انتقاد سید محمدرضا نوشه ور از وضعیت مساجد کشور:
عقیق: در آستانه اولین سالگرد شهید «سید حسن نصرالله» دبیر کل سابق حزب الله و سید شهدای مقاومت در داخل و خارج لبنان شاهد معرفی و بازخوانی ابعاد شخصیت و سیره زندگی سید مقاومت هستیم.
یکی از ویژگی های بارز شهید سید حسن نصرالله انس و الفت او با ایران و ایرانیها و رهبری ایران از دوران امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری به عنوان نماینده امام(ره) در لبنان و تا در دوران رهبری ایشان است.
کتاب روح الامین به قلم «الهه آخرتی» به ترجمه و بازخوانی تعدادی از سخنرانیها و مصاحبههای سید مقاومت پرداخته است.
در بخشهایی از این کتاب سید مقاومت در مصاحبههایی به بیان رابطه خود با رهبری و برادران ایرانی و بیان خاطراتی از دوران انتخابش برای دبیر کلی و رابطه دوستانه و عمیق با سید عباس موسوی اولین دبیر کل حزب الله پرداخته است.
سید حسن نصرالله در گفت وگوهایی به دوران ابتدایی تشکیل و تاسیس حزب الله پرداخته و از همان ابتدا وی و سایر اعضای حزب الله از تجربیات برادران ایرانی خود استفاده میکردند. ایشان در رابطه با سفر به ایران می گوید: «در طول هر سال برادران ما دو یا سه بار به ایران می رفتند، یعنی حدودا هر شش ماه یک بار سفری به ایران داشتند تا از اوضاع ایران و همچنین دیدگاههای مسئولان ایرانی در خصوص تحولات منطقه مطلع شوند.
در آن زمان تحولات منطقه با سرعت بسیاری به وقوع می پیوست و برادران ما دائما به اطلاعات مشورت با ایران و برخورداری از حمایت های آن نیاز داشتند. معمولا اگر مساله مهم یا فوری پیش میآمد من را به ایران می فرستادند، چرا که در آن زمان از همه کوچکتر بودم و از آنجایی که شخصیت معروفی نبودم در معرض تهدید امنیتی قرار نداشتم و سفرهایم به ایران پیچیده نبود.
از سوی دیگر من بیشتر از دیگر برادرانم با زبان فارسی آشنایی داشتم و به همین دلیل ترجیح می دادند تا من به ایران سفر کنم.
از همان ابتدا میان من و برادران ایرانی مهر و محبت وجود داشت دوستان به من میگفتند تو ایرانیها را دوست داری و ایرانی هم تو را دوست دارند پس خودت به ایران برو و فلان کار را انجام بده.»
ملاقات های نزدیک سید مقاومت و حضرت آقا
«من از سوی برادرانم خدمت حضرت آقا می رسیدم و یکی دو ساعتی در حضورشان بودم زمانی که مباحث تمام میشد و عزم خروج می کردم، ایشان میگفتند چرا عجله داری همین جا بمانید و اگر حرفی باقی مانده مطرح کنید من میخواستم وقت ایشان را نگیرم و ایشان حوصله بسیاری به خرج می دادند.»
وعده امام خمینی(ره) به سید مقاومت
«در سال ۱۹۸۹ حدود یک یا دو ماه پیش از رحلت امام(ره) به عنوان عضو شورای رهبری حزب الله و مسئول اجرایی کل حزب الله به ایران رفتم ..در جریان آن سفر مطرح کردم که میخواهم با حضرت امام دیداری داشته باشم به من گفته شده بود که ایشان در بستر بیماری هستند و با کسی ملاقات نمی کنند با این وجود با خودم گفتم تلاشم را میکنم در آن زمان یکی از دوستان ما در بیت امام شیخ رحیمیان به لبنانی ها اهتمام ویژهای داشت، ایشان مساله را با سید احمد در میان گذاشت و در روز دوم سفر به من خبر رسید که برای ملاقات آماده شوم .
روز موعود به دیدار امام رفتم هیچ کس آنجا نبود هیچ کدام از مسئولان وزارت امور خارجه و سپاه پاسداران که معمولا در ملاقاتها همراه ما حاضر می شدند، آنجا نبودند شیخ رحیمیان هم پس از همراهی با من تا اتاق امام، رفت و من تنها ماندم تحت تاثیر هیبت امام(ره) که در اتاق حضور داشت قرار گرفتم. امام روی یک کاناپه نشسته بودند من هم روی زمین نشستم جوری تحت تاثیر وجودشان قرار گرفتم که صدایم در نمیآمد، امام به من گفتند؛ «نزدیکتر بیا» امام پاسخ مسائلی که در خصوص تحولات آن زمان لبنان با ایشان در میان گذاشتم را دادند و سپس با لبخند فرمودند؛« به تمامی برادرانمان بگو که همیشه در کنار شما باقی خواهیم ماند» این آخرین دیدار من با امام بود.»
بعد از ارتحال امام(ره) شواری حزب الله نگران از شرایط بعد از رهبر کبیر انقلاب در ایران بودند و نمیدانستند که قرار است بعد از ایشان چه کسی رهبر انقلاب ایران شود. سید حسن نصرالله در بخشی از خاطرات خود گفت: «اعلام جانشینی حضرت امام(ره) تمام نگرانیها اضطرابها و ابهامات پیرامون آینده به طور کلی از بین رفت و آرامش عجیبی قلبهای ما را گرفت.»
مدتی بعد برای عرض تسلیت رحلت امام به ایران سفر کردیم و خدمت حضرت آقا رسیدیم. ایشان همچنان در مقر ریاست جمهوری حضور داشتند و همان جا مردم را به حضور می پذیرفتند با ایشان دوباره و این بار به صورت مستقیم و حضوری دست بیعت دادیم و برادران ما به ایشان گفتند؛ شما در زمان حیات امام فرصت داشتید و نماینده ایشان در امور لبنان، فلسطین و منطقه بودید ولی حالا رهبر جمهوری اسلامی و تمام مسلمانان هستید و شاید همچون گذشته وقت زیادی نداشته باشید، بنابراین ما از شما میخواهیم که نمایندهای از سوی خود معرفی کنید تا ما مدام مزاحمتان نشویم. حضرت آقا لبخندی زدند و فرمودند؛ «من هنوز جوان هستم و انشاءالله فرصت دارم من اهتمام ویژه ای نسبت به مسائل منطقه و مقاومت دارم و به همین دلیل به صورت مستقیم با یکدیگر در ارتباط خواهیم ماند.»
روایت در خواست استخاره سید مقاومت از آیت الله بهجت
به گفته سید مقاومت ؛« تا سال ۱۹۸۹ و انتخاب حضرت آقا به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران در تشکیلات حزب الله مسئولیتی با عنوان دبیرکل وجود نداشت....انتخاب دبیرکل مساله تازه ای بود لبنان هم شرایط بسیار پیچیده و حساسی داشت....در تهران جلسه گذاشتیم و برادران بین خودشان روی این ایده به توافق رسیدند من سنم از همه کمتر بود ...فرض من بر این بود که یکی از برادران شناخته شده یا سید عباس و یا برادرمان شیخ طفیلی این مسئولیت را بر عهده می گیرند با این وجود برادران بین خودشان جلسه ای گذاشتند و به این نتیجه رسیدند که بهتر است از فلانی یعنی بنده بخواهند که این مسئولیت را بپذیرم..ولی من گفتم نمیتوانم این مسئولیت را بپذیرم.
ساعتها بحث کردیم ما متدین ها و مخصوصا طلبهها برای خودمان راههای خروجی داریم در نهایت گفتند راه خروج از این بحث استخاره است. ..گفتم؛ امشب یکی از برادران را میفرستم تا از آیت الله بهجت طلب استخاره کند شخصا با یکی از برادران در قم که اکثرا همراه ما خدمت آیت الله بهجت میرسید تماس گرفتم و به هیچ وجه نگفتم ماجرا و جزییات آن چیست.
آن برادر قبل از طلوع آفتاب با من تماس گرفت و گفت حضرت آیت الله سلام رساندند و گفتند پیشنهادشان را نپذیر بعضی از کسانی که به تو می گویند و وعده میدهند که کنارت خواهند ماند و کمکت خواهند کرد این کار را نمیکنند.»
وقتی استخاره سید عباس برای دبیر کلی خوب آمد
سید مقاومت در سخنان خود به موضوع مهمی اشاره می کند که برای شورای حزب الله موضوع دبیر شدن و مدیریت به عنوان یک پست و مقام مورد علاقه مورد توجه نبود و افراد به سختی حاضر می شدند این مسئولیت را بپذیرند. سید حسن نصرالله نیز در زمان حیات شهید سید عباس موسوی تاکید داشت تا سید عباس هست فقط به عنوان سرباز ایشان حاضر است در حزب الله خدمت کند.
سید حسن نصرالله در یک مصاحبه در خصوص ماجرای دبیر کلی سید عباس موسوی می گوید؛ «..شورای اجرایی برای انتخاب دبیرکل تشکیل جلسه داد سید عباس در آن جلسه هم پیشنهاد داد تا من دبیر کل باشم و قبول نکردم و گفتم تا وقتی شما هستید من دبیر کل نمی شو.م از زمان تشکیل اولین جلسه شورا برای انتخاب دبیر کل ده روز و از زمان شروع بحث های مصداقی درباره نفرات ۷ روز درگیر انتخاب دبیر کل بودیم. ده روز که هیچ حتی اگر سید عباس انتخاب دبیر کل را ۱۰ سال به حالت تعلیق در میآورد امکان نداشت این مسئولیت را قبول کنم....در نهایت دوباره به راه حل استخاره رسیدیم. خودم این پیشنهاد را دادم و گفتم باشد سید بین من و شما استخاره است، اگر خوب آمد قبول کن و اگر بد آمد من مسئولیت را به گردن میگیرم هر طور خدا امر کند قبول مسئولیت می کنیم.
از این رو سید عباس به خانه خود رفت و وضو گرفت و نماز خواند با هر دعایی که در نظر داشت توسل کرد و استخاره گرفت. نیم ساعت طول کشید تا با اخم برگردد، خندیدم و به برادرها گفتم خوب آمده اگر خوب نیامده بود سید عباس داشت می خندید. سید عباس با اخم به من نگاه کرد و گفت؛ «همین را میخواستی؟» خندیدم و جواب دادم ما سرباز شما هستیم سید.»
آغاز دبیرکلی سید مقاومت بعد از شهادت سید عباس موسوی
سید مقاومت در یکی از مصاحبه های خود اظهار داشت: بعد از شهادت سید عباس موسوی، برادرانمان در شورای رهبری ، من را به عنوان دبیرکل انتخاب کردند و به اتفاق به دیدار حضرت آقا رفتیم.در آن جلسه حضرت آقا مواردی را مطرح کردند؛ از جمله فرمودند: «اگر می خواهید که قلب مولایمان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه و همچنین قلوب تمام مومنان شاد شود باید برای حفظ آرامش در کشورتان تلاش کنید. باید در مسیر همکاری با یکدیگر به ویژه امل، علامه فضل الله و شیخ شمس الدین گام بردارید.»
منبع:حوزه