عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۶۸۶۹
تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۲
همانطور که برای جسم انسان انواع بیماری ها و امراض وجود دارد، روح انسان نیز شدیداً در معرض بیماری قرار دارد، بیماری‌های روحی مانند امراض جسمانی قابل معالجه هستند اما وای از آن زمانی که قلب انسان در اثر کثرت گناه به شدت آلوده شده باشد و شخص مجال توبه نیابد. قرآن از مرض‏ قلب‏ نیز نام می برد كه از مرض بدن شدیدتر و صعب العلاج تر است‏ «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (بقره: 10)

بیماری قلب در نهج البلاغهعقیق: قال علی علیه السلام: أَلاَ وإِنَّ مِنَ الْبَلاَءِ الْفَاقَةَ وَأَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ، وَأشدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ. أَلاَ وإِنَّ مِنَ النِّعَم سَعَةَ الْمَالِ، وَأَفْضَلُ مِن سَعَةِ الْمَالِ صِحّةُ الْبَدَنِ، وَأَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَى الْقَلْبِ. (1) آگاه باشید!فقر یكى از بلاها است و بدتر از آن بیمارى بدن است، و از آن بدتر بیمارى قلب است. بدانید كه تقواى قلب دلیل صحت‏ بدن خواهد بود(منظور امام از بیمارى قلب فساد اخلاق و انحراف عقیده است.(
مرض روحی زمینه بیماری جسم گاهی می بینیم که امراض روحی، بیماری های جسمی در پی دارند اما آدمی چون از روح خود غافل است علت اصلی بیماری خود را درک نمی کند و فقط در صدد رفع امراض جسمی خود برمی آید.

و قال علی(ع): الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلاَمَةِ الاْجْسَادِ(2) از غفلت ‏حسودان نسبت ‏به سلامتى تن خویش در شگفتم.(چرا كه‏ حسد انسان را بیمار مى ‏سازد.(

"و قال علی علیه السلام: لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِهذَا الاْنْسَانِ بَضْعَةٌهِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ: وَذلِكَ الْقَلْبُ، وَلَهُ مَوَادّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَأَضْدَادٌ مِنْ خِلاَفِهَا، فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَإِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ،إِنْ مَلَكَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الاْسَفُ." (3) در درون سینه انسان قطعه گوشتى آویخته است كه عجیب‏ترین ‏اعضاى وجود او است: و آن قلب او است. و این شگرفى بخاطر آنست‏ كه انگیزه‏هائى از حكمت و ضد آن در آن جمع است. هر گاه آرزوها در آن ‏ظاهر شود طمع او را ذلیل خواهد كرد و هنگامى كه طمع در او به هیجان آید حرص‏او را هلاك مى‏كند، و هنگامى كه یاس مالك او گردد تاسف او را از پاى درمى ‏آورد...

این چنین است که امراض روحی امراض جسمی را در پی دارد.

درمان بیماری روح وجان

فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِكُم‏(4) تقوا و ترس از خدا، داروى بیماریهاى قلوب، بینائى دلها، شفاى آلام جسمانى، صلاح و مرهم زخمهاى جانها، پاكیزه كننده آلودگى ارواح، جلاى نابینائى چشمها.

تقوا به معنى نگهدارى و حفاظت است، و نگهدارى در هر محیط و در هر راه و به مناسبت هر مقصدى؛ خصوصیات آن فرق مى‏كند. و به طور كلى نگهدارى خویشتن است از برخورد با موانع و پیش آمدهاى مخالف و آنچه ما بین انسان و مقصد خود

حایل باشد. و چون انسان از روى فطرت و به حكم عقل و حكمت به سوى خداى خود كه آخرین هدف و كمال و نهایت درجه سعادت بشر است، سیر مى ‏كند، لازمست در این مسیر از هر گونه انحراف و گمراهى و لغزش و عصیان و خلاف و توجه به

غیر خدا و پیروى از هوى و هوس و موانع دیگر، پرهیز و خوددارى كند. البته نتیجه چنین خود دارى، رسیدن به سعادت حقیقى و روحانیت انسانى و مقام صدق و قرب الهى و بهشت برین است.
امام علی بن ابیطالب(ع) در این روایت درمان امراض قلبی را پرهیزگاری و تقوا دانسته اند. ایشان تقوا را نه تنها مرهم دردهای روحی بلکه دواء دردهای جسمی نیز می دانند

عوامل بیماری قلب

عشق غیر الهی:

امیر مو منان(ع) فرمودند: " وَم َنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَىبَصَرَهُ، وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَةٍ، وَیَسْمَعُ بَأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَةٍ،"(5) هر كس به چیزى(دیوانه‏وار) عشق ورزد نابینایش می كند، و قلبش را بیمار می سازد، با چشمى ‏معیوب می نگرد، و با گوشى غیر شنوا می شنود.

گناه:

قَالَ أَمِیرُ الْمومِنِینَ علیه السلام‏:" لَا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوب‏"(6) هیچ دردی بر دل ها دردناک تر از گناهان نیست

پیمان شکنی:

خدای متعال فرمود:" فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَة ...."(7) پس به سبب اینکه پیمانشان را شکستند لعنتشان کردیم و دل هایشان را سخت و حق ناپذیر گردانیدیم.

زیاده گویی:

رسول خدا(ص) فرمودند: "به راستی زیاده گویی در غیر یاد خدا دل را سخت می کند."(8)

لهو و لعب:

رسول خدا (ص) فرمودند: " سه چیز موجب قساوت دل می شود. گوش سپردن به لهو ، در پی شکار(تفریحی) رفتن و رفت و آمد به دربار سلطان. "(9)

کلام آخر

تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون                          کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد

دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی                            چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد

 

پی نوشت ها:

)_1نهج البلاغه ،حكمت 388)

)_2همان ،حکمت225)

)_3همان ،حكمت108)

)_4همان ،خطبه 198)

)_5همان ،خطبه 109)

6_(الكافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج‏2 ؛ ص275)

)_7سوره مائده،آیه 13)

8_(بحار الانوار ،ج68 ،ص 281).

_9 (الفقیه، ج4، ص366)

منبع:جام

211008

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین