۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۳ : ۱۱
عقیق:
سخن این مرتبه آغاز با تو
بده بالم پر پرواز با تو
تمام آسمان رنگین کمان است
میان سینه ها ماتم عیان است
شده آغاز هر مشقی به نامت
همه، از جمله شاهان هم غلامت
سخن ها رنگ و بوی تو گرفتند
نظرها سمت و سوی تو گرفتند
قدم ها شد به سمت تو روانه
بگیرد دل تو را از ما بهانه
رسیده فصل ماتم ها محرم
رسیده ماتم عظمی، محرم
دگر آمد عزای شاه عالم
رسید ایام دلتنگی، محن، غم
خدایا! روزی اشکم عطا کن
مرا از دشمن مولا جدا کن
مرا آیینه ی زهرا نما کن
مرا بهر عزیز خود فدا کن
مرا از قید عصیان ها رها کن
به سوی مجلس مولا صدا کن
کرم کن خرقه ی مشکی تنم کن
مرا مبهوت روی آن صنم کن
مرا از جنس عاشورا رقم زن
به چشمان گنه کارم قدم زن
فدای خشکی لب های آقا
مرا مستم کن از صهبای آقا
به یاد تیر و مشک ساقی او
بنوشانم می مشتاقی او
قسم بر زلف خونین رنگ قاسم
بزن بر سینه ی من سنگ قاسم
به نام طفل شش ماهه بلا ده
به این بنده برات کربلا ده
مرا آماده ی رسوا شدن کن
مرا پروانه ی شیدا شدن کن
که او شمع است و من پروانه ی او
که او آقا و من دیوانه ی او
شنیدم بر فراز آسمان ها
میان پهنه ی رنگین کمان ها
رسیده عاشقان را نامه ی او
شده آویز خونین جامه ی او1
دل زینب به تاب و تب فتاده
دلش او را خبر از غصه داده
دگر ایام، ایام جداییست
سخن این مرتبه از بی وفاییست
صدای نیزه ها آید به گوشم
من آن ساقی پیمانه فروشم
صدای قاری قرآن می آید
صدای گریه ی طفلان می آید
صدای لشکر شمشیر و نیزه
به دل افتاده از این غصه لرزه
صدای نعل های تازه آید
فدا بنمودن جان را بباید
دگر کافیست شرح غصه و غم
رضی آمد زمان غم، محرم
پی نوشت:
منبع: شاعرانه
211008