اين
حركت امام رضا(ع) است؛ تا بالاخره مأمون طىّ همان قضايايى كه
شنيدهايد و تكرار شده است و ميدانيد، احساس ميكند كه ناچار است
علىّبنموسىالرّضا(ع) را - كه با نيّت هاى خاصّ خودش، آن
بزرگوار را از مدينه كشانده بود، آورده بود، به خود نزديك كرده بود و قصد
كشتن آن بزرگوار را هم نداشت - برخلاف آنچه تدبير كرده بود، به شهادت
برساند؛ كار قضاء الهى و ارادهى الهى و تدبير الهى - كه پارهى تن پيغمبر
در اين نقطهى دوردست از مدينه مدفون بشود كه خود اين يك تدبير الهى است،
يك مهندسى الهى است - به وسيلهى دشمنان اهلبيت انجام بگيرد.
كار
براى اهداف بلند را اينجورى بايد انجام داد؛ نگاه به بلندمدّت را با اين
انگيزهها، با اين نيّتها، با اين اميدها بايد انجام داد.