پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
۱۵:۵۸

۱۴۰۴/۰۶/۳۱

اولین واکنش آیت‌الله خامنه‌ای به بمباران تهران چه بود؟

آخرین روز تابستان ۱۳۵۹ ازراه‌رسیده بود. روز ۳۱ شهریورماه. آیت‌الله سید علی خامنه‌ای برای سخنرانی به کارخانه جنرال، نزدیک فرودگاه مهرآباد رفته بود. ایشان در اتاقی در کارخانه که پنجره داشت، منتظر بود تا کارگران در سالن عمومی جمع شوند و برایشان سخنرانی کنند. یک‌دفعه صدای انفجار بلند شد.
کد خبر : ۱۳۴۴۸۸

عقیق: ساعت ۱۰ صبح از سمت گیلان‌غرب گزارش از بمباران خاک ایران توسط رژیم صدام رسید. در آن ساعت اولیه دقیقاً مشخص نبود که چه اتفاقی و در چه ابعادی رخ‌داده است. ساعت ۱:۳۰ دقیقه بعدازظهر از ایران و دهلران نیز گزارش بمباران به تهران رسید. ۱۵ دقیقه بعد اهواز نیز گزارش داد که فرودگاهش بمباران شده است ۵ دقیقه بعد از اهواز ساعت ۱:۵۰ دقیقه کرمانشاه نیز گزارش مشابهی داد. ۵ دقیقه بعد ۱:۵۵ دقیقه بوشهر نیز گزارش داد که بمباران شده است. رأس ساعت ۲ بعدازظهر پایگاه شکاری دزفول نیز بمباران شده بود در راهروهای نیروی هوایی همه به ولوله افتاده بودند. شاهدان عینی میگ‌های زیتونی رنگ را دیده بودند که در آسمان ایران شیرجه می‌زدند و بمب رها می‌کردند.

اولین واکنش آیت‌الله خامنه‌ای به بمباران تهران چه بود؟

۲۰ دقیقه از بمباران پایگاه شکاری دزفول گذشته بود که همین میگ‌های زیتونی رنگ بر آسمان تهران هم ظاهر شد. از سمت فرودگاه مهرآباد دود سیاهی بلند شد. درست در آن لحظات آیت‌الله سید علی خامنه‌ای به کارخانه جنرال در نزدیکی فرودگاه مهرآباد رفته بودند تا برای کارگران سخنرانی کنند. وقتی وارد کارخانه شدند، در اتاقی که شمالی بود و پنجره داشت نشستند تا کارگرها به سالن عمومی بروند. همین‌طور که نشسته بودند یک‌دفعه صدای انفجار همه‌جا را لرزاند. خبر آوردند که چند هواپیمای شکاری را در آسمان دیدند که بمب روی فرودگاه مهرآباد و جاهای دیگر پرتاب کرد. آیت‌الله خامنه‌ای در آن لحظه تصمیم گرفت صحبت با کارگران را لغو نکند با خونسردی پشت تریبون رفتند. به کارگران قوت قلب داده و گفتند: چیز مهمی نیست و دشمن حمله کرده ما انتظار این چیزها را داریم. در حد ۱۰ دقیقه صحبت کرده و گفتند: من باید الان بروم و راهی ستاد مشترک شدند.

تعداد بازدید : 2
کد ویدیو

آیت الله خامنه‌ای چگونه خبر جنگ را به مردم رساند؟

آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای خاطره آن روز در اطاق جنگ را اینطور تعریف می‌کنند: در ادامه این روایت آمده است:« برای ملت ایران که اطلاعات کمتری از مسائل جاریِ مرزیِ بین ایران و عراق داشتند و منتظر چنین وضعی نبودند، و در جریان تحقیقات سیاسی و نظامی هم قرار نداشتند طبعاً بیشتر غیر منتظره بود. یادم می‌آید که در آن‌جا بحث شد که اطلاع این مسأله را چگونه به مردم بگوئیم و با چه زبانی موضوع را برای مردم که در مقابل یک جنگی قرار گرفتند که هیچ ابعاد آن هم مشخص نیست، زمان آن هم معلوم نیست، قرار بدهیم. بالأخره تصمیم جمعی بر این شد که من به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع و به عنوان کسی که با مردم هر هفته صحبت می‌کردم در تریبون نماز جمعه و مردم با صدا و با مطالب من آشنا بودند، مطلب را با مردم در میان بگذارم و من یک اطلاعیه‌ای تهیه کردم و خودم با صدای خودم این اطلاعیه را در رادیو خواندم و بارها آن پخش شد و مردم کشور اطلاع پیدا کردند که ما در حال جنگ هستیم.
 
منبع:فارس

گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدها
  • تازه ها