۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۱ : ۱۰
عقیق: محمود تقی پور سال ها در گروه های جهادی به مردم کشورش خدمت کرده بود. حالا که صدای مظلومیت ملت سوریه را می شنید نمی توانست بیتفاوت زندگی عادیاش را بگذارند. خصوصاً حالا که حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) نیز در خطر بود. بالاخره به هر سختیای بود خود را به سرزمین شام رساند و همانطور که دوست داشت در روز اربعین سال 96 به دیدار اربابش حسین(ع) رفت. این روحانی شهید به همسرش سفارشاتی کرده بود که بعد از شهادتش چه کارهایی انجام دهند. در ادامه میخوانید:
محمود آقا سال 95 رفته بود پیاده روی اربعین، زیر قبه امام حسین(ع) خواسته بود تا سال دیگر در همین روز به شهادت برسد. به من هم میگفت: حتماً تا اربعین سال دیگر شهید میشوم. گفتم: دوست دارم شهادت قسمتت شود اما الان، نه، من هنوز آماده نیستم. خیلی به اینکه ممکن است همسرم شهید شود فکر کرده بودم، اینکه باید موقع این اتفاق خیلی آماده باشم اما در واقعیت بسیار متفاوت بود.
خودش هم خیلی راحت در این خصوص صحبت میکرد. مثلا اینکه بعد از شهادت من بروید مشهد مقدس و فلان وسایل را هم نبرید. یک پیراهن سفید هم برای پدرش خرید و گفت: هر وقت شهید شدم این را به پدرم بده. گفتم: آن زمان باید مشکی بپوشند، من چطور لباس سفید بدهم تنشان کنند؟! گفت: نه بگو محمود داده و گفته در شهادتم این را بپوش. یعنی افتخار کند پسرش شهید شده. در وصیتنامه هم همین را نوشته بود. خلاصه مرا آماده کرد اما فکر میکردم هنوز زمان مانده تا شهادتش.