۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۰۷
عقیق:گروهی با استناد به آیه «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» شبهه مطرح می کنند که چرا ما به مقام عصمت نرسیدیم ؟
پاسخ
الف – اگر چه افراد بسیاری واژههایی که وحدت موضوعی دارند را (مانند: آدم، بشر و انسان) به یک معنا برداشت میکنند، اما شکی نیست که تفاوتهای قابل توجهی در معانی آنها وجود دارد. و بدیهی است که خداوند متعال در کلامش که کاملترین کلامها و معجزه میباشد، هر واژهای را به تناسب معنایش بیان نموده است.
بعضی گفتهاند: بشر از مادهی «بشره» به معنای بدن بیمو است که به نوعی از مخلوقات خداوند اطلاق میگردد. لذا انسان به لحاظ خلقت خاکی خود، بشر و از نسل آدم ابوالبشر میباشد.
و برخی دیگر گفتهاند: بشر یعنی موجودی که از تمامی قابلیتهای عوالم و نشئات متفاوت برخوردار میباشد. مضافاً بر این که چون دارای عقل و اختیار است، توسط انبیای الهی هدایت شده و مورد بشارت (به بهشت و جهنم) قرار گرفته است.
میتوان اذعان نمود که هر دو معنا درست است. و خداوند متعال در آیات متفاوتی به پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بگو من بشری مثل شما هستم».
این بخش از آیه بدین معنا و مقصود اشاره دارد که اولاً عدهای پیامبر اکرم (ص) را خدایی در قالب بشر، فرزند خدا، فرشتهای به صورت آدم و ... نپندارند و ثانیاً در قبال دعوت و ابلاغ فرامین الهی معترض نشوند که شما غیر از ما هستی و حال و هوا، شرایط، نیازها و مشکلات ما را درک نمیکنید! خیر. پیامبر اکرم (ص) نیز در خلقت، بشر و از نسل آدم ابوالبشر است. به دنیا میآید – غذا میخورد – بیمار میشود – گرسنگی یا دیگر نیازها را درک میکند – ازدواج کرده و صاحب اولاد میشود ... و در نهایت رحلت مینماید.
ب – اما بشر در مقام آدمیت و انسانیت دارای مراتب متفاوت و مختلف است و میتواند آن قدر قابلیتهای خود را به عرصهی ظهور رسانده و رشد کرده که در مقام «خلیفة اللهی» قرار گیرد و یا حتی در سیر نزولی حیوان و از آن نیز پستتر گردد. چنان چه میفرماید:
« وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً ...»(1)
ترجمه: و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من ميخواهم در زمين جانشينى قرار دهم ... .
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»(2)
ترجمه: بسيارى از جن و انس را براى جهنم آفريدهايم دلها دارند كه با آن فهم نمىكنند چشمها دارند كه با آن نمىبينند گوشها دارند كه با آن نمىشنوند ايشان چون چارپايانند بلكه آنان گمراهترند ايشان همانانند غفلتزدگان.
ج – اما آیهی مذکور ادامهای دارد که به همین تفاوت جایگاه و مقام انسانی پیامبر اکرم (ص) اشاره دارد و میفرماید:
«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»(3)
ترجمه: بگو به درستی که من بشرى هستم همانند شما، كه به من وحى مىشود، حق اين است كه خداى شما يگانه است پس هر كه اميد دارد كه به پيشگاه پروردگار خويش رود بايد عمل شايسته كند و هيچكس را در عبادت پروردگارش شريك نكند.
دقت شود که در آیه فوق اشاره دارد که «من بشری هستم مثل شما» و فضیلت من آن است که «به من وحی میشود». لذا بدیهی است که این تفضل الهی بیجهت به کسی تعلق نمیگیرد. او خود فرق جایگاه، رتبه و مقام تکاملی مخلوقات خود و به ویژه انسان را میداند و خود آگاه است که بار رسالت را به دوش کدام یک از آنها قرار دهد:
«وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ...»(4)
ترجمه: و چون آيهاى به سويشان آيد گويند هرگز ايمان نمىآوريم مگر آن كه نظير آن چه پيغمبران را دادهاند به ما نيز بدهند، خدا بهتر داند كه پيغمبرى خويش را كجا قرار دهد ... .
د – اما در بارهی «عصمت»، توجه شود که عصمت فقط مصونیت از گناه نیست. بلکه عصمت از خطا، اشتباه، فراموشی و ... را نیز شامل میگردد، که همگی لازمهی نبوت، رسالت و امامت است. لذا رسیدن به «عصمت از گناه» برای همگان ممکن است، چرا که خداوند متعال که حکیم و کریم است، هیچ گاه امر به ناممکن و غیر قابل تحمل نمینماید:
«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت...» (5)
ترجمه: خدا هيچ كس را تكليف نكند مگر به قدر توانايى او (و روز جزا) نيكىهاى هر شخصى به سود خود او و بديهايش نيز به زيان خود او است.
پس، اگر امر نموده گناه نکنید، معلوم میشود که پرهیز از گناه برای همگان ممکن است. لذا چنین نیست که ما گمان نماییم چون معصوم نیستیم، پس مجبور هستیم که گناه کنیم و چارهای از آن نداریم!
پی نوشت ها:
1_ (البقره – 30)
2_ (الأعراف - 179)
3_ (الکهف - 110)
4_ (الأنعام – 124)
5_(البقره – 286)
منبع:جام
211008