۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۱۲
عماد زاده مدیر مجله خرد در شماره نخست سال هشتم این مجله که در سال 1328 ش منتشر شده در مقالهای تحت عنوان «مربی بزرگ اسلام» از وی به عنوان مؤسس جامعه اخوان اسلامی یاد کرده و ضمن مقدمهای ضرورت پرداختن به زندگی وی را مورد توجه قرار میدهد.
درشماره دوم نشریه خرد که زمان انتشار آن مقارن ایام حج شده است، با اشاره به وعدهای که در شرح خدمات و زحمات اجتماعی این پیشوای روحانی داده، سعی میکند تا به شرح خاطره ای از این روحانی در باره حج بپردازد.
عماد زاده مینویسد که ماجرای مربوط به آیت الله صاحب فصول را سال قبل، یعنی 1327 که صدرالاشراف امیر الحجاج بود به طور خلاصه منتشر و در اختیار شماری از حجاج قرار گرفته تا عنداللزوم به آن استناد کنند.
داستان از این قرار است که پس از تسلط وهابیان، مسلمانان از رفتن حج خودداری کردند. در این میان، یکی از روحانیون تهران در سال 1344 (یا 1345) ق با نام شیخ عبدالرحیم صاحب فصول همراه حدود هزار نفر از راه شام عزیمت حج کرد.
عبدالعزیز سعودی از این حرکت استقبال کرده و سعی کرد با استقبال از آنان نشان دهد که مشکلی با سایر مسلمانان ندارد و چنین نیست که آنان را کافر بشمارد. به هر روی این عالم دینی، در بحبوحه ماجرای منازعه وهابیان با مسلمانان به همراه شمار زیادی ایرانی راهی حج میشود.
او حس می کند که در این ایام دست پیش را دارد. لذا پیش از رسیدن ماه ذی حجه، ابراز می دارد که اگر اول ماه ذی حجه مطابق رأی سعودیها برای او ثابت نشود، شیعیان طبق نظر خود روز وقوف در عرفات را مطابق نهم ذی حجه که برای خودشان ثابت شده وقوف خواهند داشت.
وی این نظر خود را توسط محمد عبدالروؤف نماینده عبدالعزیز سعودی به پادشاه سعودی منتقل میکند. وی به ایشان سلام رسانده و میگوید: شما حق دارید، هرچه میخواهید توقف کنید. حق مذهب شما هم همین است. اما خوشبختانه اختلاف نظری در اول ماه پدید نمیآید و همه مسلمانان یک روز واحد در عرفات وقوف پیدا میکنند.
پس از فراغت از حج، عبدالعزیز نماینده خود را برای عرض تبریک و تقاضای بازدید معظم له فرستاد و ساعتی را برای ملاقات وعده دادند. در این ملاقات شماری دیگر از ایرانیان از جمله آقای سید حسین بروجردی نماینده (یا کارمند) مجلس شورای ملی هم حاضر بودند.
چند روز بعد موعد ملاقات دیگری گذاشتند. در ملاقات دوم آیت الله فصولی حائری خطاب به عبدالعزیز گفتند: آیا تمام اصلاحاتی که منظور داشتید تمام شد، فقط خراب کردن قبور ائمه بقیع مانده بود؟
گفتنی است که این ملاقات و در واقع این سفر حج یکسال بعد از ماجرای خراب کردن قبور بقیع بوده که هنوز آثارقبور باقی بود و اگر آن سال مبادرت به ترمیم نمیشد امروز هیچ اثری از محل قبور باقی نبود. عبدالعزیز در پاسخ گفت: راست میگویی، ولی اینکار را من نکردم. این عمل به تحریک سفیر ایران(که مسلمان نبوده و یکی از مسالک فاسد را داشته) انجام شد. (اشاره او به پدر هویدا یعنی میرزاحبیب الله پسر آقا رضا قناد شیرازی بهایی بود که آن زمان در جده مقیم بود و سرپرستی حجاج را داشت) آیت الله فصولی ضمن تأکید بر این که این شخص دشمن مذهب شما و ماست از او میخواهد تا به این امر رسیدگی کند. ملک قبول کرده و وعده میدهد که صورت قبور را تجدید کند. و چنین کرد، چنان که تا حال باقی است.
در این وقت شیخ عبدالرحیم فصولی پیشنهاد کرد که ملک دو صُفّه مسدّس از سنگ مرمر بسازد. یکی بالاتر باشد که صورت قبور روی آن باشد. یکی پایین تر که مردم بایستند و زیارت بخوانند. در اطراف این صفه بزرگ طاق نماهایی از سنگ مرمر ساخته شودکه فقط برای استراحت و نشستن مفید باشد ولی جای خوابیدن یا سکونت نباشد. ابدا طلا و نقره هم در آنها بکار نرود. ملک این نقشه را ظاهرا میپذیرد.
پس از رفتن، عبدالعزیز دستور میدهد تا متن آنچه بر آن توافق شده است روی کاغذی مارک دیوان جلاله نوشته و ثبت شود و برای آیت الله فصولی ارسال شود.