عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۸۸۷۲
تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۱
ویژه/ شهادت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام
با توجه به روایات برای یک فرد شیعه، شکی در این که امام رضا به دست مامون به وسیله سم به شهادت رسیده باقی نمی‎ماند. به خصوص این که قرائن و شواهد زیادی این موضوع را تایید می‎کنند.

عقیق: السلام علیک یا امام الرئوف(ع) امروز، عمارت بلند آوازه توس، سوگوار است و بر بالاى این بناى شهیر، کبوترى نیست که نالان نباشد. بر بالاى این بناى غریب، آسمان نیز به اشک ریزى ابرها تن داده است.

 

امام رضا (ع) در مدینه، پس از امامت

مدت امامت حضرت رضا(ع) حدود 20 سال طول كشید، كه 17 سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.امام رضا(ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع كرد، و به تدریس و تكمیل حوزه علمیه جدش امام صادق(ع) پرداخت و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت. موقعیت امام رضا(ع) در مدینه، همه علما و شخصیت هاى سیاسى و اجتماعى حجاز را تحت الشعاع خود ساخت، مردم آن بزرگوار را در همه شؤون مادى و معنوى، مرجع و پناه خود مى دانستند. آن حضرت براى رفع مشكلات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى مردم، در همه امور دخالت می كرد، و در متن جامعه قرار داشت، و در امور و مسائل مختلف اجتماعى هرگز لحظه اى بی تفاوت نزیست، به ویژه در دو بعد فرهنگى و سیاسى، تلاش فراوان داشت.

اباصلت هروى مى گوید: روزى حضرت رضا (ع) (در مدینه) در خانه‌اش بود، فرستاده هارون نزد آن حضرت آمد و گفت: «امیرمومنان هارون شما را می خواهد، هم اكنون دعوت او را اجابت كن.» حضرت رضا (ع) برخاست و به من فرمود:«هارون در چنین وقتى مرا نطلبیده مگر این كه آسیبى به من برساند، ولى سوگند به خدا او نمیتواند به من آسیبى برساند، به خاطر كلماتى (دعاهایى) كه جدّم رسول خدا (ص) به من تعلیم نموده». اباصلت مى گوید: همراه حضرت رضا(ع) نزد هارون رفتیم، ولى هنگامى كه در روبروى هارون قرار گرفتیم، هارون گفت: «اى ابوالحسن، دستور داده ایم صد هزار درهم در اختیارت بگذارند، مبلغ نیاز اهل خانه و بستگانت را براى ما بنویس، اكنون اگر مى خواهى به سوى بستگانت بازگرد.» هنگامى كه امام رضا(ع) از نزد هارون به سوى خانه‌اش بازگشت، هارون به پشت سر امام رضا (ع) نگاه مى كرد و گفت:« من تصمیمى داشتم ولى خداوند اراده دیگرى داشت، و اراده خدا بهتر است.»

 آیا مامون امام رضا (ع) را به شهادت رساند؟

در روايتي از اباصلت آمده است: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»

درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بيشتر عالمان شيعه و همچنين تعداد زيادي از علماي اهل سنت، قائل هستند كه آن حضرت مسموم و شهيد شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلاف‌نظرهايي وجود دارد؛ اما قول مشهور اين است كه آن حضرت، توسط «مأمون» خليفه عباسي مسموم و به شهادت رسيد. برخي از علماي اهل سنت بر اين نظرند كه مأمون، امام رضا (ع) را مسموم نكرده است و براي اين گفته خود دلائلي هم ذكر مي‌كنند. از جمله آن دلائل اين است كه مأمون دختر خود را به همسري امام جواد (ع) درآورد. مأمون به برتري امام رضا (ع) در برابر علما استدلال مي‌كرد. بعد از درگذشت امام رضا (ع) مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و همچنين عده‌اي از علماي اهل سنت نيز بر اين باورند كه امام رضا (ع) مسموم شده است و عامل جنايت، عباسيان اما شخصي غير از مأمون، بوده است. براي مثال؛ ابن‌جوزي مي‌گويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايت‌عهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا (ع) را مسموم كردند.» اين قول نيز چندان صحيح به نظر نمي‌رسد؛ زيرا «بيشتر مورخان و راويان اجماع دارند كه مأمون سم را به امام (ع) داده نه غير او.» همچنين روايات مستندي از امام رضا (ع) وارد شده است كه در آن، حضرت شهادت خود را پيش‌گويي كرده و عامل اين جنايت را مأمون دانسته است. امام رضا (ع) به هرثمة بن اعين مي‌گويد: «موقع مرگ من فرا رسيده است. اين طاغي (مأمون) تصميم گرفته مرا مسموم كند...»

عده‌اي از پژوهشگران معتقدند كه شورش عباسيان در بغداد و تصميم مأمون براي حضور در اين شهر، سبب شد تا اطرافيان اين خليفه به وي هشدار دهند كه در نبود وي و حضور وليعهد ـ كه منظور امام رضا (ع) بود ـ كار حكومت به مشكل برخواهد خورد و به همين دليل، مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت رساند. به نظر مي‌رسد انگيزه اصلي مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) همين مطلبي باشد كه ذكر شد. چرا كه قيام عباسيان در بغداد جز به خاطر ترس از روي كار آمدن علويان نبوده است. طبري مي‌نويسد: «مأمون نامه‌اي به بني‌عباس در بغداد نوشت و مرگ علي بن موسي (ع) را به آنان اعلام كرد و از آنان خواست كه به اطاعت او درآيند؛ زيرا دشمني آنان با او جز با بيعت وي با علي بن موسي (ع) نبوده است.»

بنابراين، ادله‌اي كه اهل سنت ذكر كرده‌اند كه مأمون امام رضا (ع) را به شهادت نرسانده بي‌اساس است؛ چرا كه مأمون فردي بود كه به خاطر حكومت، برادرش امين را به قتل رساند و محبوبيت امام رضا (ع) در نزد او از برادرش بيشتر نبود. و گريه ظاهري او بعد از مرگ امام (ع) به جهت منحرف كردن اذهان علويان و طرفداران امام رضا (ع) بوده است.

 

نظر شیعه درباره علت شهادت امام رضا (ع)

مرحوم علامه مجلسی مینویسد: علمای ما و علمای عامه درباره این که امام رضا (ع) با اجل خود از دنیا رفته، یا این که او را با سم شهید کردهاند و بنا بر قول اخیر آیا مامون این جنایت را مرتکب شده یا کس دیگر، اختلاف دارند و در میان شیعیان مشهور این است که امام رضا (ع) در اثر سمی که مامون به او داده، شهید شده است، تنها مرحوم سید علی بن طاوس و همچنین اربلی در کشف الغمة، این نسبت را انکار کردهاند. بعضی این قول را به شیخ مفید نیز نسبت دادهاند ولی ظاهر عبارت شیخ مفید در ارشاد چنین است که او نیز قائل به مسمومیت امام (ع) بوده است، زیرا او نوشته: ... تا این که رای مامون را درباره آن حضرت دگرگون ساختند و تصمیم به کشتن آن بزرگوار گرفت و چنان شد که روزی آن حضرت با مامون طعامی خوردند و حضرت از آن طعام بیمار شد و مامون نیز خود را به تمارض زد. مرحوم مفید در ادامه گزارش خود از اباصلت هروی روایت کرده که گفت: پس از آن که مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بیرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود: ای اباصلت اینان کار خود را کردند و زبانش به ذکر خدا گویا بود. باز مرحوم مفید در روایت دیگر از محمد بن جهم نقل کرده که گفت: حضرت رضا (ع) انگور را زیاد دوست میداشت، پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه کردند، و در دانههای آن  سوزنهای زهرآلود زدند، سپس آن سوزنها را کشیده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت، از آن انگور زهرآلود میل فرمود و سبب شهادتش شد و گویند: این نوع زهر دادن بسیار ماهرانه و دقیق است.

 

دلیل تعدد روایات درباره شهادت امام رضا (ع) چیست؟

الف) آن دسته از روایات که از زبان پیغمبر یا ائمه اطهار (ع) نقل شده، حاکی از به شهادت رسانیدن امام رضا (ع) در طوس است، در این باره چند روایت وارد شده :

1- مرحوم صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) فرمود: به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته میشود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میآمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد.

2- مرحوم سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز مینویسد: از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر (ع) شنیدم که میفرمود: ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّمٌ مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَةٌ کَمَن زارَ رَسُول الله(4)؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل میرسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون میشود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است.

ب) آن دسته از روایات که از خود امام رضا (ع) نقل شده که از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله اینکه اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا (ع) که میفرمود: به خدا نیست از ما ائمه (ع) احدی، مگر این که کشته یا شهید میشود. عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل میرساند؟ فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر میکشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن میکنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر مینویسد و در زمره ما محشور میگردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده میشود. این قبیل روایات بسیار است و گاهی امام این پیشگویی را حتی نزد مامون نیز میکرده است.

ج) آن دسته از روایات که به تشریح چگونگی مسموم ساختن امام (ع) پرداختهاند، روایاتی که به این مضمون وارد شده نیز بسیارند که برخی از آنها نیز از خود امام نقل  شده اند و در میان این روایات، روایت اباصلت درباره مسموم شدن امام و چگونگی غسل و کفن و روایت هرثمة بن اعین در این باره قابل توجه است. بنا به تحقیق یکی از نویسندگان معاصر این روایات به یکی از این افراد: ابوالصلت عبدالسلام هروی، هرثمة بن اعین، علی بن حسین کاتب، ریّان بن شبیب، محمد بن جهم و عبدالله بن بشیر منتهی میشود. پس با توجه به این روایات برای یک فرد شیعه، شکی در این که امام رضا به دست مامون به وسیله سم به شهادت رسیده باقی نمیماند. به خصوص این که قرائن و شواهد زیادی این موضوع را تایید میکنند. علاوه بر این با مراجعه به کتاب های تاریخی استفاده میشود که شهادت امام رضا (ع) به دست مامون حتی در زمان مامون نیز امری معروف و بر سر زبانها بود. به طوری که مامون خود از مردم گلایه میکرد که چرا او را عامل مسموم کردن امام میپندارند! چنانکه گویند: هنگام شهادت امام رضا (ع) مردم اجتماع کرده و پیوسته میگفتند که این مرد (یعنی مامون) وی را شهید کرده است در این باره آن قدر صدا به اعتراض برخاست که مامون مجبور شد محمد بن جعفر عموی امام را به طرف آنها بفرستد و برای متفرق کردن آنها بگوید که امام امروز برای احتراز از آشوب از منزل خارج نمیشود. ابن خلدون علت قیام ابراهیم فرزند امام کاظم (ع) را آن دانسته که او مامون را متهم به قتل برادرش می دانست. طبق نقل برخی از منابع تاریخی یکی دیگر از برادران امام رضا به نام احمد بن موسی (ع) چون از حیله مامون آگاه شد همراه سه هزار تن - و به روایتی دوازده هزار - از بغداد قیام کرد، عامل مامون در شیراز به نام قتلغ خان به امر مامون با او به مقابله برخاست و پس از کشمکشهایی هم او و هم برادرش محمد عابد و یارانشان را به شهادت رسانید. در آن ایام برادر دیگر امام رضا (ع) به نام هارون بن موسی همراه با بیست و دو تن از علویان به سوی خراسان آمد، بزرگ این قافله خواهر امام رضا (ع) حضرت فاطمه معصومه(ع) بود. مامون ماموران خود را دستور داد تا بر قافله آنها بتازند. آنها نیز همه را مجروح و پراکنده ساختند. هارون نیز در این نبرد جراحت برداشت ولی سپس او را در حالی که بر سر سفره غذا نشسته بود، غافلگیر کرده به شهادت رساندند.

 

دلایل شهادت امام رضا از زبان اباصلت

در «عیون أخبار الرِّضا» (ع) از تمیم قُرَشی، از پدرش از احمد بن علی انصاری روایت است كه گفت: من از أبُو الصَّلْت هَرَوی پرسیدم و گفتم: چگونه مأمون با وجود اكرامش و محبّتش به امام رضا (ع) طیب نفس پیدا كرد تا امام رضا (ع) را بكشد، و با وجود آنكه او را ولیعهد خود بعد از خود قرار داده بود؟! ابو الصّلت گفت: مأمون آن حضرت را اكرام و محبّت می‏نمود چون به فضل او اعتراف داشت، و ولایتعهد را پس از خود برای او نهاد تا به مردم نشان دهد كه: او طالب دنیاست، و منزلت او را در نفوس مردم ساقط كند. و چون در این تدبیر نتیجه‏ای نگرفت، و از امام رضا (ع) برای مردم میلی به سوی دنیا ظاهر نشد، بلكه این امر موجب زیادتی فضل حضرت نزد مردم و برتری محل و موقعیّت او در نفوسشان گردید، متكلّمین از علماء و دانشمندان را از شهرها جلب كرد به طمع آنكه یكی از ایشان بالأخره حجَّت و برهان حضرت را در بحث می‏شكند، و منزلت و مكانت او در نزد علماء ساقط می‏گردد، و به واسطه علماء موقعیّت امام (ع) نیز در نزد عامّه ساقط می‏شود. در تمام این مباحثات و مجادلات هیچ خصم علمی و طرف مقابل صاحب دانشی و فنّی از یهود و نصاری و مجوس و صابئین و بَرَاهَمَه و مُلْحدین و دَهْرِیّین، و نه خصمی از فرق مسلمین مخالفین با او بحث نكرد مگر آنكه حضرت حَجَّت او راقطع نمود، و با برهان و دلیل او را ملزم می‏نمود و مردم می‏گفتند: وَ اللهِ إنَّهُ أوْلَی بِالْخِلَافَةِ مِنَ الْمَأمُون. «سوگند به خداوند كه او برای خلافت از مأمون سزاوارتر می‏باشد.»

جاسوسان و متصدّیانِ گزارش اخبار، این خبرها را برای مأمون می‏بردند، و بدین جهت غیظش زیادتر می‏شد، و حَسَدش شدت می‏یافت‏ . وَ كَانَ الرِّضَا علیه السّلام لَا یُحَابِی الْمَأمُونَ مِنْ حَقٍّ وَ كَانَ یُجِیبُهُ بِمَا یَكْرَهُ فِی أكْثَرِ أحْوَالِهِ فَیَغِیظُهُ ذَلِكَ، وَ یَحْقِدُهُ عَلَیْهِ، وَ لَا یُظْهِرُهُ لَهُ. «و عادت امام رضا علیه السّلام این بود كه از بیان حقّ در برابر مأمون باك نداشت، و در بسیاری از حالات مأمون، به او جوابهائی می‏داد كه برای وی ناپسند می‏آمد.

اینها موجب غیظ و خشم مأمون می‏شد، و در دل حِقد و كینه می‏ بست، ولیكن بر امام رضا(ع) ظاهر نمی‏كرد. فَلَمَّا أعْیَتْهُ الْحِیلَةُ فِی أمْرِهِ اغْتَالَهُ فَقَتَلَهُ بِالسُّمِّ.  چون تدبیر و حیله در امر امام رضا (ع) برای مأمون ایجاد خستگی و سختی نمود، با مرگ پنهانی و غِیلَةً او را با خورانیدن سمّ بكشت».

 

خبر از شهادت

زمانى که مأمون به خاطر بيمارى نتوانست نماز عيد را بخواند، از امام رضا (ع) درخواست نمود که ايشان اقامه نماز کند. امام (ع) نيز درحالى که پيراهن کوتاه سفيد پوشيده بود و در دستشان عصا بود، روانه نماز شدند و در ميان راه بلند مى فرمودند: «اَلسّلامُ عَلى اَبَوَىَّ آدَمَ وَنُوحٍ السَّلامُ عَلى ابَوَىَّ اِبْراهِيمَ وَاِسْماعِيلَ السَّلامُ عَلى اَبَوَىَّ مُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ السَّلامُ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحِينَ؛ سلام بر پدرانم آدم و نوح، سلام بر پدرانم ابراهيم و اسماعيل سلام بر پدرانم محمد و على، سلام بر بندگان صالح خداوند.» در اين حال بود که مردم به طرف امام (ع) هجوم آوردند و بر دست ايشان بوسه مى زدند و از ايشان تجليل مى کردند. خبر به خليفه رسيد که اگر اين وضعيت ادامه پيدا کند، خلافت از دست تو خارج مى شود. در اين زمان، مأمون شخصا وارد شد و خود را به سرعت به امام (ع) رسانيد و نگذاشت امام رضا (ع) نماز را بخواند.

بعد از اين جريان، امام مطالبى مهم و سرّى را به هرثمة بن اعين فرمود. هرثمة مى گويد: روزى سرورم ابو الحسن رضا (ع) مرا طلبيد و به من فرمود: اى هرثمة! مى خواهم تو را از مطلبى آگاه سازم که بايد نزد تو پنهان بماند و تا زمانى که زنده هستم، آن را براى کسى فاش نکنى؛ اگر فاش کنى، من دشمن تو پيش خدا خواهم بود. هرثمة گفت: قسم خوردم که تا زنده هستند، درباره اين مطلب لب به سخن نگشايم. امام (ع) فرمود: اى هرثمة! سفر آخرت و ملحق شدنم به جدم و پدرانم نزديک شده و اجلم فرا رسيده. همانا من بر اثر خوردن انگور و انار مسموم از دنيا خواهم رفت و خليفه مى خواهد قبر مرا پشت قبر پدرش هارون الرشيد قرار دهد؛ اما خداوند نمى گذارد و زمين اجازه نمى دهد تا مأمون چنين کارى کند و هر چه تلاش مى کنند تا زمين را حفر کنند و مرا پشت قبر هارون دفن کنند نمى توانند و اين مطلب را بعدا خواهى ديد. اى هرثمة! همانا محل دفن من در فلان جهت مى باشد. پس بعد از وفات و تجهيز من براى دفن، مأمون را از اين مسائلى که برايت گفتم، آگاه کن! تا اينکه مرا بيش تر بشناسند و به او (مأمون) بگو: هنگامى که مرا در تابوت گذاشتند و آماده نماز کردند، کسى بر من نماز نخواند تا اينکه فرد عرب ناشناسى به سرعت از صحرا به طرف جنازه من مى آيد و در حالى که گرد و غبار سفر بر چهره دارد و مرکبش ناله مى زند، بر جنازه من نماز مى خواند. شما نيز با او به نماز بايستيد و پس از نماز، جنازه مرا در فلان مکان که مشخص کرده ام، دفن کنيد! همين که مقدارى از زمين را حفر کنيد، قبرى را مى يابيد که آماده مى باشد و در عمق آن آب زلالى وجود دارد. اگر سنگهاى طبق شده را برداريد، آب شروع به جوشيدن مى کند. همانا اينجا مدفن من است. پس مرا در اينجا دفن کنيد!

کرامات امام رضا (ع) به روايت اهل سنت

شخصيت و جايگاه والاى امام رضا (ع) ، بزرگان اهل سنت را به اعتراف هاى شگفت انگيزى درباره ابعاد معنوى آن حضرت وا داشته که در اينجا به گوشه هايى از سخنان آنان درباره امام اشاره مى شود:

1. مجد الدين ابن اثير جَزَرى

ابو الحسن على بن موسى(ع) معروف به رضا مقام و منزلت ايشان همانند پدرشان موسى بن جعفر (ع) است. امامت شيعه در زمان على بن موسى (ع) به ايشان منتهى شد. فضايل وى قابل شمارش نيست. خداوند رحمت خود و رضوان خود را بر ايشان بفرستد!

2. محمد بن طلحه شافعى

سخن در اميرالمؤمنين (ع) و زين العابدين (ع) گذشت و ايشان على  الرضا (ع) سومين آنها است. کسى که در شخصيت ايشان تأمل کند، درمى يابد که على بن موسى (ع) وارث امير المؤمنين على (ع)  و زين العابدين على (ع) است و حکم مى کند که ايشان سومين على (ع) است. ايمان و جايگاه و منزلت ايشان و فراوانى اصحاب ايشان باعث شد مأمون وى را در امور حکومت شريک کند و ولايت عهدى را به ايشان بسپارد.

3. عبد اللّه بن اسعد يافعى

ایشان امام جليل و بزرگوار از سلاله بزرگان و اهل کرم، ابو الحسن على بن موسى الکاظم (ع) است... وى يکى از دوازده امام شيعيان است که اساس مذهب بر نظرات ايشان و صاحب مناقب و فضايل  است.

4. يوسف بن اسماعيل نبهانى

على بن موسى (ع) از بزرگان ائمه و چراغ هاى امت از اهل بيت نبوت و معدن علم و عرفان و کرم و جوانمردى است که جايگاه والايى داشت، نام ایشان شهره  است و کرامات زيادى دارد.

5. ابو الفوز محمد بن امين بغدادى مشهور به سُويدى

على بن موسى (ع) در مدينه به دنيا آمد و بسيار گندمگون بود و کراماتش زياد و مناقبش مشهور است که در اينجا نمى گنجد.

6. عباس بن على بن نور الدين مکّى

فضايل على بن موسى (ع) هيچ حد و حصرى ندارد.

 

کوتاه از کرامات امام رضا (ع)

الف) قبل از ولادت

1- بشارت پيامبر (ص)

در نقلهاى اهل سنت آمده زمانى که حميده مادر امام کاظم (ع) کنيزى به نام نجمه را از بازار خريدارى کرد، پيامبر (ص)  را در خواب ديد که به ايشان فرمود: اين کنيز را به فرزندت هديه کن! همانا از اين کنيز، فرزندى به دنيا خواهد آمد که بهترين اهل زمين  است. و حميده نيز چنين کرد و امام، نام نجمه را به طاهره تغيير داد.

ب) بعد از ولادت و قبل از هجرت به طوس

2- مناجات در دوران طفوليت

مادر بزرگوار امام رضا (ع) مى فرمايد: زمانى که ايشان به دنيا آمد، در حالى که دستانش را روى زمين گذاشته و سر مبارکشان را به طرف آسمان بلند کرده بود، لبانش تکان مى خورد. گويا با خدا مناجات مى کرد. در اين حال پدر بزرگوارش آمد و به من فرمود: «هَنِيئا لَکِ کَرامَةُ رَبِّکِ عَزَّ وَجَلَّ؛ گوارا باد بر تو کرامت پروردگار عزيز و جليلت! در اين حال فرزند را به ايشان دادم و ايشان در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواندند و با آب فرات کام دهانش را برداشتند.

3- فرزندان دوقلو

از بکر بن صالح نقل شده که مى گويد: «نزد امام رضا (ع) رفتم و به ایشان گفتم: همسرم که خواهر محمد بن سنان از خواص و شيعيان شما است، حامله است و از شما مى خواهم دعا کنيد خداوند فرزند پسرى به  من دهد. امام (ع) فرمود: دو فرزند در راه است. از نزد امام (ع) رفتم و پيش خود گفتم: اسم يکى را محمد و ديگرى را على مى گذارم. در اين هنگام، امام (ع) مرا فرا خواند و بدون اينکه از من چيزى بپرسد، به من فرمود: اسم يکى را على و ديگرى را ام عمرو بگذار! وقتى که به کوفه رسيدم، همسرم يک پسر و يک دختر به دنيا آورده بود و اسم آنها را همان گونه که امام فرموده بود، گذاشتم. به مادرم گفتم: معنى ام عمرو چيست؟ به من جواب داد: مادر بزرگت ام عمرو نام داشت.»

بعد از هجرت به طوس

4- رسوايى توطئه گران

شبراوى شافعى نقل مى کند: زمانى که مأمون امام رضا (ع) را ولى عهد و خليفه بعد از خود قرار داد، اطرافيان مأمون از کار خليفه ناراضى بودند و ترس اين را داشتند که خلافت از بنى عباس خارج شود و به بنى فاطمه باز گردد؛ لذا کينه و نفرت از آن حضرت داشتند و منتظر فرصتى براى ابراز اين نفرت و کينه بودند. امام رضا (ع) هميشه وقتى که  پیش  خليفه مى رفت، از دالانى عبور مى کرد که پرده اى داشت و خدّام و نگهبانان، مأمور احترام و ايستادن و سلام کردن بر امام و برداشتن پرده بودند تا امام عبور کند. قرار بر اين شد که احدى به امام سلام نکند و ايشان را احترام نکنند و پرده را برندارند. بعد از اين تصميم، امام رضا (ع) طبق عادت روزانه وارد دالان شد و افراد سلام نکردند و به امام احترام نگذاشتند؛ اما برخلاف تصميم خود و طبق عادت روزانه، پرده را کنار زدند تا امام(ع) عبور کند. بعد از اين جريان، همديگر را ملامت کردند که چرا پرده را کنار زديد؟ قرار شد روز بعد چنين نکنند. روز بعد که امام رضا (ع) وارد شد بر او سلام کردند؛ اما پرده را برنداشتند. در اين هنگام باد شديدى وزيد و پرده را از حد معمول خود نيز بالاتر برد و امام وارد شد و هنگام خروج نيز چنين شد. بعد از اين جريان با يکديگر به سخن نشستند و در مورد امام رضا (ع) چنين مى گفتند که اين شخص نزد خداوند جايگاه ويژه اى دارد. بعد از اين قضيه، قرار گذاشتند به ايشان خدمت کنند که اين کار از همه کارها بهتر است.»

 

منابع

1- بحرانی،1411ق،ج2ص239

2- مجلسی 1403 ق ،ج 49، ص 290

3- حسینی تهرانی ،ج‏16، ص: 313

4- تاریخ ابن خلدون / 3 / ص 250.

5- الامام الرضا ولى عهد المامون / ص 102 به نقل از خلاصة الذهب المسبوك / ص 142.

6- تذكرة الخواص / ص 355.

7- ضحى الاسلام / 3 / ص 295 و 296.

8- نظریة الامامة / ص 387.

9- التاریخ الاسلامى و الحضارة الاسلامیة / 3 / ص 322 - ماثر الانافة / 1 / ص 211

10- لطف التدبیر / ص 166.

11- الصواعق المحرقة، فصول المهمة، ینابیع المودة، اثبات الوصیة، بحار، اعیان الشیعة، احقاق الحق جلد 2 به نقل از: اخبار الدول قرمانى، نور الابصار، ائمة الهدى هاشمى، الاتحاف بحب الاشراف، مفتاح النجا فى مناقب اهل العبا. . .

12- مسند الامام الرضا / 1 / ص 130 - بحار / 49 / ص 299 - عیون اخبار الرضا / 2 / ص 242.

13- تاریخ ابن خلدون / 3 / ص 115.

14- مشاكلة الناس لزمانهم / ص 29.

15- قیام سادات علوى / ص 169 - اعیان الشیعة / 10 از مجلد 11 / ص 286 و 287 به نقل از كتاب الانساب از محمد بن هارون موسوى نیشابورى

16- قیام سادات علوى / ص 168.

17- جامع الانساب / ص 56 - قیام سادات علوى / ص 161 - حیاة الامام موسى بن جعفر / 2

تهیه و تنظیم : محمود رضا درخشانی

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین