پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
عنایت امام زمان(عج) به یک زوج انگلیسی
کد خبر : ۱۳۴۴۷۸
۱۲:۵۹

۱۴۰۴/۰۶/۳۰

عنایت امام زمان(عج) به یک زوج انگلیسی

در ایام محرم، زوجی پزشک و تازه‌مسلمان در انگلستان که با عشق به عزاداری امام حسین(ع) خدمت می‌کردند، روایت شگفت‌انگیزی از دیدار با امام زمان(عج) در حج بیان کردند. این تجربه، نقطه عطفی در ایمان و زندگی آنان شد.

عقیق: در ایام محرم، یکی از هموطنان ایرانی که برای تبلیغ و خدمت به مراسم عزاداری امام حسین (علیه‌السلام) به کشور انگلستان سفر کرده بود، با زوج جوانی مواجه شد که با عشق و اخلاص در حال خدمت به عزاداران حسینی بودند.

آنچه توجه ایشان را جلب کرد، این بود که هر دو نفر پیش‌تر مسیحی بوده و اکنون مسلمان شیعه و از پزشکان برجسته‌ی انگلستان هستند.

 

زن تازه‌مسلمان در گفت‌وگویی چنین بیان کرد:

«وقتی مسلمان شدم، همه‌ی آموزه‌های دین را با جان و دل پذیرفتم، به‌ویژه به دلیل اعتمادی که به همسرم داشتم، هیچ تردیدی در اعمال اسلامی نداشتم. تنها موضوعی که ذهنم را مشغول کرده بود و آرامش قلبم را سلب می‌کرد، مسئله‌ی آخرین امام و منجی بود. برایم قابل درک نبود که چگونه ممکن است انسانی بیش از هزار سال عمر کرده باشد و در طراوت جوانی ظهور کند!»

این دغدغه‌ی فکری تا زمان سفر حج ادامه داشت. ایشان به همراه همسرش عازم خانه‌ی خدا شدند. مشاهده‌ی کعبه و فضای روحانی آن، تحولی عظیم در وجودشان ایجاد کرد.

در روز عرفه، هنگامی که در عرفات حضور داشتند، تراکم جمعیت به‌حدی بود که گویی صحنه‌ای از قیامت را می‌دیدند. ناگهان زن متوجه شد که کاروان خود را گم کرده است. گرمای شدید هوا طاقت را از او ربوده بود و در میان آن ازدحام، سرگردان و نگران به هر سو می‌رفت اما راهی نمی‌یافت. در گوشه‌ای نشست، اشک ریخت و با تمام وجود از خداوند طلب یاری کرد و گفت:

«خدایا! خودت به فریادم برس...»

در همان لحظه، جوانی خوش‌سیما از میان جمعیت به سوی او آمد. با آرامش و لهجه‌ای فصیح و انگلیسی به او گفت:«راه را گم کرده‌ای؟ بیا تا قافله‌ات را به تو نشان دهم.»

با راهنمایی آن جوان، تنها چند قدمی برداشتند که کاروان لندن را با چشم خود دید. حیرت‌زده از سرعت یافتن کاروان، از ایشان تشکر کرد.

هنگام خداحافظی، آن جوان نورانی به او فرمود: «به شوهرت سلام مرا برسان.»

زن با تعجب پرسید: «بگویم چه کسی سلام رساند؟»

ایشان پاسخ داد: «بگو آن آخرین امام و منجی آخرالزمان که تو در رمز و راز عمر بلندش سرگردانی! من همانم که تو سرگشته‌ی او شده‌ای.»

تا به خود آمد، آن جوان را دیگر ندید. هرچه جست‌وجو کرد، اثری از او نیافت.

از آن سال به بعد، این زوج عاشق، ایام محرم، روز عرفه و نیمه‌ی شعبان را با عشق و ارادت به خدمت در راه آن حضرت می‌پردازند و آرزوی قلبی‌شان دیدار دوباره‌ آن حضرت است.

 

پی نوشت:

 سیدمهدی شمس‌الدین؛ قبله در خورشید، ص ۶۷

منبع:حوزه


گزارش خطا

برچسب ها:
ارسال نظر