نگاهها به امام نبود ...
نگاهها به امام نبود، و گرنه ...
عقیق:نگاهها به امام نبود، وگرنه وقتي كه سپيده احرام در مسجد «شجره» با نيت
«عمره مفرده» بر دوش «زينت دوش نبي(ص)» مينشست، يكي بايد ميپرسيد: چرا؟
مگر قرار نيست امام ما امسال هم ميزبان حج باشد؟
نگاهها به امام
نبود، وگرنه هر كس كه خطبه امام حسين(ع) در آن شب به گوشش خورده بود، بايد
ميپرسيد كه چرا امام بعد از سلاموصلوات، بيدرنگ از مرگ ياد ميكند: «مرگ
همچون گردنبند دختران، آويزه گردن فرزندان آدم است. و من، چنان كه
يعقوب(ع) مشتاق ديدار يوسف(ع) بود، مشتاق ديدار گذشتگان خويشم.»
نگاهها
به امام نبود، وگرنه چرا آن شب كسي از شنيدن روضهخواني حسين(ع) براي خود،
جگرش آتش نگرفت: «گويا ميبينم كه گرگهاي بيابان، بين «نواويس» و «كربلا»
بندبند پيكرم را از هم جدا ميكنند و شكمهاي گرسنه و كيسههاي خالي خود
را پر ميسازند ... ما اهلبيت به رضاي خدا خشنوديم و بر بلاي او صبر
ميكنيم.»
نگاهها به امام نبود، وگرنه چرا هيچكس نشنيد كه
حسين(ع) دارد فرياد ميزند «هركه دارد هوس كربوبلا بسمالله»: «هـركس كه
آماده جانبازى در راه ماست و شوق ديدار الهى دارد، با ما روانه شود كه من –
انشاءالله - صبح حركت خواهم كرد.»
و صبح آن شب، روز «ترويه» بود؛
روز هشتم ذيالحجه كه حاجيان از مكه روانه «منا» ميشوند. و «ترويه» يعني
آب برداشتن و ذخيره كردن، كه حاجيان از مكه براي خود آب برميدارند تا در
صحراي منا به تشنگي مبتلا نشوند. شايد اين حُسن انتخاب حسين(ع) بود كه آغاز
سفر كربلا را در اين روز قرار داد؛ يعني آب برداريد كه مقصد كربلاست. يعني
عباسم! خودت را براي سقايي آماده كن.
و روزه ترويه فضيلت بسيار دارد،
تا شايد ياد عطش كودكان كربلا، نگاهمان را متوجه امام كند و غسل اين روز،
غسل شهادت حسين(ع) را در يادمان زنده نگه دارد.
حاجيان را گفت: آنجا كعبه عريان ميشود
در طواف كعبه آنجا جسمتان جان ميشود
حج منم، چشمانتان را وا كنيد اي حاجيان
كعبه بيمن از شما مردم گريزان ميشود
استطاعت هركه دارد ميشود ملحق به من
هركه نامرد است پشت كعبه پنهان ميشود
گفت: در ذيالحجه امسال شوري ديگر است
گفت: در ماه محرّم عيد قربان ميشود
آمد و در كربلا با آشنايان خيمه زد
گفت با ياران كه: فردا ظهر طوفان ميشود
گفت با ياران كه: فردا خطبه ناخواندهاي
گرم از نهجالبلاغه باز عنوان ميشود
خطبه خواهد خواند فردا خواهرم بيذوالفقار
گفت: فردا كاخ ظلم از ريشه ويران ميشود
آمد و افتاد چشم حُر به چشم روشنش
مشكل حر با نگاهي گرم آسان ميشود
حاجي از كاروان واماندهاي گرد حسين
يك شبه ميگردد و در كعبه مهمان ميشود
آمد و در كربلا حج را نمايش داد و رفت
آن نمايش همچنان بيپرده اكران ميشود! (مرتضي اميري اسفندقه)
منبع:حج
211008