عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۲۷۳
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۰
حکایتی خواندنی از آیت الله بهجت(ره):
در منطقه جاسب نزدیک قم گروهى از كشاورزان در زمان گذشته با شتر و قاطر به زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) مشرف مى شوند و هنگام مراجعت و وارد شدن در محدوده جاسب پيرمردى از اهل محل را مى بينند كه در گرماى روز كوله بارى از علف به دوش كشيده و با مشقّت بسيار به خانه مى رود.
در منطقه جاسب نزدیک قم گروهى از كشاورزان در زمان گذشته با شتر و قاطر به زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) مشرف مى شوند و هنگام مراجعت و وارد شدن در محدوده جاسب پيرمردى از اهل محل را مى بينند كه در گرماى روز كوله بارى از علف به دوش كشيده و با مشقّت بسيار به خانه مى رود.
مسافرين مشهد مقدّس كه او را مى بينند زبان به شماتت و سرزنش ‍ مى گشايند كه:پيرمرد، زحمت دنيا را ول كن نيستى، آخر بيا تو هم لااقل يك بار به مشهد مقدّس سفر كن . و اين سخن را تكرار و او را بسيار توبيخ مى كنند.
پيرمرد خسته و پاك دل زبان مى گشايد و مى گويد: شما كه به زيارت آقا رفتيد و به آقا سلام داديد، جواب گرفتيد يا نه؟ مى گويند: پيرمرد، اين چه حرفى است كه مى زنى مگر آقا زنده است سلام ما را جواب بدهد؟!
پيرمرد مى گويد: عزيزان، امام كه زنده و مرده ندارد. ما را مى بيند و سخنان ما را مى شنود، زيارت كه يك طرفه نمى شود!
آنان مى گويند: آيا تو اين عُرضه را دارى ؟ وى مى گويد: آرى، و از همان جا رو به سمت مشهد مقدّس مى كند و مى گويد: «أَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا امام هشتم» و همه با كمال صراحت مى شنوند كه به آن پيرمرد به نام خطاب مى شود كه : «عَلَيْكُمُ السَّلام آقاى فلانى»!
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بهجت(ره)
212113

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین