کد خبر : ۲۱۶۱۵
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۹:۴۴

پاداش کسانی که در محشر از هم گذشت کنند

منم خدائى كه معبودى جز من نيست، حاكم دادگرى كه ستم نكنم امروز روزى است كه در ميان شما از روى عدالت و انصاف خويش حكم كنم و نسبت به إحدى در پيشگاه من ستم نشود.

عقیق:ثوير بن ابى فاخته گويد: شنيدم از على بن الحسين عليه السّلام كه در مسجد رسول خدا (ص) (در مدينه) حديث مي فرمود كه پدرم براى من حديث كرد كه از پدرش على بن ابى طالب(ع) شنيده كه به مردم مي فرمود:
همين كه روز رستاخيز شود خداوند مردم را از گورها برانگيزاند با بدنهائى صاف و در حال تندرستى و تنهائى پاك از مو به صورت جوانى كه هنوز صورتش مو درنياورده در يك زمين هموار كه نور آنان را براند و تاريكى گردشان آورد (ظاهرا مقصود اين است كه هر گاه نورى بر آنها بتابد به جلو روند و هر گاه تاريكى فرايشان گيرد بايستند و گرد هم جمع شوند، مانند آيه شريفه: كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا تا در گردنه محشر بايستند و از دوش همديگر بالا روند و در آنجا ازدحام كنند، و جلوشان را از رفتن بگيرند، در آنجا است كه نفسهاشان تند شود و عرق زيادى كنند و كارها برايشان سخت گردد، و شيونشان زياد و صداهاشان بلند گردد.

فرمود: و آن نخستين هراس روز قيامت است، در آن هنگام خداى جبار تبارك و تعالى از زبر عرش خويش در انبوهى از فرشتگان بر آنها توجه كند و به فرشته از فرشتگان دستور دهد تا در ميان آنها فرياد زند: اى گروه خلائق خموش باشيد و سخن نداكننده خدا را بشنويد، 

فرمود: در آن هنگام همگى اين فرياد را بشنوند و آن وقت است كه صداها شكسته شود و ديده ‏ها ترسان گردد و لرزه آنها را بگيرد و دلها بتپد و سرها را به سوى ناحيه آن آواز بلند كنند و به سرعت به سوى آن خواننده بروند، در اين هنگام است كه كافر گويد: امروز روز دشوارى است، 
فرمود: در اين وقت خداى جبار عز و جل و حاكم دادگر بر آنان توجه كند و فرمايد:
 منم خدائى كه معبودى جز من نيست، حاكم دادگرى كه ستم نكنم امروز روزى است كه در ميان شما از روى عدالت و انصاف خويش حكم كنم و نسبت به إحدى در پيشگاه من ستم نشود.
امروز است كه حق ناتوان را از نيرومند بستانم و هر چه به ستم از كسى گرفته شده آن را به صاحبش بازگردانم و بوسيله حسنات و سيئات تقاص كنم و به آنان كه حق خود را بخشيده (و ذمه بدهكاران را برى كرده‏ اند) پاداش نيك دهم.
امروز از اين گردنه هيچ ستمكارى از پيش من نگذرد، و نه آن كس كه حقى از ديگرى در گردنش باشد جز آن كس كه طرف او از حق خويش بگذرد، و من بدو پاداش نيك دهم، و هنگام حساب حقش را بگيرم پس اينك اى خلايق گرد هم آئيد و حق خود را از هر كس كه به شما در دنيا ستم كرده بگيريد و من نيز گواه شمايم در آن ستم، و گواهى چون من بس است.
فرمود: پس همديگر را ببينند و گرد هم آيند و احدى به جاى نماند كه طلبى يا حقى از او در نزد ديگرى باشد جز آنكه به او بچسبد، پس بدين حال باشند تا هنگامى كه خدا خواهد و در نتيجه حالشان سخت گردد، و عرق زيادى بريزند، و اندوهشان شديد شود و صداى شيون سختى از آنها بلند شود و آرزو كنند كه حقوق خود را به پايمال‏ كنندگان آن واگذارند و از آنجا نجات يابند، پس خداى عز و جل كه اين حال آنان را ببيند منادى از طرف او تبارك و تعالى ندا كند- و همه آنها از اول تا به آخر بشنوند- اى گروه خلايق به سخن گوينده خدا دل دهيد و گوش كنيد:
همانا خداى تبارك و تعالى فرمايد: منم بخشايشگر اينك اگر خواهيد يك ديگر را ببخشيد و گر نه حق شما را بگيرم؟
فرمود: از اين ندا شاد گردند زيرا در وضع سخت و تنگنا و فشار جمعيت واقع شده‏ اند، پس برخى از آنها به اميد اينكه از آن تنگنا آسوده شوند حق خود را مى‏ بخشند، و برخى به جا مانند و گويند: پروردگارا ستمهائى كه به ما شده بزرگتر از آن است كه ما آنها را ببخشيم، فرمود:
در اين هنگام منادى از برابر عرش ندا كند:
كجاست رضوان نگهبان باغهاى بهشت، بهشتهاى فردوس؟
و (چون رضوان حاضر گردد) خداى عز و جل دستور دهد قصرى را از (قصرهاى) نقره با تمام‏
ساختمانها و خدمتكارانى كه در آن هستند به مردم نشان دهد، و او نيز قصرى را بدان اوصاف كه در اطراف آن كنيزكان ماهر و خدمتكاران زيبا هستند به مردم نشان ميدهد، پس منادى از جانب خداى تبارك و تعالى ندا كند
اى گروه خلائق سرها را بلند كنيد و بدين قصر بنگريد، 
فرمود: آنان سرها را بلند كنند و هر كدام از آنها آرزوى آن قصر را در دل بنمايد، 
فرمود: پس منادى از جانب خداى تعالى ندا كند: اى گروه خلائق اين قصر از آن كسى است كه از مؤمنى درگذرد،
فرمود: پس همگى آنها از حقوق خود درگذرند جز اندكى، 
فرمود: در اين هنگام خداى عز و جل فرمايد: امروز هيچ ستمكارى بسوى بهشتم نرود، و هيچ ستمكارى نيز كه از مسلمانى در نزد او حقى هست بدوزخم عبور نكند تا در جايگاه حساب آن حق را از او بستاند. اى خلائق مهياى حساب باشيد.
فرمود: سپس راهشان را باز كنند و آنها بسوى گردنه بروند، و براى بالا رفتن آن يك ديگر را به عقب رانند تا آنكه به عرصه محشر رسند و خداى جبار تبارك و تعالى بر عرش عظمت و جلال استيلا دارد، و نامه ‏هاى اعمال گسترده شده و پيمبران و گواهان در آنجا حاضرند و گواهان همان امامان بر حقند كه هر امامى گواهى دهد براى مردم زمان خود كه در آنجا بدستور خدا بپا خواسته و آنان را براه خدا خوانده است.

پس مردى از قريش عرض كرد: اى فرزند رسول خدا اگر مرد مؤمنى در گردن مرد كافرى حقى داشته باشد چه از آن مرد كافر برگيرد با اينكه آن مرد كافر اهل دوزخ است؟
حضرت على بن الحسين عليه السّلام فرمود: به اندازه همان حقى كه مؤمن بگردن كافر دارد از گناهان مؤمن برميدارند و كافر اضافه بر عذابى كه بواسطه كفر خود ميكشد باندازه آنها نيز عذاب خواهد شد،
مرد قرشى عرض كرد: هر گاه مسلمانى بگردن مسلمان ديگرى حق داشته باشد چگونه حقش را از آن مسلمان باز گيرند؟
فرمود: باندازه حقى كه مظلوم به گردن ظالم دارد از كارهاى نيك او بردارند و به مظلوم دهند.
مرد قرشى عرض كرد: اگر شخص ستمكار كار نيكى نداشت؟ 
فرمود: اگر شخص ستمكار كار نيكى نداشت ستمديده گناهانى دارد پس از گناهان آن ستمديده بردارند و بر گناهان ستمكار بيفزايند.


پی نوشت:

الروضة من الكافي / ترجمه رسولى محلاتى، ج‏۱،ص151تا154.

منبع:افکار

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین