پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
۱۲:۰۵

۱۴۰۴/۰۶/۰۳

حاشیه نگاری عقیق از مراسم روضه شهادت امام رضا (ع) در حسینیه امام خمینی (ره)/ حرفه‌ای ترين مستمعين ايران

ايران، ايرانِ امام رضاست؛ کشوری‌ست که هر وجبش، به نام امام رضا گره خورده؛ اما بيشتر از هر جای ديگری، حسينيه امام خمينی تهران است که رنگ و بوی حرم رضوی را دارد.
کد خبر : ۱۳۴۲۲۵

عقیق: علی اصغر عبادی؛  مشهد، شب و روز شهادت امام هشتم، از هميشه شلوغ‌تر است. همه خيابان‌ها منتهی به حرم، مملو از جمعيت و دسته‌های عزاداری است. مردم شهرهای بزرگ و کوچک ايران، پياده و سواره، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پير و جوان، همه خود را به مشهدالرضا رسانده‌ و صحنه‌ای پرشکوه و باعظمت رقم زده‌اند. امسال از سال‌های قبل هم شلوغ‌تر است. بعد از سپري‌شدن جنگ دوازده روزه، دل‌های مردم، بيش از پيش به‌طرف امام مهربانی‌ها معطوف شده. که حرم علی‌ابن‌موسی‌الرضا عليه‌السلام، ملجأ و پناهگاهی است که تندبادهای زمانه را بی‌اثر ‌می‌سازد.

ايران، ايرانِ امام رضاست؛ کشوری‌ست که هر وجبش، به نام امام رضا گره خورده؛ اما بيشتر از هر جای ديگری، حسينيه امام خمينی تهران است که رنگ و بوی حرم رضوی را دارد. اين حسينيه‌ آيينه‌ای‌ست از حرم امام‌الرئوف؛ زيلوهای آبی‌رنگش بوی فرش‌های صحن انقلاب را می‌دهند و ستون‌ها و ديوارهايش، مانند ضريح نقره‌پوش حضرت، تکيه‌گاه دل‌های مشتاق و بی‌قرار است. حسينيه امام، مرکز حکمرانی شيعه در دوران معاصر است و خار تيزی در چشم دشمنان انقلاب. هرچه دشمنی بدخواهان بيشتر می‌شود و شب کينه، تيره‌تر؛ درخشش و فروغ حسينيه امام هم بيشتر و بلندتر می‌شود.

محمد رسولي در چند بيت، خيلي خوب حسينيه امام خمينی را وصف کرده:

بنگر اين سرزمين حسينيه‌ست / چشم عالم به اين حسينيه‌ست

بخت برگشته‌ها، سپاه اينجاست / بی‌خبرها، پناهگاه اينجاست

 اين‌ حسينيه خارتان کرده / هدف ذوالفقارتان کرده

 راز ما را شما نفهميديد / اين حسينيه را نفهميديد

اين حسينيه پرچمش بالاست / مرکز حکمرانی دل‌هاست

 وسعتش مرزهای ايمان است / اين حسينيه نامش ايران است

حاشیه نگاری عقیق از مراسم روضه شهادت امام رضا (ع) در حسینیه امام خمینی (ره)/ حرفه‌ای ترين مستمعين ايران

حسینیه امام خمینی، آخرین روز ماه صفر2 شهریور 1404

حوالی ساعت هشت صبح وارد حيات حسينيه مي‌شوم. بوي قرمه‌سبزی مشام را می‌نوازد. غذای نذری حسينيه امام خمينی در شب‌ها و روزهايی که در آن هيأت برقرار است، يکی در ميان، قرمه‌سبزی و قيمه است.

جزو اولين نفرات وارد حسينيه می‌شوم و می‌نشينم به تماشای مهمان‌های حسينيه. رديف‌های جلو مخصوص خانواده شهداست. نشستن‌شان در رديف‌های جلو، نشانه‌ای‌ست از احترامی که رهبر انقلاب برای خانواده شهدا قائل است. واقعاً با حضور خانواده‌های معزز شهدا، قشنگ حس می‌شود که حسينيه، چقدر نورانی‌تر مي‌شود.

خانواده‌های شهدا، معمولاً با تصويری از شهيدشان در جلسه حاضر می‌شوند.

حاشیه نگاری عقیق از مراسم روضه شهادت امام رضا (ع) در حسینیه امام خمینی (ره)/ حرفه‌ای ترين مستمعين ايران

پسربچه‌ای ده ساله، عکس شهيدی را در دست دارد و جلويم نشسته. جرأت نمی‌کنم سر صحبت را باز کنم، می‌ترسم ناراحت شود. بعد از چند دقيقه دل‌دل کردن، بالاخره دل را به دريا می‌زنم و دست می‌گذارم روی شانه‌اش. برمی‌گردد. می‌پرسم: عکس کيست در دستت؟ 

می‌گويد: پدرم. در جنگ دوازده روزه شهيد شد.

می‌فهمم پدرش پاسدار بوده و چند سال قبل هم در سپاه ولي‌امر خدمت می‌کرده. پسر که نامش اميرحسين است، می‌گويد: آن سال‌هايی که پدرم در ولی‌امر بود، چندباری به اينجا آمده بودم.

مشغول حرف‌زدن هستيم که يکی از محافظ‌ها از راه می‌رسد. اميرحسين را می‌بوسد و می‌گويد: پدرت همکار من بود. مرد شريف و نازنينی بود. هروقت کاری چيز داشتی، به من زنگ بزن.

بعد کاغذ و خودکار مرا می‌گيرد، شماره‌اش را برای اميرحسين می‌نويسد، او را می‌بوسد و می‌رود. موقع رفتن، با آستين لباسش، نم چشم هايش را خشک می‌کند.

پشت سرم، مرد ميانسالی نشسته که تصوير در دستش، تصوير شهيد حاجی‌زاده و يک نفر ديگر است. تصوّر می‌کنم عکس خودش با سردار را، چاپ کرده و آورده. می‌روم سراغش. می‌گويم: اين شماييد کنار سردار؟ 

می‌گويد: نه، دامادم است.

و اشاره می‌کند به مرد هفتادساله‌ای که کنارش نشسته: ايشان هم پدر دامادم، يعنی پدر شهيد هستند.

در دست پدر، عکسی پرتره از شهيد است که رويش نوشته شده: سردار شهيد ميثم معظمی. در خلال صحبت، می‌فهم شهيد معظمی همان شهيدی است که روز دوم جنگ، وقتی در بيمارستان بقيه‌الله بستری بود و آسيب‌های شديدی داشت، کاغذ و خودکار طلب کرده بود. وقتی برايش آورده بودند، نوشته بود: آقا زنده است؟

حاشیه نگاری عقیق از مراسم روضه شهادت امام رضا (ع) در حسینیه امام خمینی (ره)/ حرفه‌ای ترين مستمعين ايران

نيم ساعتی به شروع مراسم مانده که محمد رسولی را می‌بينم، شاعر اهل بيت که بسياری از اشعار حاج مهدی رسولی هنر اوست. مانند نوحةپه «بي مردم» که فاطميه 1403 اجرا شد و رهبر انقلاب درباره آن فرمودند: اين نوحه کار يک منبر نه، کار چند منبر را کرد.

از محمد رسولی درباره تفقدهای رهبر انقلاب می‌پرسم. می‌گويد: در ديدار مادحين سال 1402 بعد از اينکه آن مثنوی را خواندم...

حرفش را قطع می‌کنم و می‌گويم: بله! آن مثنوی طوفانی!

و برايش می‌خوانم:

يارت ای يار خراسانی چه شد؟ / ای صبا! دست سليمانی چه شد؟ 

ای نگين حلقه يکرنگ‌ها / رفته ای فرمانده دلتنگ‌ها

می‌گويد: بله بله! همان. وقتی خدمت آقا رسيدم، با تعجب پرسيدند «چطور اين شعر را از حفظ خوانديد؟ چند بيت بود؟» سر به زير انداختم و با خجالت عرض کردم «حدود هشتاد بيت.» آقا لا حول و لا قوه الا بالله گفتند و فرمودند: همه ابيات شعر عالی بود، اما برخی از ابيات خيلی خيلی عالی بودند.

رأس ساعت ده، تلاوت قرآن آغاز و مراسم شروع می‌شود. چند دقيقه‌ای از تلاوت قرآن نگذشته که آقا وارد حسينيه می‌شوند. کل حسينيه روی پا بلند می‌شوند، اما کسی به احترام قرآن شعار نمی‌دهد. بعد از حدود يک دقيقه، مردم بدون اينکه شعاری بدهند، می‌نشينند. قاری تلاوتش را ادامه می‌دهد.

قطعاً اين اولين باری است که مردم در سکوت، آمدن و حضور آقا را تماشا کردند. در هيئات مذهبی، اصطلاحی هست که می‌گويند مسمتع بايد جای خودش را در مجلس بشناسد. مثلاً اگر کسی حال ندارد و خسته است، نبايد جلوی مجلس بنشيند. حالا با اين حرکت مستمعين حسينيه امام خمينی، می‌فهمم که اين حسينيه حرفه‌ای‌ترين مستمع‌ها را دارد؛ مستمعی که هم برای قرآن احترام قائل است، هم برای رهبر انقلاب.

صدق اللهِ قاری تمام نشده، حسينيه منفجر مي‌شود! کل حسينيه بار ديگر بلند می‌شوند و اين‌بار صدای شعارها، زمين حسينيه را به لرزه در می‌آورد. مردم جوری شعار می‌دهند که آن سکوت وسط تلاوت را جبران کرده باشند. بعد از تلاوت قرآن، حميد دادوندی می‌آيد و روی پله اول منبر می‌نشيند. 

حاشیه نگاری عقیق از مراسم روضه شهادت امام رضا (ع) در حسینیه امام خمینی (ره)/ حرفه‌ای ترين مستمعين ايران

دادوندی که مداح و مناجات‌خوانِ شرق تهران است، غزلی از مرحوم سيدرضا مويد، شاعر خراسانی می‌خواند که مناجات با امام رضاست:

تا يوسف اشکم سر بازار نيايد / کالای مرا هيچ خريدار نيايد

غزلی که بيت آخرش را همه ذاکرين و بچه‌هيأتی‌ها بلدند:

ديدم همه جا بر در و ديوار حريمت / جايی ننوشته است گنهکار نيايد

بعد هم مفاتيح کوچک قرمز رنگش را باز مي‌کند و بنا مي‌کند به خواندن امين‌الله. در تمام مدت تلاوت زيارت امين‌الله، آقا سر به زير دارند و کف دست‌هايشان به نشانه دعا، رو به آسمان است.

بعد از حضور رهبر انقلاب، خانواده‌هايی که عکس شهيدشان را همراه دارند، عکس‌ها را بالا می‌گيرند تا بلکه تصوير شهيدشان را حضرت آقا ببينند. اميرحسين با اينکه قد کوتاهي دارد، روی زانو بلند شده و جوری عکس پدرش را بالا گرفته که از بقيه تصاوير بالاتر ديده می‌شود.

مداح مراسم، سيدمجيد بنی‌فاطمه است. آسدمجيد که ديشب در حرم امام رضا برنامه داشت، از مشهد خودش را به مراسم رسانده. بني‌فاطمه قبل از اينکه روی منبر بنشيند از آقا رخصت می‌طلبد، رهبر انقلاب هم با اشاره دست اشاره می‌کنند که شروع کند. سيدمجيد با غزلی از حافظ شروع می‌کند:

دل سراپرده محبتِ اوست / ديده آيينه‌دارِ طلعت اوست

يک شروع عالی و بی‌نقص. درواقع بنی‌فاطمه به توصيه حضرت آقا عمل می‌کند که بارها و بارها تأکيد داشتند مادحين در خواندشان از گنجينه ادبيات فارسی و اشعار بزرگان بهره ببرند.

بني‌فاطمه روضه امام رضا را می‌خواند و گريزی می‌زند به صحرای کربلا. بعد رو به آقا می‌گويد: آقاجان! امسال قسمت نشد محرم برايتان روضه بخوانم. اجازه بدهيد حالا بخوانم.

حاشیه نگاری عقیق از مراسم روضه شهادت امام رضا (ع) در حسینیه امام خمینی (ره)/ حرفه‌ای ترين مستمعين ايران

و چند دقيقه‌ای روضه حضرت علی‌اکبر را برای رهبر انقلاب و مستمعان می‌خواند.

هرچه منتظرم ببينم منبری مراسم کيست، از آقايان روحانی اهل منبر کسی را نمی‌بينم. مداحی سيد که تمام می‌شود، چند لحظه مردد می‌ماند که سمت رهبر انقلاب برود يا نه. که به يکباره حضرت آقا بلند می‌شوند و به‌طرف منبر می‌آيند. کنار منبر، صندلی گذاشته‌اند برای نشستن رهبر انقلاب. سخنران امروز، خود آقا هستند.

حاشیه نگاری عقیق از مراسم روضه شهادت امام رضا (ع) در حسینیه امام خمینی (ره)/ حرفه‌ای ترين مستمعين ايران

بيانات آقا، دو بخش دارد؛ بخش اول درباره امام رضا عليه‌السلام، و بخش دوم درباره مسائل روز.

در بخش اول، به دو نکته اشاره می‌کنند، اول نقش امام رضا در گسترش شيعه و انتشار فوق‌العاده‌ی مکتب اهل‌بيت در جهان؛ و دوم نقش امام رضا در جاانداختن اهميت عاشورا.

مسئله عاشورا و مسئله امام حسين را، علی‌بن‌موسي الرضا در سطح دنيای اسلام منتشر کرد. حادثه کربلا، حادثه‌ای بود که بايد در دل‌های مردم جا می‌گرفت؛ آن کسی که توانست اين حرکت را با يک جهشی شروع کند، علی‌بن‌موسی‌الرضا عليه‌الصلاه ‌والسلام بود. اين روايت معروف ابن‌شبيب ــ ريّان‌بن‌شبيب ــ که حضرت فرمود: اِن کُنتَ باکياً لِشَيءٍ فَابکِ لِلحُسَينِ ــ که اين، اول روايت است و روايت مفصّل است ــ خيلي مطلب مهمی است؛ «بر هر چه خواستی اشک بريزی و گريه بکنی، بر حسين گريه کن». اين اهميت مسئله کربلا را نشان داد. بعد هم وعده‌های بزرگ برای کسانی که به زيارت امام حسين می‌روند يا عزادارای برای امام حسين می‌کنند يا اشک می‌ريزن: در قيامت با ما محشور می‌شويد؛ در کنار ما هستيد و مانند اينها؛ اينها در اين روايت هست.

صحبت‌های رهبر انقلاب درباره امام رضا پانزده دقيقه ای طول می‌کشد. بعد، درباره مسائل کنونی کشور صحبت می‌کنند؛ از اينکه جنگ تحميلی دوازده‌روزه عزت و عظمت جديدی برای ايرانی در دنيا به ارمغان آورد؛ اينکه دليل اصلی دشمنی آمريکا با ايران در چيست؛ اينکه دشمنان فهميدند با حمله نظامی نمی‌توانند کاری از پيش ببرند و دنبال ايجاد اختلاف و نفاق در داخل کشور هستند؛ و...

ماشاءالله رهبري عزيز، نيم ساعت صحبت کردند، اما واو به واو بياناتشان نکات مهم بود و دُرّ و گوهر.

 مراسم تمام مي‌شود اما هيچکس عجله‌ای برای رفتن ندارد. حضار با چهره‌های روشن، سبک بالانه با اطرافيان خود مشغول صحبت و بگو و بخند هستند. نشاط حاصل از اين جلسه و ديدار، مانند عطریخوش‌بو در فضای حسينيه پيچيده و مطمئنم تا روزهاي متمادی بر دل و جان حاضران باقي مي‌ماند...


گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدها
  • تازه ها
  • پرطرفدارها
  • پربحث‌ها