آیت ا... عبدا... جوادی آملی؛
سیدالشهدا(ع) میزان حق و باطل
قیام سالار شهیدان به دنبال قیام انبیای گذشته، به مردم جهان تفهیم میکند که نظام حق، کدام است و نظام باطل کدام. امام حسین(ع) برای تحقیق و تفهیم این مطلب، چاره ای جز نثار خون و ایثار فرزند و مال و جان نداشتند.
عقیق: قیام سالار شهیدان به دنبال قیام انبیای گذشته، به مردم جهان تفهیم میکند که نظام حق، کدام است و نظام باطل کدام. امام حسین(ع) برای تحقیق و تفهیم این مطلب، چاره ای جز نثار خون و ایثار فرزند و مال و جان نداشتند. زیرا آنقدر رسوبات جاهلیّت اموی زیاد
بود که ممکن نبود با سخنرانی و نامه نگاری مطلب را حل کرد. اگر مطلب خیلی
ضروری و عمیق شد، چارهای جز استقبال شهادت نیست. از اینرو، وجود مبارک
حسین بن علی(ع) از ذات مقدّس رسول اکرم (ص) این برنامه را دریافت کردند که
در شرایط کنونی، یک سلسله شهادتها و اسارتها لازم است تا آن دینی که میرود
به فراموشی سپرده شود، احیا گردد و در این هنگام بود که حسین بن علی (ع)
قیام کردند.
امام حسین(ع) آیات قرآن کریم را در فرصتهای مناسب
میخواندند؛ هم برای احتجاج با دیگران و هم برای توجیه همراهان، هم برای
محاجّه با خصم و اینکه حجت بالغهای ضد نظام ستم باشد و هم توجیه خوبی باشد
برای صحابه خود. امام(ع) هم مفسر و مبین قرآن بود، هم به استناد آیه "و
جادلهم بالّتی هی أحسن" احتجاج میکرد.
زینب(س) به چه آیهای استناد میکرد؟
گاهی
ایشان این آیه را تلاوت میکردند: "و لا یحسبن الّذین کفروا أنّما نملی لهم
خیر لأنفسهم إنّما نملی لهم لیزدادوا إثماً و لهم عذاب مهین" که این آیه را
زینب کبری(س) نیز در دربار کوفه و هم در شهر شام تلاوت کرد و به آن احتجاج
نمود. آنگاه فرمودند: «وقت صلح و زمان آرامش، افراد پاک و ناپاک در کنار
هم بسر میبرند، ولی زمان جنگ، پاکان از ناپاکان جدا میشوند» امام حسین(ع) فرمودند: من قیام کردم تا پاک از ناپاک جدا شود؛ زیرا تا آزمون نشود،
وارسته و غیر وارسته در کنار همند و امتحان است که پاک را از ناپاک و حق را
از باطل جدا میکند. پس، آن حضرت مایه امتحان ذات اقدس پروردگار است و خدا
با او طیّب و غیر طیّب را از هم جدا میکند؛ چون امام، میزان الاعمال و
شجره طوبا و حق است و عقاید، اوصاف و اعمال را با حق میسنجند؛ یعنی عقیده
امام معصوم(ع) که حق است، میزان سنجش عقاید دیگران و همچنین درباره اوصاف و
اعمال، میتوان میزان بودن آنها را باور داشت.
یکی از مراسم حتمی قیامت
جریان توزین عقاید، اخلاق، اعمال و اقوال فردی و اجتماعی است. در توزین،
سه امر لازم است که اتحاد برخی از آنها با هم قابل پذیرش است: اول، وزن.
دوم، موزون و سوم، میزان؛ یعنی ترازو که در یک کفه اش وزن را قرار میدهند و
در کفه دیگر آن موزون را و وزن و موزون با آن میزان و ترازو سنجیده
میشود. وزن معاد، حق است؛ یعنی، عقاید و اخلاق، اعمال و اقوال را با حق
میسنجند. در قرآن کریم چنین آمده است: «و الوزن یومئذٍ الحق» و این جور
نیامده که: «والوزن یومئذ حق»؛ یعنی نفرمود در قیامت وزنی هست، بلکه فرمود:
«وزن در قیامت، حق است». عقیده را که موزون است، با وزن که حق است
می سنجند. عقیده مانند نان نیست که آن را با سنگ بسنجند یا مانند پارچه
نیست که آن را با متر اندازه زنند یا نظیر حرارت بدن نیست که با دما سنج
اندازهگیری شود یا شبیه فشار آب و هوا نیست که آن را با فشارسنج بسنجند و
نیز مانند شعر نیست که آن را با عروض و قافیه وزن کنند. از اینرو، خداوند
فرمود:«حق، وزن است». عقیده و خُلق و عمل و قول موزون است که باید با این
وزن مطابق باشد.
عقیده حق، خُلق و عمل حق، وزین است و میماند و اگر
چیزی حق نبود، از این وزنْ سهمی ندارد و سبک است و نمیماند؛ هر چند آثار
سوء او میماند. ازاینرو، خداوند فرمود: «فأمّا من ثقلت موازینه فهو فی
عیشه راضیه و أمّا من خفّت موازینه فأُمّه هاویه». حق، هم میزان و ترازوست،
هم وزن و معیار سبکی و سنگینی موزون است و چون انسان کامل با حق است و حق
با اوست و او از حق جدا نمیشود، میتواند میزان عقاید، اخلاق، اعمال و
اقوال باشد.
از این رو، رسول خدا(ص) درباره امیر مؤمنان(ع)
فرمودند:«میزان تو میزان است»؛ یعنی عقاید، اخلاق، افعال و اقوال مردم را
با عقیده، خلق، فعل و قول علی (ع) و اولاد او میسنجند. هر عقیده، خلق، فعل
و قولی که مطابق عقیده و خُلق و افعال و اقوال آنها بود، حق است؛ وگرنه
باطل. از این رو، امام حسین(ع) فرمودند: «من میزان طیّب و خبیثم.» بنابراین
اگر جامعهای بخواهد پاک را از ناپاک جدا کند، حتماً باید با سنّت و سیرت
حضرت سیّدالشهدا(ع) ارزیابی شود و مهمترین اثر آن حضرت همانا نهضت گسترده و
تاریخ ساز کربلاست که مجلای عقیده صحیح، مظهر خُلق کامل و تبلور فعل درست و
قول راست است.
تأسی امام حسین(ع) به امیرمؤمنان(ع)
امام حسین(ع)
در موارد فراوانی سخن حضرت علی(ع) را تکرار میکردند؛ چون فرموده بودند که
به سیره جد و پدرم عمل میکنم؛ «أسیر بسیره جدى و أبى». بسیاری از سخنان
امیرمؤمنان(ع) در خطبه ها و خطابه ها و نامه های حسینی وجود دارد؛ یعنی
اگر جریان حسین بن علی (ع) به صورت کامل تدوین شود، همانند کتاب قیّم نهج
البلاغه جلوه میکند که هر یک از خطبه و خطابه ها، نامه و پیامها، گفتار
حکیمانه کوتاه و منشآت، بخش مستقلّی خواهد داشت؛ به طوری که اصل حاکم بر
خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه است.
امیرالمؤمنین (ع)
فرمودند: «در نظام جهان، آنچه حق است، قوی است و هر آنچه باطل است ضعیف»؛
اما قوی و ضعیفی که انبیا میگویند غیر از ضعیف و قویای است که در فرهنگ
عمومی تقابل دارند. آن حضرت فرمودند: «آنچه حق، عزیز، قوی و مالک است،
خداست. هر مالکی غیر خدا مملوک است و هر قویای غیر خدا ضعیف است و هر
عزیزی غیر خدا ذلیل است و هر عالمی غیر خدا متعلم است».
حق خداست و
باید به خدا دعوت کرد و از خدا مدد گرفت تا ثابت ماند؛ زیرا غیر خدا بالعرض
است و باید به آن بالذات متّکی شود. همین بیان را سالار شهیدان نیز در
بسیاری از خطبه ها، خطابه ها و نامه ها ایراد کرده است. همچنین آن حضرت(ع)
روش درستی را برای رسیدن به هدف صحیح ارایه کردند و فرمودند:" اگر بخواهید
به مقصد درست برسید، هرگز از راه باطل نمیشود به مقصد حق رسید و هرگز
هدف، وسیله را توجیه نمیکند و هیچ گاه انسان از راه باطل به هدف حق
نمیرسد"؛ یعنی اگر هدف مقدّسی دارید، چاره جز پیمودن صراط مستقیم نیست و
هرگز با راه آلوده نمیتوان به مقصد سالم رسید.
اگر کسی بخواهد با
پیمودن راه گناه به مقصد صحیح برسد، زودتر از دیگران هدف را از دست میدهد و
به دام خطر میافتد؛ چنانکه اگر هدف باطل باشد و راه نیز باطل، کیفر مضاعف
دارد و دو چندان بودن کیفرِ تلخِ آن نیز در ناکامی چنین ایدهای ظهور
میکند.
لزوم تطابق بین راه صحیح و هدف حق در سخنان امیرالمؤمنین(ع)
کاملاً مشهود است؛ چنانکه این حدیث از رسول اکرم (ص) هم رسیده است. از
اینروست که حسین بن علی (ع) فرمودند: من به سیره جدّ و پدرم مشی میکنم و
راهیان کوی حق را به پیمودن طریق صحیح فراخواندند.
منبع:قدس آنلاین