کد خبر : ۱۹۸۷۶
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۶

کتکی که بعد از دعای امام خوردیم!

بچه‌ها با آگاه شدن از تفتیش، بی‌درنگ شروع به پنهان کردن چیزهای ممنوع کردند؛ چیزهایی مانند دفترچه ی دعا، اِلِمنت و.... نوبت به آسایشگاه ما رسید.

عقیق: یک روز هنگام آزاد‌باش بود که پیش از پایان یافتن وقت آزادباش، سوت داخل‌باش را زدند و بچهها را داخل آسایشگاه کردند. بچهها بی‌درنگ گمان‌های خود را درباره ی علت این کار عراقی‌ها بر زبان آوردند.
هرکس چیزی می‌گفت: شاید می‌خواهند چند تن را از بلوک یا اردوگاه ببرند؛ شاید از اردوگاه‌های اطراف کسی فرار کرده؛ شاید در بلوک کناری میان اسیران و عراقی‌ها درگیری شده؛ شاید خودروی زباله‌بر یا تخلیه ی فاضل آب آمده؛ شاید می‌خواهند آسایشگاه‌ها را تفتیش کنند؛ و....
هرچه بود بچهها از داخل‌باش‌های بی‌هنگام خاطره ی خوشی نداشتند و در چنین هنگام‌هایی انتظار رخدادی ناخوش‌آیند قلب‌ها را به تپش می‌انداخت. تا نزدیک یک ساعت و نیم کسی نمی‌دانست چه خواهد شد. اما هنگامی که یکی دو نفر سرشان را روی کف آسایشگاه گذاشتند از صداهایی که از طبقه ی پایین می‌آمد دانستند که عراقی‌ها مشغول تفتیش هستند.
شگفتی این تفتیش در این بود که فرمانده ی عراقی اردوگاه با همه ی سربازانش به بلوک ما آمده بودند؛ درحالی که در دیگر هنگام‌ها سربازان به‌تنهایی این کار را می‌کردند و فرمانده با آنان نمی‌آمد. بچه‌ها با آگاه شدن از تفتیش، بی‌درنگ شروع به پنهان کردن چیزهای ممنوع کردند؛ چیزهایی مانند دفترچه ی دعا، اِلِمنت و.... نوبت به آسایشگاه ما رسید؛ در آن هنگام من آسایشگاه
۵ بودم. این بار عراقی‌ها به‌جز دعا‌ها و چیزهای ممنوع دیگر، مهر‌ها، جانماز‌ها، کتاب‌ها، دفتر‌ها، قلم‌ها، قرآن و نهج‌البلاغه و حتی برخی از وسایل شخصی بچهها را -که برای زندگی در آن‌جا به آن‌ها نیاز بود- برداشتند و بردند.
آن‌ها در هنگام تفتیش بدرفتاری و خشونت فراوانی از خود نشان دادند و چند تن از بچه‌ها را به‌سختی کتک زدند. با این کار آن ‌ها دانستیم که این تفتیش، کاری عادی نیست. این را می‌دانستیم که این کار آنان برای تنبیه و آزار ماست ولی نمی‌دانستیم که برای چه کاری دارند ما را آزار می‌دهند.
یکی ازمسئولان آسایشگاه‌ها از سربازان عراقی پرسید: «چه‌کار کرده‌ایم که این‌گونه با ما رفتار می‌کنید؟» آن‌ها نیز گفتند: «شما کاری کرده‌اید که خودتان هم نمی‌دانید چه‌قدر ما را خشمگین می‌کند.» با این‌حال، علت کارشان را نیز نگفتند. پس از پایان تفتیش و جست‌وجوی علت از آسایشگاه‌های دیگر، دانستیم که بچهها پس از نماز جماعت، هنگامی که دعای «خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» را در آسایشگاه بر زبان آورده بودند، یکی از سربازان عراقی آن را شنیده بود و این کار را برای پاسخ به همین «دعا» ی بچه‌ها انجام داده‌اند.

راوی: آزاده جمشید سرمستانی

منبع:سایت جامع آزادگان

211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین