۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۲ : ۰۱
سعى صفا و مروه از شعائر الهى است و از اركان حج و بسى عبرت آموزاست.امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد: از آنجا كه حضرت آدم كه از جانب حق به مقام اصطفا رسيد، به اين قطعه از كوه هبوط كرد. نام اين كوه به مناسبت مقام آدم، صفا ناميده شد و چون حوا كه مقام زينت و مرأة بودن داشت، به آن كوه ديگر هبوط كرد، نام آن كوه، مروه گذاشته شد. چون ابراهيم هاجر و اسماعيل را در آن وادى لم يزرع در اطراف حرم و جايگاه خانه قرار داد و خود به شام بازگشت، كودك شيرخواره به تشنگى سختى مبتلا شد، هاجر كه در ميان زنان زمان نمونه ايمان و اخلاص و فداكارى و تسليم به حق بود، براى نجات طفل، نه تنها به خاطر مهرمادرى بلكه براى خدا، بر كوه صفا ايستاد و فرياد زد: آيا در اينجا انيس و مونس هست؟ چون جوابى نشنيد به كوه مروه رفت و به همان صورت داد خواهى نمود و بى جواب ماند. اين برنامه را هفت بار تكرار كرد، در اين وقت امين وحى در برابر او ظاهر شد و گفت: كيستى؟ جواب داد: مادرِ فرزند ابراهيم.
امين الهى به او گفت: شما را به كه سپرده اند؟ گفت: اين مطلب تو را به وقت مراجعت ابراهيم از وی پرسيدم آن و پيامبر بزرگوار فرمود: من شما را به خدا سپردم. جبرئيل گفت: به حق، شما را به كسى سپرده كه در تمام امور كفايتتان مى كند. در آن وقت كودك با پاشنه پا از شدت تشنگى زمين را كاوش مى كرد كه ناگهان چشمه پرآبى از زير پاى او جارى شد. اين هفت بار رفت و آمد هاجر كه منشأ و ريشه اى جز ايمان و اخلاص و حفظ كودك براى خدا و جلب رضايت حق نداشت، از جانب خدا به عنوان ركنى از اركان حج و مناسکی از شعائر الهی قرار داده شد تا زائران خانه محبوب، خالص و مخلص آن وادى پرنور را هفت بار رفت و آمد كنند و روح خود را همانند روحِ هاجر از زنگ كدورتها بشويند. آرى سعى صفا و مروه از طرفى ارج نهادن به مقام ايمان و اخلاص آن زن با كرامت است. از جهت ديگراطاعت از فرمان حضرت حق است در تعظيم شعائر او و از باب ديگر، سعى در تصفيه نفس و تحقق توبه، و توسل به مقام حضرت رب و ياد آور محشر كبرى و قيامت عظمى و تردد مردم در آن صحنه هول انگيز براى به دست آوردن راه نجات و جلب شفاعت در روز جزاست.
با سعى صفا و مروه كه در خطّى مستقيم و راهى راست انجام مى گيرد، انسان به مقصدى از مقاصد حقه، كه اتمام عمره تمتع يا عمره مفرده تا حج تمتع است، مىرسد و به اين معناى آموزنده متوجه مى گردد كه: راه رسيدن به نتايج مثبت و خير دنيا و آخرت و جلب خوشنودى محبوب و به دست آوردن جنّات و رضوان حق، فقط و فقط حركت در صراط مستقيم است، كه از هرگونه كجى و اعوجاج بدور است.
صراط مستقيم حق، قرآن و مجموعه روايات صحيحه اى است كه از اهل بيت(عليه السلام) رسيده؛ صراطى كه شياطين انسى و جنّى انحراف انسان از آن را هدف قرار داده اند صراطى كه راه همه انبيا و اوليا و راه كمال بشر است. و راهى است كه همه استعدادهاى آدمى در آن به رشد مى رسد و از انسان منبعى از كمالات و خير به وجود مى آورد. صراط مستقيم راهى است كه نتيجه حركت در آن، لقاء الله ورسيدن به بهشت عنبر سرشت و عامل همنشينى با انبيا و صدّيقين و شهدا و صالحين در عالم آخرت است.
تعالى روح، رشد عقل، ظهور مايه هاى انسانى، طلوع اخلاق حسنه، پديد آمدن عمل صالح، همه و همه محصول حركت در صراط مستقيم است، كه سعى صفا و مروه در آن جادّه مستقيم كه حركتى الهى است و هروله در آن نشان و علامت فرار از شيطان است; شيطانى كه در آن مسعى در برابر ابراهيم قرار گرفت و امين وحى حمله به او را به ابراهيم دستور داد و او در برابر حركت تند ابراهيم فرار كرد، گوشه اى است از صراط كلى و جهتى است براى توجه انسان از صراط صغير به صراط كبير.
در تردد در سعى صفا و مروه بايد تردّد در حريم و درگاه و پيشگاه سلطان هستى را به اميد عطاء و بخشش او در نظر گرفت و بادلى پر از يقين متوجه عنايت آن حضرت بود كه جنابش در كرم و لطف و محبت و عنايت و رحمت و غفران نهايت و حدّ ندارد و محال است گدايى كه به اميد لطف صاحبخانه به در آن خانه رفت و آمد كند نا اميد باز گردد. بسيارى از حقايق مبتنى بر عدد هفت است; ايام هفته، هفت آسمان، هفت زمين، هفت منزل سلوك، هفت شهر عشق، هفت دور طواف، هفت مرتبه سعى صفا و مروه، هفت بار جمره و هفت دوزخ، ولى فلسفه ابتناى اين حقايق بر ما آن طورى كه بايد روشن نيست. شايد هفت بار سعى صفا و مروه اگر با خلوص نيت و اخلاص حال و توجه به محبوب انجام گيرد، كه تعظيم شعار دوست با آن هفت مرتبه تحقق پيداكند، از باب رحمت و لطف حضرت او سبب نجات از هفت طبقه دوزخ با قبول توبه انسان در پيشگاه او شود، كه اگر فلسفه و حكمت اين هفت مرتبه سعى صفا و مروه نجات از هفت دوزخ باشد، بهره اى بسيار عظيم كه در ميان بهره هاى انسان كم نظير است نصيب آدمى شد و اگر حكمت آن در صورت توجه به حقيقت سعى آزاد كردن چشم و گوش و زبان، و دست و شكم و شهوت و قدم از گناهان و معاصى باشد، و اينكه در مسعى براى پاك نگاه داشتن اين هفت عضو رئيسه جسم با خداوند مهربان پيمان بسته شود باز سودى درياوار از سعى صفا و مروه به انسان رسيده، و اگر فلسفه آن در هر مرتبه از سعى زدودنِ شهوت بى قيد و بند و دو ميوه تلخ آن حرص و بخل، و غضب و دو اثر جهنمى آن عجب و كبر و هوا و سه ثمره خطرناك آن كفر و بدعت و حسد باشد، عظيم ترين منفعت و سنگين ترين سود، كه پاك شدن وجود از بدترين رذائل اخلاقى است براى انسان حاصل شده است. آرى اگر زدوده شدن اين منابع شرّ و زيان و بباد دهنده خير دنيا و آخرت؛
1 ـ شهوت2 ـ حرص و بخل3 ـ غضب4 ـ عجب و كبر5 ـ هوا6 ـ كفر و بدعت7 ـ حسد، اگر فلسفه سعى صفا و مروه و حكمت اين ركن عظيم و اين عمل الهى باشد، خوشا به حال انسانى كه موفق به اينگونه سعى صفا و مروه شود، كه شايد تعظيم شعائر الهى كه مايه در تقواى قلب دارد غير از اين نباشد. در آيه مربوط به صفا و مروه بيان شده كه صفا و مروه بدون شك از شعائر الهى است و خداوند بزرگ نسبت به انجام دهنده اين عمل شاكر عليم است. " إِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ". آرى خداوند مهربان نسبت به كسى كه همراه با سعى صفا و مروه شيطان را از خود فرارى دهد، و كشتى وجود خويش را از هفت درياى عذاب جهنم با توبه و انابه واقعى به ساحل نجات برساند، و در همه امور به اميد بخشش و عطاى سلطان هستى باشد، و تردّدى و رفت و آمدى جز به حريم حق نكند، و با هر مرتبه سعى، رذيلتى از رذايل بيان شده در سطور قبل را از خود دور كند، شاكر است، كه شكر خدا از بنده اش، اعطاى اجر جزيل و ثواب جميل و رزق كريم است، و عبد بايد بداند كه اعمال و دقايق اعمال و ظاهر و باطن اعمال در محضر حق حاضر و خداوند نسبت به همه آنها بينا و آگاه است، اگر عمل به نحو حقيقت انجام گيرد به شكر حق از عبد متصل شود كه: " فَإِنَّ اللهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ".
کدخبرنگار:212111