۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۰۴
عطا اسماعیلی/ سردبیر عقیق: پیوند مردم ایران با حضرت عباس علیه السلام بسیار عجیب و عمیق است و یه همین خاطر است که شاید بشود گفت هیئت های بسیار زیادی به هر نحوی نام خود را به این حضرت مرتبط می کنند. هیئت عشاق العباس در منطقه هفت تیر و خیابان کریم خان یکی از این هیئت هاست که در میان اعضایش ارمنی های زیادی هم دیده می شوند.
حاج آقا قصه تأسیس این هیئت(عشاق العباس) را برای ما تعریف کنید؟
ما یک هیئتی داشتیم به نام هیئت
محبان المرتضی (گردان میثم) که آقای ژولیده مسئولش بودند. دوره دوم خرداد بود که یک
جلسه با حاج آقا علم الهدی و آقای الله کرم و آقای ژولیده در دانشگاه امام صادق گذاشتیم
و یک طرحی به نظرمان رسید و قرار بر این شد که هزار و یک هیئت در تهران تشکیل دهیم.
آقای ژولیده هیئت غریب مدینه را درست کردند. آقای امیر عبداللهی که جانباز هستند هیئت
محبان الرضا را تشکیل دادند. آقای حسن سماواتی هم که جانباز دو پا قطع هستند هیئت چهارده
معصوم را درست کردند. آقای مرتضی عسگری در شرق تهران هیئت محبان الجواد را راه
انداختند و ما هم عشاق العباس را برپا کردیم. معمولا از انقلاب به پایین هیئت زیاد
است و در و دیوارش یا حسین می گوید اما محله ما(هفت تیر و کریم خان) زیاد از این
خبرها نیست و خیلی هم مسیحی ساکن هستند. بنای هیئت سال 77 گذاشته شد. آن زمان برای
میلاد حضرت اباالفضل(ع) کمتر مجلسی برپا می شد. ما گفتیم می خواهیم برای قمر
بنی هاشم برنامه بگیریم و می دانستیم که برای تولد قمر بنی هاشم بچه ها جایی را ندارند
و باید به اینجا بیایند.
ظاهرا هموطنان ارمنی هم زیاد به هیت شما می آیند. ابتدای این ماجرا از کجا شروع شد؟
ما در سال یک برنامه برای قمر
بنی هاشم داشتیم. یک روز یک ارمنی با چند بسته کاکائو آمد و گفت که مسئول اینجا کی
است؟ همه من را نشان دادند. آمد پیش من و گفت که تو مسئولی گفتم که من نوکر هستم. گفت
که عباس فقط مال شما نیست، ما هم عباس را دوست داریم. شکلات ها را به ما داد و من هم
آنها را به حاج حسین سازور دادم و وسط جشن روی سر مردم ریختند. در آن زمان شکلات های
خیلی معمولی روی سر مردم می ریختند و این شکلات کاکائویی خیلی مورد استقبال قرار
گرفت.
انگار شکلات های متبرک کار خودشان را کرده بودند. از این به بعد بود که ارمنی ها جذب هیئت شما شدند؟
حاج حسین سازور به مردم می گفت که شما دست خالی می آیید و دست خالی هم بر می گردید ولی ارمنی ها دست پر می آیند و دست پر هم بر می گردند. این شکلات ها مال ارمنی ها است. مردم باور نمی کردند که این شکلات ها را ارمنی ها آورده باشند. یک روز ماشین من خراب شده بود و بردم یک تعمیر گاهی همین روبرو که ماشین را درست کند به نام آقای گرگین. برای تحویل گرفتن ماشینم که رفتم پرسید این راست است که دیشب شکلات های ما را یک طور دیگری بردند. گفتم آره. گفت که شما ما را نجس می دانستید. پس چطوری این اتفاق افتاد؟ گفتم کی گفته شما نجس هستید البته امام حسین مانند آب کری است که هر نجاستی بهش بخورد پاک می شود. من این را گفتم که این ها از حال رفتند. پول تعمیر ماشین را نگرفتند و یک عمر ماشین من را مجانی تعمیر می کرد.
بعد از آن جریان ارمنی ها گفتند که شما که برای قمر بنی هاشم برنامه می گیرید و ما هم که عاشق حضرت عباس هستیم و شما هم جانباز هستید و همه عباسی های تهران هم به اینجا می آیند . شما یک هیئت به نام عشاق العباس راه بیندازید. این شد که نام این هیئت عشاق العباس شد. الان هم ارمنی ها هم به این هیئت ها می آیند. در خانه باز است.
بیشتر بچه های هیئت تان از چه قشری هستند؟
بچه هایی که به این هیئت می آیند و پای کار این هیئت هستند همه جوان های حزب اللهی و پای ولایت و هیئتی و مسجدی هستند. این هیئت شاید بالای 20 بار به مرز از هم پاشیدگی رسیده ولی هر بار معجزه ای رخ داده و دوباره هیئت جان گرفته است.
اصل قصه پیوند ارمنی ها با حضرت عباس چیست؟
یک روز در خانه ما را زدند و یک پیرمردی بود با دو تا بچه. گفت که من ارمنی هستم و این دو تا بچه می پرسند که این چراغانی ها برای چیست. گفتم که آقا شما یک مسیح دارید و کریسمس دارید و ما هم یک پیغمبر داشتیم و این هم بچه اش است و برای او داریم چراغانی می کنیم. فردا آمد گفت که بچه من در مورد امام حسین از من سؤال می کند. من رفتم یازده تا کتاب در مورد امام حسین و حضرت ابوالفضل و امام سجاد و حضرت زهرا خریدم به آن بچه دادم.از کلیسا به من خبر دادند که آقا شما دارید چکار می کنید. شما کاری می کنید که مسیحی ها به سمت اسلام روی می آورند. آخر صفر هم جلوی همین کلیسای نزدیک مان خیمه عزا می زدیم. البته الان سرد است و امکانش نیست و کلیسا هم ناقوسش را به صدا در می آورد.
.
یک سال تولد امام زمان مصادف
با کریسمس شد. من فکر کردم یک چیزی بزنیم که حضرت مسیح و حضرت مهدی را به هم وصل کنیم.
با آقای علم الهدی مشورت کردم، گفت بنویسید «السلام علیک یا عیسی ابن مریم ایها فی
خدمت المهدی» که ما این را روی 5 تا برزنت بزرگ نوشتیم . در آن زمان بنر نبود. این
برزنت ها یکی جلوی کلیسا و یکی در میدان هفت تیرو میدان ولیعصر و یوسف آباد و میدان
فلسطین زدیم. من رفتم مشهد وقتی برگشتم دیدم که برزنت ها را کنده اند.وقتی که پیگیر
شدیم گفتند که کار سیاسی شده و کلیسا شاکی شده و دادگاه ما را خواست. قاضی گفت که اینها
شاکی هستند.
شما در برابر ادعاهای انها چه دفاعی داشتید؟ وکیل گرفتید؟
رفتم گفتم آقای قاضی مسیح کسی است که کنار حضرت مهدی می آید. یعنی ایشان زنده است. من اگر الان بخواهم بروم و در خانه آقا امام زمان متوسل شوم قوی ترین آدم کی است که بخواهم به ایشان متوسل بشوم. قاضی فکر کرد که معلوم است که مسیح است. گفتم پس این ها چی می گویند. مسیح مال ماست و حق ندارند که حرفی بزنند.این ها به بچه مسلمان شیعه که اعتقاد دارد مسیح با مهدی برمی گردد می گویند که کار سیاسی کردی. قاضی خندید و گفت که برو. آنها توی دادگاه گفتند که شما برای قمر بنی هاشم برنامه می گیری و 150 تا 200 نفر مسیحی به مجلس تان می آیند. اما 100 نفر هم کلیسا نمی آیند.
شنیده ایم که هیئت شما علاوه بر حضور جانبازان چند شهید هم دارد.
پارسال محرم یک نفر به نام علی
رحمتی بود که عاشق حضرت عباس بود و یک روضه حضرت عباس خواند و حالش بد شد و رفت توی
کما و 10 صفرشهید شد. او جانباز 70 درصد بود.
احمد پاریاب جانباز شیمیایی بود و ما
یک خانه برایش در قرچک ورامین گرفته بودیم. بعد از سه روز بی خبری وقتی به خانه اش
رفتیم دیدیم شهید شده. این دومین شهید است که ما از پارسال تا الان داشتیم. از اول افتتاح این هیئت 5 تا
شهید دادیم. اولین شهید مهران وفایی بود که این هیئت را با او تأسیس کردیم. استکان
و نعلبکی های هیئت برای مهران بود. وقتی اسم هیئت شد عشاق العباس مهران شهید شد. اولین
هیئت قمر بنی هاشم را که گرفتیم چهلم مهران بود.
دومین شهید حسین کریم سالک بود که در پاهایش ترکش بود و عید قربان
برنامه گرفتیم و لگد به پاهاش خورد و به قلبش فشار آمد و رفت بیمارستان و بعد از سه
روز شهید شد. چون قلبش ضعیف بود. شهید بعدی آقای دهقان بود که همگی در بیمارستان ساسان
شد.
مصاحبه قشنگی بود
کوچه نهم .علامت پرچم