۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۹ : ۰۱
امام و اسوهای که بوی بهشت در سخن و سکوتش پیچیده بود و
صلح او زمینهساز قیام«عاشورا» گشت و قهرمانی میدانِ «صبر و
پایداری» به نام او سکّه خورد، امام مظلومی که شرایط، حتی برای شهادتی خونین و
تحولآفرین و رسواساز برایش فراهم نبود و برای مصلحت اسلام و مسلمانان، جام تلخ
صلح را سرکشید و در این راه، زخمزبانهایی از نزدیکترین یارانش هم شنید.
اینک... ماییم و مائده کرامت آن «کریم اهل بیت(ع)» که پیوسته گسترده است و خوشهچینان معنویت و ایثار را مهمان فضائل خویش
ساخته است.
امام حسن مجتبی(ع) و ارتباط با مادر
امام حسن مجتبی(ع) با مادر خود حضرت فاطمه
زهرا(س (ارتباط عمیق و متعالی داشتند. حضرت فاطمه(س)
گاه با فرزندش بازی کودکانه میکرد و گاه با ملاطفت مادرانه فرزندش را به عبادات
مستحب تشویق میکرد و امام حسن(ع) نیز گزارش سخنان رسول خدا(ص) را پیش از هر کس از مسجد به مادر میرساند و گاه در عبادت مادر دقت میکرد و
از آن درس میگرفت.
امام حسن(ع) در خدمت پدر
امام حسن(ع) از لحظه بیعت مردم تا لحظه شهادت
فاروق اکبر حضرت علی(ع) در مقام قویترین بازوی آن حضرت در کنار ایشان
بود، در جریان بیعت حضوری جدی داشت و در جنگهای جمل، صفین و نهروان حضور داشت.
پیش از جنگ جمل هم همراه با عماریاسر به کوفه رفت و با سرکوب فتنه ابوموسی اشعری،
مردم را به جنگ به بصره فراخواند. در بعضی اوقات به جای پدر نماز جمعه برپا میداشت
و در شب ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنان(ع) قصد داشت پدر را تا مسجد
همراهی کند که با ممانعت پدر، منصرف شد.
امام حسن(ع) و خلافت
پس ازشهادت صدیق اکبرآقا علیابن ابیطالب(ع)،
فرزند ارشد و وصی ایشان امام حسن مجتبی(ع) به مسجد رفتند و طی سخنانی
شیوا تلویحاً مردم را به بیعت خود خواندند و پس از سخنرانی و تبلیغ ابنعباس، مردم
کوفه با آن حضرت بیعت کردند و امام نیز بیعت مردم را بر اساس اینکه از او پیروی کنند
و با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفت.
پس از اتمام بیعت، امام حسن مجتبی(ع) به تحکیم
پایههای حکومت پرداختند، ابنملجم مرادی قاتل پدر را قصاص کردند و اکثر
فرمانداران مناطق مختلف را که پدر منصوب کرده بودند دوباره ابقا فرمودند، جاسوسان
معاویه را یافته و مجازات کردند و نامههای تندی خطاب به معاویه نوشته و او را
تهدید کردند، نامهنگاری میان امام حسن(ع) و معاویه ادامه یافت تا اینکه
پسر ابوسفیان لشگری عظیم بهسوی عراق گسیل داشت و امام نیز درصدد فراهمآوردن
لشگری برای مقابله با او برآمدند.
صلح امام حسن(ع)
مهمترین حادثه در زندگی امام حسن مجتبی(ع)،
جریان صلح آن حضرت است زیرا خود امام(ع) صلحش را حجتی بر آیندگان میدانند،
یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسانی نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و
مصالحه است.
بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت درکیفیت
و نوع صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربههای سهمگین آن
برجناح باطل بهخوبی روشن میکند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلابی بود که زمینههای
انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم
ستیزانه، پایهگذارانقلاب علمی امام محمد باقر(ع) وامام جعفرصادق(ع) درعصرطلایی خلأ انتقال قدرت از بنی امیه به بنیعباس گشت و به این ترتیب
اسلام ناب محمدی که درتشیع جلوهگر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت
تنومندی تبدیل کرد.
از طرفی بسیاری ازفرماندهان لشگرامام فریب نیرنگهای
معاویه را خورده و سپاه امام را ترک و به سپاه دشمن پیوستند و وقتی آن امام همام
شرایط را مناسب انجام صلح بهمنظور صلاح امت و جلوگیری ازخونریزی مسلمانان و همچنین
آمادهسازی جامعه درآینده برای انقلاب سرخ حسینی و انقلاب سبز علمی، فرهنگی،
عقیدتی و فقهی مناسب دانستند، با دشمن صلح کردند.
تمام تلاش امام حسن(ع) پس ازقبول صلح این بود که
فواید مورد نظرایشان را از صلح به نتیجهای برساند و لذا بر این اساس و در تمام
مدت به حفظ نیروهای کیف و خالص و بازسازی نیروهای خسته و همچنین تفسیر صحیح اسلام
پرداختند، عملکرد دشمن شکن امام حسن(ع) پس از صلح آنچنان قدرتمند بود
که معاویه را به فکر شهادت ایشان انداخت.
شهادت امام حسن مجتبی(ع)
تلاش موفق امام حسن(ع) برای به کرسی نشاندن
اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل ایشان را پایهریزی کند تا بتواند به خواسته
دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی جامه عمل بپوشاند، بدین ترتیب
سمی مهلک تهیه و با فریب جعده یکی ازهمسران امام، آن را به حضرت خوراندند.
دوستی با امام حسن(ع) دوستى با خدا است
عامه و خاصه روایت کردند که حضرت رسول(ص) در حالىکه امام
حسن(علیه السلام) را به دوش خود گرفته بود، مىفرمود: «خدایا من او را دوست دارم،
پس او را دوست بدار، و دوست بدار هر کس او را دوست دارد» و آنچه از روایات صحیحه
نزد عامه و خاصه استفاده مىشود این است که محب آن حضرت محبوب خداست، و چون روح ناپاک
ممکن نیست محبوب خدا باشد روشن مىشود که محبت آن حضرت اکسیرى است که مس دل را
منقلب به طلاى خالص میکند.