۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۲ : ۲۰
عقیق: عبدالمطلب پسر هاشم که نامش «شیبه» بود، و «سرور
بطحا»خوانده مىشد، جد نخست پیغمبر اسلام است. عبد المطلب ده پسر و شش دختر داشت.
ابوطالب و عبدالله پدر رسول خدا و پنج دخترش ازفاطمه دختر عمرو بن عائذ مخزومى
بود، و بقیه پسران و صفیه مادر زبیر بن عوام از زنان ذیگر بودند.
عبدالمطلب چاه زمزم را که مدتها مسدود بود، حفر کرد و
شمشیر و دو گوساله طلائى را از درون آن بیرون آورد که وفق کعبه شد، و آب زمزم بار
دیگر در اختیار مردم قرار گرفت و این معنا براعتبار عبدالمطلب افزود.
یعقوبى مورخ نامى مىنویسد: قریش عبدالمطلب را ابراهیم دوم
مىنامیدند. عبدالمطلب یکصدو بیستسال در جهان زیست.
در زمان زیست عبدالمطلب بر قریش، که نامىترین و عاقلترین
فرد عرب حجاز به شمار مىرفت، ابرهه فرمانرواى حبشى یمن، با هفتاد هزار سپاهى آهنگ
تخریب کعبه نمود. ابرهه مىخواست کعبه را ویران کند، و قبائل عرب را وادارد تا به جاى
زیارت آن، کلیسائى را که او در شهر صنعا پایتخت یمن ساخته بود، زیارت کنند، بدین
گونه مرکز تجارت و محل اعتبار و زیارت ملت عرب را به یمن و صنعا منتقل سازد.
اما همانگونه که خداوند در قرآن مجید (سوره فیل) یادآور
مىشود، ابرهه و کلیه افراد سپاهش با پرتاب کلوخهائى که پرندگانى همچون پرستوها از
جانب خداوند بر آنها فرو ریختند به کلى نابود شدند.
هنگامى که عبدالمطلب در بیرون مکه براى استرداد شترانش که
سربازان ابرهه تصاحب کرده بودند، به ملاقات او آمد، ابرهه گفت: من تصور مىکردم
شخصى مانند شما براى شفاعت از مردم شهر و جلوگیرى از تخریب خانه کعبه به دیدار ما
آمده آست؟ و عبدالمطلب گفت: من صاحب شتران خود هستم و خانه را نیز صاحبى است که اگر
بخواهد آن را حفظ مىکند. (انا رب الابل و للبیت رب ان شاء یخفظه)همین جمله کوتاه
ابرهه را سخت تحت تاثیر قرار داد، و پریشان ساخت، و آن را دلیل بر عقل و بزرگوارى
عبدالمطلب دانست. عبدالمطلب علاقه سرشارى به «محمد» صل الله علیه وآله نوه عظیم
الشان خود داشت، و بارها سفارش او را به فرزندانش مىنمود و مىگفت: او آیندهاى
درخشان دارد.(و ان له لشانا عظیما)
داستان ساختگى نذر عبدالمطلب
در تمامى تواریخ اسلامى و کتب مربوطه سنى و
شیعى نوشتهاند که عبدالمطلب نذر کرده بود که اگر خداوند ده پسر به او داد، یکى از
آنها را در راه خدا قربانى کند و چون داراى ده پسر شد و قرعه زد، به نام عبدالله
آمد، سپس او را با صد شتر به قرعه گذاشت و قرعه به نام شتران آمد، و شتران را به
جاى عبدالله قربانى کرد! در بعضى از تواریخ و روایات اهل تسنن نوشتهاند که این راى
زنى جادوگر بود که گفت: او را با قربانى کردن شتران معاوضه کنید. در صورتى که این
موضوع افسانه است و اصلى ندارد. و از عقل و درایت و دیانت عبدالمطلب کاملا به دور
است.
ثقة الاسلام کلینى در «کافى» روایاتی نقل کرده که دلالت
بر عظمت و جلالت و کمال ایمان و عقل و بینش روشن او دارد. از جمله امام صادق علیه السلام
مىفرماید: «عبدالمطلب روز قیامت تنها و به سیماى پیغمبران وارد صحراى محشر
مىشود» که مىرساند نظر به شخصیت نافذ وعقیده و ایمان خاصى که در عصر جاهلیت
داشته به طور شاخص محشور مىگردد.
دلیل بر مجعول بودن این داستان امورى است که ذیلا به آن
اشاره مىکنیم:
1- داستان برخورد عبدالمطلب با ابرهه فرمانده حبشى بهترین
گواه بر کمال عقل و درایت عبدالمطلب است که مىرساند چنین کار و نذر مضحکى از وى
بعید بوده است.
2- یعقوبى مورخ مشهور مىنویسد: عبدالمطلب در زمان جاهلیتسنتهائى
داشت که در اسلام نیز تثبیتشد; مانند حرام دانستن شراب، و زنا و حد زدن زناکار، و
بریدن دست دزد و تبعید زنان بدنام از مکه، و جلوگیرى از زنده به گور کردن دختران و
ازدواج با محارم، و سرزده وارد خانه شدن، و عریان طواف کردن، و حکم به وجوب وفاى
بنذر، و احترام چهار ماه محترم رجب، ذىالقعده، ذىالحجه و محرم و مباهله کردن
(یعنى براى اثبات حقانیت نفرین کردن ) (تاریخ یعقوبى ج 2 ص 6) بنابر این شخصى این
چنین، هرگز نذرى آن چنان نمىکند.
3- پیغمبر در حدیث معتبر افتخار مىکرد که فرزند عبدالمطلب
است و مىفرمود: « پیامبری من دروغ نیست، من فرزند عبدالمطلب هستم» (انا النبى لا
کذب، انا ابن عبدالمطلب)
4- چطور ممکن است مردى با این بزرگوارى نذر به چیزى کند که در
اکثر شرایع آسمانى نهى شده بود و در نزد عقل بسیار زشت و از بزرگترین جنایات به
شمار مىرفته است؟
5- نذر کردن و کشتن فرزندان به عنوان نذر براى معبود از سنن
بتپرستان و ستارهپرستان (صابئین) بوده، و خداوند در قرآن مجید آن را ازجمله
اعمال شنیع آنها شمرده و فرموده است: بدین گونه بسیارى از مشرکین خوش داشتند که اولاد
خود را بکشند.(کذلک زین لکثیر من المشرکین قبل اولادهم شرکائهم - سوره
نعام آیه 137چ)
این غیر از زنده بگور کردن دختران بوده که قبیله بنى تمیم
معمول مىداشتند. زیرا که «اولاد»درآیه شریفه اعم از پسر و دختر است، و نیز غیر از
کشتن اولاد به واسطه فقر و بیم از گرسنگى است، بلکه این قتل اولاد که مشرکین معمول
مىداشتند براى تقرب به خدا بوده است.
6- اگر بگویند شاید عبدالمطلب مانند ابراهیم مامور بوده
فرزندش را در راه خدا فدا کند، مىگوئیم این درست نیست، چون در روایات صریحا
مىگوید عبدالمطلب نذر کرده بود، مضافا به این که اگر مامور بود مىباید آن را
عملى سازد و دیگر قرعه انداختن معنا نداشت، و اصولا چرا نگفت: من مامور به این
کارم؟
7- در سلسله راویان این داستان ساختگى و امثال آن مانند «انا
ابن الذبیحین» افرادى
ضعیف و مجهول که بعضى هم شیعه امامیه نبودهاند، قرار دارند، و به همین جهت روایات
آن ضعیف و مغشوش و بیشتر از طریق عامه روایتشده و از آنها به شیعه سرایت کرده است.
8- علامه مجلسى مىگوید: شیعه اعتقاد دارد که پدران پیغمبر تا
آدم، خداپرست بودند،و ازفخر رازى نقل مىکند که گفته است: «شیعه عقیده دارد که هیچ یک از پدران
پیغمبر کافر نبودهاند» ( پاورقى فاضل محترم على اکبر غفارى بر، ج 3 کتاب «من لا
یحضره الفقیه» شیخ صدوق چاپ مکتبه صدوق ص 89)
بنابر آنچه ذکر شد ماجراى نذر عبدالمطلب از اختراعات قصه
گویان عامه بوده که خواستهاند على رغم شیعه امامیه،عبدالمطلب را مانند دیگر
مشرکان قلمداد کنند، و کسانى امثال زمخشرى و فخر رازى و نیشابورى ازقدمای علماى
عامه و بعضى از متاخرین آنها همچون مراغى و سید قطب و بسیارى دیگر از مفسران آنها
این داستان ساختگى را در تفسیر آیه; «کذلک لکثیر من المشرکین قبل اولادهم
شرکائهم» نقل کرده و مصداق آن را عبدالملطلب دانستهاند!! تا از این راه اعتقاد
خود را در مشرک دانستن پدران پیغمبر صلى الله علیه و آله تثبیت کنند و عقیده پاک شیعه
امامیه را در این خصوص تخطئه نمایند.
شاید هم در زمان بنى امیه براى لکه دار ساختن عبدالمطلب جد
امیرالمومنین على علیه السلام این افسانه را رایج ساختهاند، همانگونه که فرزندش
ابوطالب را مسلمان ندانسته و سعى کردهاند او را مشرک قلمداد کنند تا از آن راه به
شخصیت امیر المومنین على علیه السلام لطمه وارد سازند.
نذر و قربانى اولاد مطابق صریح قرآن از عادات ناپسند بسیارى
از مشرکین بوده است، و این عمل شنیع، با هیچ توجیه و ملاکى زیبنده مقام با عظمت
عبدالمطلب نبوده و نیست.
داستان نذر عبدالمطلب در منابع و ماخذ عامه توام با خرافات
زیاد و حکمیت زنى جادوگر و کاهن از قبیله «بنى سعد» که عبدالمطلب با هشتصد نفر مرد
براى کسب تکلیف نزد وى رفته بود، آمده و بعضى از آن نیز به کتب شیعه رخنه کرده
است، اما بنظر و به طور قطع این موضوع به افسانه بیشتر شبیه است تا به واقعیت.
علامه مجلسى در «بحار الانوار» به تفصیل روایات آن را نقل
کرده که افسانه بودن همه آنها در یک نتیجهگیرى، به خوبى آشکار است. از مجموع
مطالعات «تاریخ اسلام» به روشنى دریافت می شود که یا افسانه سرایان صدر اسلام و
یا مغرضان بنى امیه و مخالفان حکومت الهى على علیه السلام، این افسانه را
ساختهاند، تا مانند موارد دیگر مقام آنها را نزد مسلمین پایین آورند.
نویسنده این سطور چند سال پیش، روزى ضمن گفتگو با دوست
فاضل آقاى على اکبر غفارى، اظهار داشتم من در مطالعات خود در تاریخ اسلام و رجال و
تراجم و حدیث و تفسیر و غیره به بسیارى از اشتباهات قدما پى بردهام که در مجلدات
«مفاخر اسلام» و «تاریخ اسلام» و سایر آثارم برخى از آنها را یادآور شدهام.
ایشان هم گفتند من نیز در بسیارى از موارد که کتب حدیث از
قبیل کافى، معانى الاخبار، من لا یحضر و غیره را تحقیق و بررسى مىنمودم، به مطالبى
برخورد کردهام که هیچکس متعرض آن نشده است. از جمله موضوع نذر کذائى عبدالمطلب
است که در پاورق حدیثى که شیخ صدوق در «باب قرعه» کتاب «من لا یحضره الفقیه» نقل
کرده، ساختگى بودن آنرا شرح دادهام.
پی نوشت:
برگرفته از کتاب تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، تالیف علی رجبی دوانی
منبع:شبستان