۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۰۴
عقیق: اَسعد بن زُرارة بن عدس بن عبيد بن ثعلبه از بزرگان مدينه و معروف به اَسعدُ الخير بود. او از اندك كساني بود كه پيش از اسلام، توحيد را باور داشت و پس از گرويدن به اسلام شكستن بتهاي قبيله خود را بر عهده گرفت. او مشاوري صادق و ميزباني براي پيامبر(ص) و بستگان او در هجرت از مكه به مدينه بود.
درباره
چگونگي گرايش وي به اسلام، آرايي متفاوت در ميان است. گروهي علت آن را خوابي ميدانند
كه در سفر شام ديده و بشارت ظهور پيامبر (ص) را در مكه دريافت
كرده بود. دستهاي ديگر ديدار وي و گروهي از انصار با پيامبر (ص) را در موسم حج علت اسلام آوردن او ميدانند. گروه سوم علت سفر اسعد و ذَكوان
بن عبد قيس٭ به مكه و آشنا شدن با پيامبر (ص) را درخواست از
عُتبة بن رَبيعه، ازكشته شدگان در بدر براي وساطت ميان اوس و خزرج و رفع درگيري
ميان اين دو قبيله ميشمرند. در اين سفر، عتبه به رغم دوستي با اسعد بن زراره، به
دليل مشكلات دروني قريش در مكه كه ظهور پيامبر گرامي (ص)
بارزترين آنها بود، اين درخواست را نپذيرفت. اسعد و ذكوان با وجود هشدارهاي عتبه،
به ديدار پيامبر (ص) رفتند و پس از شنيدن آياتي از قرآن و دعوت
پيامبر (ص) ايمان آوردند و زمينهساز ديدارهاي بعدي انصار با
پيامبر (ص) شدند.
او در هر سه ديدار انصار با رسول خدا (ص) كه به عَقبههاي اول، دوم و سوم شهرت يافتند، حضور داشت و به اعتقاد برخي، وي
نخستين مسلمان و بيعت كننده با پيامبر (ص) از انصار در اين
ديدارها بود كه با سخنان خود، ديگر حاضران را به بيعت با پيامبر (ص) تشويق ميكرد.
وي با اينكه در جمع ۷۲ نفري عقبه سوم پس از جابر
بن عبدالله جوانترين حاضران بود، به سبب پيشينه شركستيزي و اهتمام ويژهاش به
گسترش دين اسلام، نه تنها به عنوان نقيب قبيله بنينجار يا بنيساعده بلكه به
منزله رئيس نقباي دوازدهگانه از سوي پيامبر (ص) در مدينه برگزيده شد. وي همچنين با
ميزباني و حمايت از مُصعب بن عُمير، فرستاده رسول خدا (ص) به
مدينه براي تعليم قرآن، و دعوت از مردم و بزرگان مدينه براي شنيدن سخنان مصعب نقشي
مهم در ترويج اسلام در مدينه داشت، به گونهايكه مخالفان از رويارويي با مصعب
پرهيز كردند و تصميم به قتل اسعد گرفتند. در نتيجه تلاشهاي مصعب و او، در مدتي
كوتاه جز چند جاي، هيچ خانه و محلهاي در مدينه نماند كه زن يا مرد مسلماني در آن زندگي
نكند.
درباره رابطه او با پيامبر (ص) پس از هجرت
ميتوان به اين موارد اشاره كرد: وي مشاوري صادق و ميزباني براي پيامبر (ص) و بستگان او بود. در آغاز ورود پيامبر (ص) و اصحاب
ايشان به مدينه، حمزة بن عبدالمطلب يا طلحة بن عبيدالله در خانه اسعد سكونت يافت و
او مركب پيامبر (ص)
را به خانه برد و نگهداري از آن را بر عهده گرفت. پيامبر
(ص) در بيماري اسعد به عيادت او ميرفت و حتي هنگامي كه به
بيماري الذبحه مبتلا شده بود، خود به مداواي او ميپرداخت. از نشانههاي اين
بيماري درد سخت و خفگي بر اثر جريان خون در گلو است. همچنين ايشان سرپرستي دختران
او را بر عهده گرفت و به ازدواج آنها و حتي نامگذاري نوادگان او اهتمام ميورزيد.
توجه پيامبر (ص) به پاسداشت ياد او تا آنجا بود كه نام و كنيه
او را براي فرزند حبيبه، يكي از دختران اسعد، برگزيد. پس از درگذشت اسعد، ايشان
خود را نقيب بنينجار خواند.
اين امر بيش از اينكه افتخاري براي بنينجار باشد،
فضيلتي براي اسعد به شمار ميرفت. از ديگر نشانههاي دلبستگي پيامبر (ص) به اسعد بن زراره، سخنان و رفتار حضرت پس از درگذشت او است. پيامبر
(ص) بيماري و مرگ اسعد را به جهت دشمني آشكار او با يهوديان، حربهاي
براي آنها بر ضدّ خود دانست.
از ميان فرزندان و نوادگان وي اسعد بن سهل، نوه دختري
وي، از تابعين و عمره دختر عبدالرحمن از صحابه و از راويان مشهور حديثهاي پيامبر
(ص) به شمار ميروند. عمر بن عبدالعزيز در نامهاي به حاكم
مدينه نوشت كه در كتابت حديثها و سنت گذشته، به ويژه حديثهاي عمره بنت
عبدالرحمن، اهتمام ورزد. محمد بن عبدالله بن عبدالرحمن بن اسعد بن زراره از شهيدان
حرّه دانسته شده است.
منبع:حج
211008