي پيامبر(ص) اين بود كه مي خواست آب زمزم را برايشان هديه بياورند.
رسول خدا از اين آب مي نوشيد و زماني كه در مدينه بود آن را به عنوان هديه مي
پذيرفت. امام باقر(ع) فرمود: «كانَ النَّبِيُّ يَسْتَهْدي مِنْ ماءِ
زَمْزَمَ وَهُوَ بِالْمَدينَةِ؛ پيامبر خدا (ص) وقتي
در مدينه بود درخواست مي نمود كه از آب زمزم برايش هديه بياورند.«
پی نوشت:
اسرار عرفاني عمره، نوشته محمدتقي فعالي
منبع:حج