*گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت/ قطره باران ما گوهر یکدانه شد»؛ قطره باران ما به برکت گریهها بر امام حسین(ع) گوهر یکدانه شد. در زمان ما نمیدانم گریهای وجود دارد یا نه؟ آقایان قدیمی که منطق درس میدادند، تعریفی از انسان میکردند که ما هم آن را می دانیم، میگفتند «انسان حیوان ناطق است». حیوان یعنی موجود زنده. همه حیوانات هم جزو موجودات زنده محسوب میشوند. انسان هم جزو موجودات زنده است. البته تنها تفاوتش این است که این موجود زنده فکر میکند و میتواند فکر کند.
*آدم یک زمانی فکر خود را در اقتصاد به کار میبرد، اقتصاددان میشود؛ در فیزیک به کار میبرد، فیزیکدان میشود اما باز حیوان ناطق است. یک زمان فکر خود را در نقشه کشیدن برای مردم به کار میبرد که چطور سر مردم کلاه بگذارد. گاهی از این دزد و دغلهای ایرانی چیزهایی عجیب و باورنکردنی نقل میکنند. آخر این همه فکر! تو که میتوانی به این خوبی فکر کنی، چرا در راه کلک و حقه بکار بردی؟ فکر خود را در گرگی به کار میبری؟ وقتی این آدم فکرخود را در شهوت پول، ریاست و... به کار میبرد، این حیوان ناطق با صفت گرگی است.دیگری حیوان ناطق با صفت خوکی است و... این حیوان ناطق همه چیز میتواند باشد.
*زنده بودن یک فضیلت است. آدم که زنده است قطعا با سنگ فرق میکند. آدمی که فکر میکند با حیوانات فرق میکند. انسان فکر میکند و بمبی میسازد که شاید بتواند ده میلیون آدم را نابود کند. پس حیوان ناطق گرگ، خوک و... است.
*ما همین طور بیهدف زندگی میکنیم. بفرمائید که چه کسی هست که اضافه بر زندگی معمولی، کاری بکند؟ خب! مردم کوچه و بازار ممکن است نماز نخوانند، ما نماز بخوانیم. نمیدانم عدد دقیقش چقدر باید باشد، ولی مثلا 60 درصد مردم ایران ممکن است روزه نگیرند و ما بگیریم. این مقدار زحمت کافی است؟ میگوییم کافی نیست. این حداقل ممکن است.
*اگر آدم چیز بیشتری میخواهد باید بیشتر کار بکند. آن شعوری که برای ما مقدر است، صدهزار برابر این شعوری است که حال دارا هستیم. عدد این نیست ولی خیلی بزرگ است. هم برای من و هم برای شما هیچ فرقی نمیکند. این برای همه مقدر است و آدم اگر کار بکند، میتواند به آن درجه از شعور برسد. در مرحله اول انسان به حیوان ناطقی که خصال فرشتگی را دارد تبدیل میشود.
*من مثلا به هیچ مناسبتی احساس حسادت نمیکنم. مثلا یک همکلاسی دارم که شاگرد اول است و من شاگرد پنجم هستم، برای این مساله اوقاتم تلخ میشود. اگر رفیق من برنده شد و من خوشحال شدم، این یک قدم به سوی انسانیت است. این طور می شود حیوان ناطقی که فرشته است.اگر اینگونه نباشد انسان میشود حیوان ناطقی که گرگ است. حیوان ناطقی که آدم خجالت میکشد بگوید چیست.
*برای آنکه آن خصال فرشتگی در انسان ایجاد شود، زحمت دارد. علاوه بر این زندگی عادی، زحمت لازم دارد. آدم یک مقداری باید خواب و خوراکش را کم کند. عرض میکنم حالا یک مقدار خواب و خوراکش لطمه میخورد، اما بهرهاش خیلی است.
منبع:باشگاه خبرنگاران
211008