ویژه نامه عقیق به مناسبت هفته دفاع مقدس/2
فیلم مداحی حاج محمدرضا طاهری در جبهه/ نوای سوزناک سید مجتبی علمدار/ عکس نریمان پناهی در جبهه
در همه آن سال های رویایی دفاع مقدس، ذکر و نام سیدالشهدا به بچه ها توان رزم می داد، امروز پای خاطرات هر کدام از یادگاران جنگ که می نشینی، حتما از او خواهی شنید که چقدر از نواهای ماندگار سال های جنگ قوت گرفته اند.
عقیق :«شور حسین است چه ها می کند...» در همه آن سال های رویایی دفاع مقدس، ذکر و نام سیدالشهدا به بچه ها توان رزم می داد، امروز پای خاطرات هر کدام از یادگاران جنگ که می نشینی، حتما از او خواهی شنید که چقدر از نواهای ماندگار سال های جنگ قوت گرفته اند.
نقش مداحی در سال های دفاع مقدس، بسیار پررنگ و تاثیر گذار بود. پایگاه اطلاع رسانی عقیق نیز به همین منظور قصد دارد در هفته دفاع مقدس، هفت بسته خبری ویژه منتشر کند که دومین ویژه نامه را می توانید در ادامه ببینید و بخوانید.
فیلم کمتر دیده شده از حاج محمدرضا طاهری که در سنین نوجوانی در جبهه های جنگ مداحی می کند.حاج محمد رضا طاهره درباره حضورش در جبهه ها می گوید:سال 61 توفیق شد که به جبهه بروم. رفتنم البته داستانی دارد . آن موقع 13 سال داشتم. قبل از جبهه در محله قدیمیمان، نازیآباد هیأتی داشتیم؛ همین هیأت «حسینجان» که آن وقت در نازیآباد برقرار بود و حاج ناصر ارضی (برادر حاج منصور) این هیأت را میگرداند. خود ایشان صحبت میکرد و بعد هم من و دیگر دوستان میخواندیم. از دل همان هیأت، 23 نفر از بچهها جمع شدیم که به جنگ برویم. اولین خواندنم در جبهه هم داستان جالبی دارد که برایمان دردسرساز شد. یک آقایی با ما به جبهه آمده بود که خیلی آدم سادهای بود و ما خودمان از آمدن او متعجب بودیم. این بنده خدا در اولین برنامه هیأت ما در جبهه شرکت کرد. ما هم آن شب همه بچههای فرماندهی گردان را دعوت کرده بودیم.
توی گردان مقداد خیلی فرمانده بود که هر کدامشان بعداً فرمانده یک گردان شدند، اما همهشان در گردان ما جمع بودند. ما اینها را هم دعوت کرده بودیم. روضه خواندیم و بعد شروع کردیم به سینهزنی. تازه این دم «حسین جان» حاج آقا منصور که با هروله میخواندند، راه افتاده بود و بچهها شروع کردند به هروله کردن. برای فرماندهان گردان هم تازگی داشت و مبهوت مانده بودند. چون از اول جنگ تهران نبودند و هنوز در همان فضای سینهزنی سنتی و ضربهای سنگین مثل «شیر سرخ عربستان» بودند که مرحوم مهدی خندان برایشان میخواند. خلاصه بچهها هروله میکردند و آن بنده خدا هم سرش را به این طرف و آن طرف میزد و غش کرد. این شد که صبح همهمان را از گردان اخراج کردند.
خیلی زحمت کشیده شد تا این سبک نوین مداحی در آن سالها و در جبهه جا بیفتد. سالهای آخر جنگ هنوز بعضیها به ما متلک میگفتند و به این نوع خواندن انتقاد داشتند. الآن هم فرقی نکردهام، اما واقعاً بعضی وقتها حسرت آن روزها را میخورم، همان جمعهای سی ـ چهل نفره. الآن بعضی از نوارهایش را دارم که مثلاً دارم دعای توسل میخوانم و صدای گریههای صادقانه بچهها نمیگذارد. آنها واقعاً ناله میزدند و اشک میریختند. فرقی که الآن با آن روزها دارد، این است که کمی فضایمان گستردهتر شد و وظیفهمان سنگینتر؛ وگرنه جایگاهها تغییری نکرده است؛ من همانم که بودم.
***
قاب ماندگارعکسی دیدنی از نریمان پناهی در جبهه
***
مداح شهیدشهید سید مجتبی علمدارهنگامي كه همراه نسيم سحري نواي روح بخش اذان صبح در يازدهم دي ماه سال
۱۳۴۵ در كوچه پس كوچه هاي شهرستان ساري طنين انداز شد « سيد مجتبي » چشم به
جهان گشود و خانواده علمدار با تولد دومين فرزندش بار ديگر سبز پوش شد .
سيد
مجتبي با حضور در عملياتهاي مختلف چندين بار مجروح شد ولي بيشتر اوقات
بدون مراجعه به پزشك زخمهايش را درمان مي كرد، در عمليات والفجر ۸ شيميايي
شد .سيد در طول دوران دفاع مقدس بر اثر مجروحيتهاي مختلف طهال و بخشي از
روده خود را از دست داده و به دليل ميگرن عصبي و ميكروبي كه در گلويش وجود
داشت هر سال تقريباً از اوايل تا يازدهم دي ماه به شدت بيمار مي شد .
او
مداح اهل بيت بود، هميشه مراسم را با نام حضرت مهدي (عج) شروع مي كرد و در
حاليكه به امام حسين (ع) ارادت خاصي داشت . مظلوميت آن خاندان را فرياد بر
مي آورد .
بيت الزهرا مسجد جامع ، امام زاده يحيي ، مصلي امام
خميني ، هيأت عاشقان كربلا و منازل شهدا هميشه با نفس گرم حاج سيد مجتبي
معطر مي شد و بچه ها نيزبا صوت داووديش مداحي را مي آموختند . وي از ديگران
بسيار دست گيري مي نمود . نماز شبهايش هميشه برقرار بود و زيارت عاشورايش
ترك نمي شد و ذكر يا زهرا هميشه بر لبانش بود .
حاج سيد مجتبي
علمدار در اوايل دي ماه سال ۱۳۷۵ به دليل جراحت شيميايي روانه بيمارستان
شده و در قسمت ايزوله بستري گشت و بعد از يك هفته بي هوشي كامل هنگام اذان
مغرب روز يازدهم دي ماه نماز عشق را با اذان ملكوتيان قامت بست و در محراب
شهادت به اقامه ايستاد .
جملاتی از شهید علمدار:آدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی می
دهد. حیف نیست این زبانی که می تواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه
نشستند و گفتند: یا زهرا ، یا حسین (ع) آنوقت گواهی بدهد که مثلاً ما
شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش
درشتی کرد.
احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد
مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی
فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و
سرش را پایین بیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد
نیست ؟!!! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم.
نوای ماندگار
کاروان رفت و ما به جا ماندیم با صدای حاج مهدی سلحشور
صدايي كه باعنوان شهيد عزيز علمدار ارائه كرديد، صداي اين شهيد نيست
بدليل ساخت داستانهايي غير واقعي از اين شهيد ،حتماً با خانواده شهيد در ارتباط باشيد
همشهري شهيد
به وب سایت در کوی بی نشان ها در رابطه با شهدا وبزرگان است سر بزنید.یاعلی
www.jamali77.blogfa.com