۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۰ : ۱۲
عقیق:محمدحسین کاشفالغطاء از مراجع تقلید شیعه و اهل عراق است. وی از خاندان شهیر کاشف الغطاء است که اصل این خاندان به مالک اشتر نخعی بر میگردد. محمدحسین کاشفالغطاء زاده1294، محله عماره نجف(1) و درگذشته1373 کرند (نزدیکی کرمانشاه، از روحانیان شیعه اهل عراق بود. جد او شیخ جعفر کاشفالغطاء (متوفی 1228) سرشناسترین و پرآوازهترین فرد این خاندان است. پدرش شیخ علی کاشفالغطاء (متوفی 1320) نیز از مراجع تقلید بلندپایه عراق بود.(2)
فقیهی نواندیش که فراتر از زمان خود می اندیشید
او مجتهدی مجدد و نواندیش بود. گذشته از تبحر علمی، شناخت گستردهاش از زبان عربی و اسرار آن، وی بر بلاغت و بیان نیز تسلط داشت. جرأت و جسارت وی در ابراز رأی فقهیای که آن را مبتنی بر حجت شرعی و تأیید عقلی میدید، مثال زدنی است. نمونه این آرای فقهی، فتوای او، بیش از هشتاد سال پیش، در باب صحت ازدواج دائم با زنان اهل کتاب است؛ در حالی که دیگر فقهای شیعه تنها ازدواج موقت را با آنان مجاز میدانستند و سید ابوالحسن اصفهانی در اواخر حیاتش، نظر کاشفالغطاء را پذیرفت.
وی نخستین مجتهدی است که حق طلاق زنی را که شوهرش به بیماری سل مبتلا شده، به خود آن زن سپرده و معتقد است، چنین زنی میتواند بدون جلب موافقت شوهر طلاق بگیرد؛ در حالی که طلاق، شرعاً حق مرد است.
به نظر میرسد که کاشفالغطاء این حکم شرعی را با استناد به اصل عدم حرج که مستند به آیه «مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»(3) استحصال و استنباط کردهاست. براساس این قاعده اصولی، هر حکم شرعی زمانی که دشواری و سختی شدیدی را به همراه داشته باشد، اعتبارش را از دست میدهد. کار فقیه این است که میان حکم شرعی اولیه که انحصار حق طلاق برای مرد است و وضعیت دشوار (حرج) که اجبار زن به زندگی با شوهر مسلولش و گرفتاری او و فرزندانش به این ویروس است، توازنی دقیق بر قرار کند. کاشفالغطاء در این مورد حکم به مقدم بودن قاعده حرج بر قاعده اولیه به عنوان یک استثناء داده است؛ البته چنین حکمی به حدود شصت سال پیش مربوط است که مرض سل به آسانی و شاید جز در کشورهای پیشرفته قابل درمان نبود؛ ولی امروزه به آسانی قابل درمان است و اکنون قطعاً میتوان بیماری ایدز را به جای آن نشاند و حکمی مشابه صادر کرد.
برخی احکام به مقتضای عقل،منطق ومستلزمات شرعی،تغییر می یابد
از دیگر آرای فقهی جسورانه او، حکم به مباح بودن غِنا و موسیقی غیر مبتذل است؛ به عنوان هنری ارزشمند و یکی از عناصر حیات و از موهبتهایی که دستیابی به آن برای بسیاری مردم دشوار است. ادیب و نویسنده لبنانی محمدعلی الحومانی، در نقل خاطره یکی از دیدارهای خود با کاشفالغطاء از وی نقل میکند: «غنا، چه همراه با ابزارهای طربانگیز و چه بی آن باشد، تا اندازهای که به سَبُکی شنونده و خروج وی از کمال نینجامد، مباح است».او این نظر فقهی را با شواهدی تثبیت میکند و میگوید: «اگر در اسلام احکامی هست که در طول زمان نباید تغییر و تبدیل یابد، احکام دیگری هم هست که به مقتضای عقل، منطق و مستلزمات شرعی، باید تغییر بیابد؛ اما بسیاری مجتهدان، سلیقه اجرای این تبدیل و تغییر را ندارند و این گونه احکام، همچنان جامد و بیگانه از هدفی میماند که در شرع لحاظ شده بود».
از دیگر مسائلی که جرأت و شجاعت والای او را نشان میدهد، دعوت وی از زنان به سوادآموزی و خارج شدن از دایره تاریک بیسوادی در عین پایبندی به حقوق زناشویی و تربیت شایسته نسل آیندهاست. اهمیت این دعوت با ملاحظه شرایط اجتماعی و تاریخی آن دوره مشخص میشود. در آن دوران، در تمام کشورهای اسلامی، زن به شدیدترین وجه سرکوب میشد. کاشفالغطاء، مردان را به رعایت احترام زنان که شریک زندگیشان و دارای حقوقی برابر با حقوق مردان هستند، دعوت کردهاست. وی تأکید میکند که خداوند عقل و کمال را به مردان منحصر نکرده و زنان را از آن محروم نداشتهاست و روایاتی که از نقصان عقل زن سخن میگوید، عقل تجربی را مراد کرده است؛ نه عقل غریزی فطری را و عقل تجربی از راه کثرت معاشرت، معامله و... به دست میآید. آیا کسی شک دارد که زن دانش آموخته و عفیف، از مرد جاهل و پست برتر است؟! همین روحیه و اندیشه باز و گشوده او موجب شد تا امیر شکیب ارسلان، در نامهای به ایشان اجتهادات او را موجب تقریب میان شیعه و سنی بداند.
پی نوشت ها:
1_(آوای بیداری (ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی)، فروردین 1372، ص 12.)
2_(همان، ص 11، 19 و 94.)
3_(سوره حج، آیه 78.)
منبع: مقالات کنگره بین المللی کاشف الغطاء
211008