عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۲۷۰۷۳
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۲
حجت الاسلام علیرضا پناهیان در گفت‌وگویی تشریح کرد:
حجت الاسلام علیرضا پناهیان، عضو هیأت علمی مرکز تخصصی تبلیغ، در کنار فعالیت‌های تبلیغی به فعالیت‌های اجرایی و مدیریتی در عرصه‌های فرهنگی نیز اشتغال داشته و ازمعاونت فرهنگی لشکر ۲۷ محمدرسول‌ا. . .(ص) در دوران دفاع‌ مقدس تا معاونت فرهنگی «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها» و «مرکز جهانی علوم اسلامی» همواره در برنامه‌ریزی و مدیریت فرهنگی فعالیت داشته‌است.

عقیق:بیش از ۱۰سال، همزمان با تدریس در دانشگاه هنر، مسئولیت نهاد این دانشگاه را نیز به‌عهده داشته و پس از آن در کنار مسئولیت «مشاور ریاست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها» و «فعالیت‌های تبلیغی»، به تدریس در حوزه، دانشگاه و همچنین پژوهش و تدوین در علوم اسلامی مشغول است. حجت‌الاسلام پناهیان که همواره نگاه دغدغه‌مندی نسبت به رسانه دارد، در گفت‌و‌گو با مدیران صداوسیما، قابلیت انتظار جامعه از تلویزیون را در مرتبه حداکثری توصیف می‌کند. پناهیان با انتقاد از تلقی عقیدتی، اخلاقی، احکامی، عاشقانه و فردی(به معنی منفعت‌طلبانه) از دین، از مدیران رسانه ‌ملی خواست در برنامه‌های مختلف دراین‌باره روشنگری کنند.
او تاکید دارد: رسانه باید تلقی درست از دین را ترویج کند.  حجت‌الاسلام پناهیان اعتقاد دارد که بهترین نیروهای مجموعه فرهنگی نظام در صداوسیما جمع هستند و این رسانه برای به بار نشستن نیازمند پروتکل‌های دقیق راهبردی رسانه‌ای است. 

قدرت تبلیغی صداو‌سیما در حوزه دین 
در مورد تبلیغ دین حرف‌های فراوانی طی این سال‌ها روی هم انباشته شده‌است. نمی‌گویم بنده در این عرصه تخصص دارم، فقط دغدغه دارم و در این حوزه کار کردم، بهتر است از این منظر به عرایض بنده توجه شود، نه از منظر طلبه‌ای که با رسانه آشناست و گاهی سخنرانی‌های او را از رسانه پخش می‌کنند. تصورم از قدرت صداوسیما و رسانه این است که می‌تواند موجب تحول در حوزه علمیه، آموزش و پرورش و عرصه‌های سیاسی شود. من یک نگاه حداکثری به میزان اثرگذاری صداوسیما دارم. معتقدم با همین بدنه و طیفی که اکنون در صداوسیما فعالیت می‌کنند، می‌توان آن انتظار حداکثری را رقم زد. از دغدغه‌های مسئولان این رسانه آگاهم و به‌نظرم نوعی عدم تامل در آموزش وجود دارد که موجب بروز این مسائل شده‌است. اگر شما فکر می‌کنید در جامعه دموکراتیکی مثل ایران، بدون افکارعمومی و تنها با قانون و اصلاح مسئولان می‌شود تحولی ایجاد کرد، کاملا اشتباه است؛ این فکر ناشی از نگاه ناصحیح نسبت به یک جامعه دموکراتیک است. همه‌چیز یک جامعه دموکراتیک بر‌اساس افکارعمومی است. به‌عنوان کسی که در حوزه هستم، حتی تحول در حوزه را منوط به صداوسیما می‌دانم. از تحول در حوزه تا توجه به مشکلاتی که در صنعت و اقتصاد مقاومتی وجود دارد و مشکلات فرهنگی و از همه مهم‌تر مشکلات سیاسی کشور، همه باید در صداوسیما اصلاح می‌شد ولی می‌بینیم که اصلاح نمی‌شود. من واقعا معتقدم بهترین افراد مجموعه فرهنگی نظام، در صداوسیما جمع شده‌اند. ممکن است کسانی نسبت به برخی از افراد حاضر در بدنه رسانه، نگاه خوبی نداشته‌باشند ولی من در دانشگاه هنر با این افراد زندگی کرده‌ام و معتقدم با همین بدنه و با همین فیلمنامه‌نویس‌ها، شما بهترین‌ها را می‌توانید رقم بزنید. حاضرم برای این ادعا، مفصل محاجه و گفت‌وگو کنم. 
نکته دیگری که باید به‌عنوان مقدمه عرض ‌کنم، مبحث «جهاد تبیین» است که مقام رهبری در این‌باره فرمودند، خطابم صداوسیما است. صحبت از یک واجب عینی فوری است که فقط یک فقیه می‌داند معنی آن چیست. به این دلیل که «جهاد»، واجب کفایی است اما ایشان آن را به واجب عینی تبدیل کردند و روی آن فوریت گذاشتند. این موضوع به‌قدری برای آقا اهمیت دارد که تا امروز در هر مناسبتی بحث جهاد تبیین را مطرح کرده‌اند. این‌که چرا ما در این حوزه ضعیف هستیم و این‌که چرا تمام انتظارات در جایی مثل صداوسیما رقم می‌خورد، دو دلیل دارد که سعی می‌کنم مختصرا بیان کنم. این حرف‌ها را از ترس مذهبی‌ها و انقلابی‌های متصلب و متحجری که بسیاری‌ از آنها جوان‌ هستند، به‌راحتی نمی‌توان در جامعه گفت. من این دستگاه فکری را مفصل خدمت آقا عرض کردم. آقا در مورد بعضی از نکاتی که می‌خواهم مطرح کنم، فرمودند: مطلب جدیدی بود. در مورد بعضی از دیدگاه‌های مطرح شده نیز فرمودند که من قبل از انقلاب هم به این موارد معتقد بودم، لذا از نظر صحت و سقم مطالب، اطمینان من نسبت به این‌که چنین موضوعاتی را نزد بزرگان و اعاظم مطرح کنم، بالا رفت. حدود ۱۶ سال قبل بخشی از این مطالب را خدمت علامه مصباح‌یزدی عنوان کردم، ایشان فرمودند این موضوع را با اساتید موسسه امام خمینی مطرح کنید. در جلسه‌ای که خود ایشان هم حضور داشتند، من ملاحظات را خدمت ایشان گفتم و چند نفر از اساتید مقاومت کردند. همین مطالب را خدمت آقای جوادی‌آملی و آقای وحید خراسانی هم عرض کردم؛ تعابیر هر‌کدام ازاین علما موجود است. من یک مسأله مشترک را مطرح می‌کردم، فرقی نمی‌کند شما از چه نحله‌ای باشید و از چه سبکی وارد شوید. 
مسأله اصلی غربت دین است، به ویژه این‌که ما در مقام تبلیغ، دچار فقر دانش تبلیغ هستیم. دلیل اعلام مقام معظم رهبری مبنی بر نیاز فوری به جهاد عینی، انباشته شدن بیش از حد عدم توفیق‌های ما در امر تبلیغ است. اگر ما ۴۰ سال در این زمینه عقب‌ماندگی نداشتیم کار به اینجا نمی‌رسید. ممکن است دوستان ما درصدا وسیما با هر کدام از این پیش‌فرض‌ها موافق نباشند. مثلا این موضوع که تبلیغ دین نیاز به تحول اساسی دارد، یا این که باید از صداوسیما انتظارات حداکثری داشت اما من تصمیم گرفته‌ام که به ‌تدریج این مسائل را به طور علنی در جامعه مطرح کنم. بخش‌هایی از این بحث را هم به یک درس، اختصاص دادیم و آن را در حوزه علمیه قم ارائه کردیم. از وقتی حضرت آقا این فرمایش را مطرح کردند، این مسائل را کم‌کم می‌گوییم و بازخوردهای آن را هم می‌بینیم. اولین محل درگیری‌ هم خود حوزه علمیه است. اگر حوزه علمیه در بیان دین موفق بود شما همه موفق بودید. لذا این حرف‌هایی که می‌زنم شاید از نظر مسئولان رسانه، ربط چندانی به صداوسیما نداشته‌باشد اما اگر دریافت مسئولان رسانه از این مطلب به نحو مطلوب باشد آن وقت حوزه علمیه را هم می‌توانند تکان بدهند. معتقدم اگر حوزه علمیه می‌توانست تلقی صحیحی از دین ارائه دهد تمام مشکلات حل می‌شد. امام خمینی(ره)می‌فرماید:-نقل به مضمون- ادبیات حوزه، ادبیات نظری است و ادبیات دانشگاه، ادبیات عینی و عملی. یعنی دانشگاه با تجربه و حس سروکار دارد. این دو نوع ادبیات باید درهم ذوب شوند. درغیر این‌ صورت جوان‌های ما به سمت لیبرال‌ها جذب می‌شوند. این فرمایش حضرت امام در منشور روحانیت است. بعد از امام اکنون بیش از۳۰ سال است که این دو نوع ادبیات درهم ذوب نشدند و جوان‌ها جذب لیبرال‌ها شدند. یکی از انتقادهایی که به ما می‌شود این است که می‌گویند چرا شما این بخش از دین را با چنین ادبیاتی ارائه می‌دهید؟ اکنون بنده به عنوان شاگرد مکتب رسانه، می‌خواهم همین جمله امام را مبنا قرار‌ دهم و دردمندانه خدمت فهول رسانه و تبلیغات بگویم که اگر ادبیات حوزه و دانشگاه با هم تلفیق شود، چگونه مشکلات حل خواهد شد. 
   
دفاع از دین با تعبیر و ادبیات غرب

 یکی از مواردی که بعد از دوران رنسانس اتفاق افتاد این بود که فیلسوف‌های غربی تعبیر و تفسیری از دین پیدا کردند و ما هنگام مواجه شدن با فلسفه غرب، تعبیر و ادبیات آنها را جدی گرفتیم و پذیرفتیم، سپس با همان ادبیات شروع به دفاع از دین کردیم. تلقی آنها از دین یک تلقی اخلاقی و ارزشی بود و ما اشتباه کردیم و از ارزش‌ها و اخلاق دفاع و علیه بی‌اخلاقی غرب قیام کردیم. آنها علیه خدا و معنویت قیام کردند و دین را مامور امور معنوی کردند و ما اشتباه کردیم و گفتیم انسان هم دنیا را می‌خواهد و هم معنویات. این اشتباه ما بود، چرا که این موضوع در قرآن نیامده‌است. آنها دین را یک مقوله ارزشی تلقی کردند وعلم را یک مقوله واقع‌بینانه و دانشی به معنای واقع‌بینی و ما آمدیم از ارزش‌ها دفاع کردیم. این شد که آنها ما را نیروهای ارزشی خطاب کردند. سرحلقه کیان این ماجرا را در انقلابیون ایران، آقای سروش با کتاب دانش وارزش خود آغاز کرد. شاید شهید مطهری هم پیش از آن مقدماتی را برای این موضوع فراهم کرده‌بود، آن‌ جایی که ایشان علم و ایمان را دو بال تلقی کرد. در حالی که اگر دقت تبلیغی می‌کردیم، متوجه می‌شدیم که ایمان هم‌عرض علم نیست، ایمان نتیجه علم است. ما نیروهای ارزشی نیستیم و آنها هم نیروهای مادی نیستند. ما در اصطلاحات غلط‌ خود آنها را مادیگرایان خطاب کردیم در حالی که آنها ماده را نابود کرده‌اند و ما ابلهانه داریم علیه آنها می‌تازیم که این افراد مادیگرا هستند. آنها نه ماتریالیست هستند و نه دنبال نظام سرمایه‌داری. آنها دنبال سرمایه‌داران صهیونیست هستند و منافع آنها را می‌خواهند. آنها به دنبال یک جهان آ‌زاد سرمایه‌داری نیستند و به اسافل انسان، شهوت و خشم توجه ندارند. آنها شهوت را نابود کرده‌اند و این ما هستیم که مدعی سلامت شهوتیم. همان‌طور که آنها فمینیست نیستند و ما فمینیست واقعی هستیم. همان طور که آنها اومانیست نیستند و ما اومانیست‌های واقعی هستیم. من در محضر علامه مصباح یزدی عرض کردم که شیوه‌ نقد تفکرو فلسفه غرب درحوزه غلط است. گفتم من کتاب فلسفه اخلاق شما را درس دادم. شما در نقد مکتب اپیکور و اپیکوریزم می‌گویید که همه چیز لذت نیست و انسان منافع دیگری هم دارد. چرا خودتان را در چاله می‌اندازید؟ مفهوم لذت را توسعه بدهید و بگویید ما هم مثل مکتب اپیکور منشأ ارزش را لذت می‌دانیم و لذت مراتب و انواع و اقسام دارد؛ هرچه لذت شدیدتر باشد، بقیه حتی لذت کمتر باید به نفعش کنار بروند. چرا ما به جای توسعه در مفاهیم، مفاهیم کلیدی را به آنها دادیم و مفاهیم غلط را برای خودمان برداشتیم؟ وقتی بگوییم شما ماتریالیست هستید و ما هم معنویت و هم ماتریالیسم، در این صورت دیگر شکست خورده‌ایم. من چهار سال نزد آقای مصطفی ملکیان، فلسفه غرب خواندم. ایشان خدای فلسفه غرب است نه ناخدا. من بسیار آدم نقاد و اهل بحثی بودم. رفتم فلسفه غرب بخوانم که جواب آنها را بدهم. دیدم اصلا زمین بازی بد چیده شده‌است. ما بهترین کلمات را به دست آنها داده و بدترین کلمات را دست خودمان گرفته‌ایم. نیزه را به دست آنها داده‌، خنجر را تحویل گرفته‌ایم و اکنون آنها به ما می‌گویند بیایید بجنگیم. آنها ما را ارزشی خطاب می‌کنند و خود را دانشی می‌دانند. در حالی‌که تنها ایراد ما به آنها این است که دانشی نیستند. آنها غیر از نفهمی که آغاز ماجرای‌شان است، چیز دیگری ندارند. می‌خواهم خطابی صحبت کنم؛ زمانی رئیس‌جمهور ما که آخوند سیاسی جمهوری اسلامی است، گفت: «احساسات انقلابی حداکثر دو، سه سال دوام دارد، بعد از آن آدم باید به فاز عقلانیت وارد شود.» اما اصلا مگر چیزی به اسم احساسات انقلابی داریم؟ مگر ما برسر عقلانیت انقلاب نکردیم؟ احساسات مگر چیزی جز اصرار برعقلانیت نیست؟ در ادبیات عرفانی ما عقل و عشق به مبالغه، مقابل یکدیگر قرار گرفتند و ما هم این را جدی گرفتیم. معادل قرآنی مفهوم ارزش چیست؟ چرا ما این فاجعه را آفریدیم؟ ۴۰ سال است مبلغان دینی و انقلابیون مشغول تقویت سکولاریسم در کشور هستند. سکولاریسم ۴۰ سال پیش مرده بود و ما آن را زنده نگه‌ داشتیم. روی موج سکولاریسم، در عرصه سیاست جنایت می‌کنند و ما می‌خواهیم مقابل‌ آنها از اسلام دفاع کنیم. آخر با چه ابزاری دفاع کنیم؟ 
   
روشنگری رسانه‌ای جهت تلقی درس از دین

وقت آن است که رسانه جلوی تلقی اشتباه از دین را بگیرد. اول تلقی عقیدتی از دین، دوم تلقی اخلاقی از دین، سوم تلقی احکام از دین، چهارم تلقی رمانتیک و عاشقانه و پنجم تلقی فردی از دین. اکنون زمان آن است که تنها یک تلقی از دین را در جامعه جا بیندازید و آن هم تلقی عقلانی، علمی و واقع‌بینانه است. اگر امام را قبول دارید و معتقدید که ایشان نسبت به اهل بیت، عاشق‌تر از همه بوده، پس به تفسیر عقلانی و واقع‌بینانه امام از اشک توجه کنید، بعد به عنوان رسانه مشخص کنید که مجری‌ها و مبلغان صدا وسیما در محرم یا سایر مناسبت‌های مذهبی، چه محتوایی را به ذهن مردم تزریق کنند. امام می‌فرماید اشکی که برای امام حسین(ع) ریخته می‌شود و این همه ثواب برایش نوشته‌اند به جنبه عاطفی‌ عزاداری ارتباطی ندارد، بلکه متعلق به تظاهرات اجتماعی‌ آن است. می‌گویند اگر اشک هم نریزید و تباکی کنید، همان ثواب را دارد. این حرف یعنی ارائه یک تحلیل واقع ‌بینانه، علمی و عقلانی از ارزش «اشک» ریختن در مراسم عزاداری. امام یک بارگفتند اگرحرف‌های من را سانسور کنید من طور دیگری رفتار می‌کنم، آن یک مرتبه هم در مورد عزاداری بود. همان‌طور که می‌دانید بعد از انقلاب اعلام کردند دسته‌های عزاداری ممنوع، علم و کتل‌ را کنار بگذارید و روز عاشورا با پلاکارد در میدان امام حسین جمع شوید اما امام گفت دسته‌های عزاداری، دسته‌های سیاسی است و تظاهرات سیاسی باید به قوت خودباقی بماند. امام درارتباط با عزاداری سال ۵۸ گفت: اگر روشنفکرهای ما می‌دانستند عزاداری چه قدرتی در مردم و چه اتحادی در جامعه ایجاد می‌کند، خودشان مجلس روضه می‌گرفتند - البته منظور مارکسیست‌ها و گرایشمندان به مارکسیسم بودند، نه روشنفکرهای امروزی که لیبرال هستند- امام می‌فرماید: اگراهل بیت از روز اول برای یک قدم زیارت این همه ثواب گذاشتند، نقشه‌ای برای این کار داشتند. نقشه‌ هم این بود که قدرت اسلام را رقم بزنند و هیچ عاملی مثل امام حسین(ع) اتحاد ایجاد نمی‌کند. صداوسیما باید این شعور را افزایش دهد تا عزاداری امام حسین(ع) را با نوحه‌های صرفا عاشقانه نابود نکنند. نباید با امام حسین(ع) رمانتیک و احساسی برخورد کرد. امام حسین(ع) برای اجتماع و اربعین است. اربعین هیات‌ها را از لاک خودش درمی‌آورد، هیات‌هایی که روز عید غدیر حاضر نیستند دور هم جمع شوند و ازلاک فردیت بیرون بیایند. متاسفانه همه اینها به این دلیل است که از اشک ریختن برای امام حسین(ع)، تحلیل اجتماعی نداریم. ۲۰ سال است در حرم امام حسین(ع)، روضه امام رضا(ع) را می‌خوانم تا به مردم بگویم امام رضا(ع) سیاسی‌ترین امام ما است، به مامون پیشنهاد سیاسی داد که از مرکز خلافت نقل مکان کند تا شورش‌ها علیه او پایان یابد. مامون امام رضا(ع) را به دلایل سیاسی و از سرنامردی سیاسی کشت‌. چندین سال است تلاش می‌کنیم این مسأله را جا بیندازیم که ایشان سیاسی‌تر از همه امام‌ها به شهادت رسید. اما اصلا نمی‌توان این وضع را تغییر داد، چون همه مشغول پمپاژ تلقی عقیدتی هستند. 
   
رویکردهای متنوع

مدتی در شبکه افق طبق کتاب حضرت آقا که در آن طرح کلی نکاتی را نوشته‌اند، صحبت می‌کردم. نکاتی که من امروز به سختی می‌توانم آنها راجا بیندازم‌. نمونه‌اش علت درگیری ابوسفیان و ابوجهل با پیغمبر(ص) که نه عقیدتی که سیاسی بود. این طور نبوده که تمام دلایل مخالفت ابوجهل با پیغمبر(ص) از اعتقاد راسخ او به بت و بت‌پرست باشد. در این کتاب این مسأله ریزبه‌ریز تحلیل می‌شود اما مومنین ما امروز متوجه نیستند. کارشناسان وزارت اطلاعات به من گفتند این حرف، خلاف قرآن است که شما گفته‌اید «ابوجهل آدم خوبی بوده» و این حرف، داعش ‌شادکن است. البته دغدغه‌ آنها درمورد سوءاستفاده داعش درست است ولی آنها سوءاستفاده‌های بیشتر را نمی‌بینند - گفتم این سوء‌استفاده داعشی‌ها از حرف درست من است و شما با طرز تعلیمات عقیدتی‌ برای همه جا انداخته‌اید که مشکل پیغمبر(ص) با دشمنانش مشکل عقیدتی بود. به آنها می‌گویم برداشت‌ شما از آیه‌های قرآن نادرست است و اصلا این تکه از قرآن، سیاسی است وعقیدتی نیست، می‌بینم بحث به جایی نمی‌رسد. به خدا قسم که تمام این موارد درد است. آدم به چه کسی پناه ببرد و این دردها را کجا بگوید؟  آقا به بنده گفتند من قبل از انقلاب اعتقاد داشتم که آموزش دین را نباید با توحید شروع کرد. گفتم آقا شما چه صبری دارید ما از فهمیدن یک ذره از حرف‌های شما داریم منفجر می‌شویم. ما با آموزش دین که از تشریح اصول عقاید شروع می‌کنیم، سکولاریسم را دامن می‌زنیم. اگر کتاب ۵۰‌سال قبل آقا را بخوانید، می‌بینید که در آن بحث عدالتخواهی مطرح شده و در مورد تلقی عقیدتی از دین توضیح داده‌اند. عدالتخواه به من می‌گوید اصل دوم اصول عقاید عدالت است. می‌گویم این چه سندی دارد. آیه قرآن که نیست. عشائره و معتزله با هم درافتادند و متکلمین این وسط یک جوابی دادند. فقط یک ذهن بیمار است که تصور می‌کند خدا عادل نیست. اگر از یک آتئیست هم بپرسید که اگر خدا برای شما اثبات شود، در این صورت تصور می‌کنید خدا عادل است یا نه؟ به شما می‌گوید که عادل است. عده‌ای داروی سرطان ذهن بیمار سرطانی را به‌عنوان آموزش عمومی به خورد همه می‌دهند و با این کار عدالتخواه نادان نسبت به مسائل اجتماعی درست کرده‌اند. زمانی آقا در مورد «جهاد کبیر» صحبت کردند. جهاد کبیر اصطلاحی است که آقا از قرآن استخراج کرده‌اند. موضوع جهاد کبیر مقابله با ناسیونالیسم مذهبی بود. آنها با وحی و نبوت و شخص نبی، مشکل نداشتند. فقط می‌گفتند هر قومی یک پیغمبر برای خودش داشته‌باشد تا سهم اقوام مشخص شود و جهاد کبیر مقابل این حرف و ناسیونالیسم مذهبی است. آیا ما اکنون در ایران ناسیونالیسم مذهبی نداریم؟ نتیجه تلقی عقیدتی از دین آن است که تاریخ اسلام در ذهن ما تحریف شود و به خود بگوییم تمام درگیری‌ها سر مسائل عقیدتی بوده‌است. باز هم تکرار می‌کنم که تلقی عقیدتی از دین اشتباه است. 
 
 تلقی اخلاقی از دین 

اصلا علم اخلاق چیست؟ به تفسیر غربی‌ها، اخلاق به معنی ارزش‌هاست اما آیا ما در اسلام چیزی به نام ارزش داریم؟ آیا مواردی مثل ماسکی که برای کرونا می‌زدیم یا رعایت حجاب یک اقدام ارزشی است؟ این موارد یک اقدام واقع‌بینانه است. من خدمت آقای مصباح عرض کردم شما در کتاب فلسفه اخلاق‌ توضیح داده‌اید که تفسیر تمام بایدهای دین یک هستی است که پشت آن وجود دارد. در این صورت چرا می‌گویید «ارزش» و همان هست یا هستی را به کار نمی‌برید؟ گفتم علامه طباطبایی می‌فرماید حق در قرآن به معنی واقعیت است و ما افرادی واقع‌گرا هستیم درحالی که مردم بین حق و واقعیت تفاوت قائل می‌شوند و هنگام سخن گفتن از حق آن را به مقوله‌های اعتباری و ارزشی می‌برند و آن را متفاوت از واقعیت می‌دانند. این نشانه تربیت دینی نادرست است. آقای مصباح وقتی این صحبت را شنید به جمع گفت ما باید ادبیات‌ خود را اصلاح کنیم. باید بپذیریم که متاسفانه ما در طول این ۴۰‌سال بیش از همه به سکولاریسم دامن‌زده‌ایم. وقتی در هواپیما می‌گوییم کمربندها را ببندید، تاکید نمی‌شود که با این کار ارزش‌ها را رعایت کنید، چون صحبت از یک واقعیت است. بوق نزدن مقابل بیمارستان یک مقوله ارزشی نیست، بلکه واقعیتی است که باید آن را پذیرفت اما وقتی می‌گوییم حجاب را رعایت کنید، چرا به نظر می‌رسد که می‌خواهیم به رعایت ارزش‌های اخلاقی تاکید کنیم. یعنی دو دروغ را پشت سر هم تکرار می‌کنیم، دروغ اول ارزش و دروغ دوم اخلاق و دراین میان هیچ صحبتی از واقعیت نیست. مسأله حجاب پیچیده است و نباید آن را ساده گرفت و به آن برچسب ارزش و اخلاق زد. باید بگوییم اگر حجاب را رعایت نکنید به جامعه صدمه می‌زنید. رسانه باید ۱۰سال کار کند تا ذهنیت‌ جامعه عوض شود تغییر ذهنیت کار ساده‌ای نیست. اخلاق در غرب به معنی ارزش‌هاست، ولی ما اینجا ارزش نداریم و هر چه داریم واقعیت است. امام می‌گفت نمی‌دانم چرا در انقلاب ما، تفسیر بعضی‌ها از دین همان تفسیر غربی‌هاست. باید اخلاق به معنی ارزش‌ها را از ادبیات صداو‌سیما حذف کنید. اخیرا در غرب می‌گویند «اخلاق» علمی که موضوع آن ارزش‌هاست. بعد فلسفه اخلاق توضیح می‌دهد که این ارزش‌ها از کجا تولید شده‌است و در این باره یک بحث به بیراهه رفته، می‌کنند. 
   
اخلاق فلسفی، اخلاق دینی

معنای دیگر اخلاق به سنت قدیم فلسفه یونانی، علمی است که درباره ملکات صحبت می‌کند. باید گفت اصلا مگر ملکات برای ما مهم است؟ برای ما سعی و تقوا اهمیت دارد. در دینی که تلقی اخلاقی از آن می‌شود، چه اتفاقی می‌افتد. مثلا من به‌عنوان امام جماعت مسجد با فردی مواجه می‌شوم که ذاتا عصبی مزاج است و زیاد ناسزا می‌گوید، حالا من شروع می‌کنم به نصیحت کردن او و می‌خواهم که استغفار کند و خودش را اصلاح کند در حالی که او می‌خواسته ۵۰‌ تا ناسزا بگوید اما خودش را کنترل کرده و فقط پنج تا ناسزا گفته، معلوم که تقوای او بیشتر است از آن کس که ذاتا انسان ملایمی است و اصلا ژن ناسزا گفتن ندارد. باید تفاوت‌ انسان‌ها را به رسمیت بشناسیم. اگر صداوسیما و نظام جمهوری اسلامی تفاوت‌ها را به رسمیت بشناسند، محبوب خواهند شد. ترس سست دین‌ها از نظام اسلامی فقط به خاطر همین نکته است. می‌ترسند تفاوت‌ انسان‌ها را لحاظ کنیم. متاسفانه به این افراد القا کرده‌ایم که شما بی‌دین هستید. حدیث داریم که می‌فرماید: لَمْ یلُمْ أَحَدٌ أَحَداً(اگر مردم می‌دانستند که خداى عزّوجلّ این مخلوق را بر این وضع آفریده، هیچ‌کس دیگرى را سرزنش نمى‌کرد) متاسفانه اصلاح‌طلبان از تفاوت بین انسان‌ها سوء‌استفاده کرده، علم را نابود و جهل را به انسان‌ تحمیل می‌کنند. اصلاح‌طلبان علیه ارزش‌ها قیام نکردند، بلکه علیه دانش قیام کردند. آنها هیچ وقت ضدارزش نبوده‌اند چون برای یکسری چیزها بی‌دلیل ارزش قائل هستند. ما از واقعیت دفاع می‌کنیم و دین ضمن توجه به امر به معروف و نهی ازمنکر، تفاوت‌ها را به رسمیت می‌شناسد. بنده در کانادا، اوکراین، آفریقای جنوبی و... در دیدار با اندیشمندان ایرانی از آنها خواستم به ایران برگردند؛ حرف مشترک آنها این است که اگر به ایران برگردیم ما را قضاوت می‌کنند و مورد داوری قرار می‌دهند. آیا دوستان رسانه‌ای ما به عنوان افرادی انقلابی، آسیبی که افراد مذهبی به این اشخاص می‌زنند را برطرف کرده‌اند؟این مشکل برطرف نمی‌شود واصلاح‌طلبان از آن سوء‌استفاده می‌کنند. 
 
 تزریق نگاه عاشقانه به دین

در تلقی احساساتی و عاشقانه از دین مدام بحث محبت مطرح می‌شود و می‌پرسند پس تکلیف محبت چه می‌شود؟ جواب من این است که محبت یعنی نابودی در اثر شرمندگی مقابل معشوق. او می‌گوید هر قدمی که برایم برداری من هزار قدم برایت برمی‌دارم. می‌گوید اگرعاشقی و قصد فداشدن داری من از تو چیزی نمی‌خواهم و فقط مزد تو را می‌دهم و در شهادت با تو تجارت می‌کنم؛ به این ترتیب مهر او به دل تو می‌افتد البته مقصود محبت مغرورانه نیست. به ادبیات واقع‌بینانه آقا توجه کنید. ایشان می‌گفت: شهادت، مرگ تاجرانه است؛ روغن ریخته را نذر امامزاده‌کردن است. امام در دوران جنگ گفت: نگویید شهیدان ایثار می‌کنند. شهید چیزی ندارد که ایثار کند. او مالک جانش نیست... این تحلیل هم نشان از واقع‌بینی او داشت. وقتی در دانشگاه‌ها می‌گویم نباید نگاه عاطفی و عشقولانه به دین داشته‌باشیم، گاهی اساتید دانشگاه از من می‌پرسند پس محبت و عاطفه دینی چه می‌شود؟ درجواب‌شان می‌گویم وجود دین به نفع ما است و باید با آن واقع‌بینانه برخورد کنیم، بعد می‌پرسند پس اخلاص چه می‌شود؟ می‌گویم آیا اخلاص یعنی این که به خاطر خدا یک کاری انجام دهی که به نفعت نباشد؟ این تعبیرعامیانه و حتی شاید بتوان گفت عارفانه از اخلاص، احمقانه است. وقتی می‌گوییم امیرالمومنین شب «لیله‌ المبیت» می‌دانست شهید نمی‌شود، عده‌ای می‌پرسند پس این که در بستر پیغمبرخوابید چه ارزشی داشت؟ در بسیاری از هیات‌ها می‌بینیم مداح‌ها و بچه هیاتی‌ها امیرالمومنین را در این مورد جاهل جلوه می‌دهند و جهل او را تحسین می‌کنند و از اخلاص او می‌گویند. حتی رزمنده‌های ما می‌دانستند در این عملیات شهید نمی‌شوند، یعنی علی که امیرالمومنین بود، نمی‌دانست؟ یا مداح دیگر می‌گوید عقل حضرت ابوالفضل‌العباس به اوگفت آب‌بخور اما عشقش به او گفت... 
این افراد مقوله محبت را چگونه تفسیر می‌کنند؟! امام صادق می‌فرماید:« جُبِلَتِ اَلْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ ینْفَعُهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَضَرَّ بِهَا؛ یعنی دل‌ها سرشته شدند بر دوستى هرکس به آنها سود رساند و به دشمنى هرکس به آنها زیان رساند. » یعنی قلب محفوف شده به محبت آن چیزی که به نفعش است. می پرسند پس این رابطه عاشقانه و عارفانه اولیای خدا با خدا چه است؟ ۹۹/۹۹درصدعباراتی که در‌ادعیه می‌بینیم عاشقانه نیست، واقع‌بینانه است. مملو از اضطرار است نمی‌دانم وقتی این ادعیه به دست مداح می‌رسد چگونه از آن معنی عاشقانه واحساساتی استخراج می‌کند. وقتی می‌گوییم «الهی من لی غیرک» یعنی خدایا غیر از تو کسی را ندارم، به همین دلیل است که تو را دوست دارم. این عبارت کاملا واقع‌بینانه است و معنی عاشقانه و رمانتیک ندارد. 
   
غرور شیعه

مرحوم شاه‌آبادی می‌گوید:«غرور شیعه در اثر عقاید حقه، مهم‌ترین مسأله شیعه است. » به نظر من هم مشکل شیعه همین است. خود اهل بیت در این حد که ما از روی دوست داشتن‌شان به آنها مغرورهستیم، آنها به خود مغرور نبودند. ادبیات‌ ما برای تبلیغ دین که در طول تاریخ شکل گرفته، به دین لطمه زده‌است. به ادبیات آقا در طول ۱۰ سال اخیر توجه کنید. ایشان می‌گویند: مقاومت هزینه دارد، سازش هزینه دارد و هزینه‌ سازش بیشتر از مقاومت است. کجای این جملات ارزشی است؟ انقلاب یعنی همین و جهاد تبیین یعنی این که این جملات را جا بیندازیم. کارشناس سیاسی صهیونیست‌ها در اسرائیل پشت تریبون می‌گوید رژیم ایران دینی نیست. ایرانی‌ها می‌گویند ما دینی هستیم اما رژیم‌ آنها عقلانی است. آنها وقتی منافع‌شان را می‌بینند، انعطاف دارند و این طورنیست که اینها دینی باشند. او براساس تفسیرغلطی که از دین دارد، می‌گوید اینها دینی نیستند. بعد ما می‌گوییم نه ما دینی و غیرعقلانی هستیم. این چه ادبیاتی است ؟  بنده تبلیغ دین را در زندان اوین، وقتی بالای سر مارکسیست‌ها و مجاهدین خلق بودم، یاد گرفتم چون باید حرفی می‌زدم که آنها بپذیرند، گاهی خاکستر سیگار و محتویات ظروف کثیف را روی من می‌ریختند و می‌خواستند بند را ترک کنم. به خودم می‌گفتم باید طوری حرف بزنم که آنها تحت تاثیر قرار بگیرند وکوتاه بیایند. با اساتید مشورت می‌کردم و در نوع صحبت‌کردن راهنمایی می‌خواستم. کتاب‌های شهید مطهری را هم می‌خواندم اما آثار شهید مطهری تا زمانی برایم مفید بود و بعد آقا گفت باید عبور کنیم و... اما صداوسیما عبور نکرد.  شهید صدر می‌گوید در صدراسلام کسی به‌ خاطر مبداء و معاد به پیغمبر ایمان نیاورد؛ مردم فواید اجتماعی دین را دیدند و بعد به او ایمان آوردند. وقتی این حرف‌ها را با مبلغین برجسته کشور در میان می‌گذارم، به نتیجه‌ای نمی‌رسیم. بعضی از رفقا می‌گویند طول می‌کشد تا بتوانید این مسائل را جا بیندازید. 
   
چگونگی تلقی احکامی از دین

 تلقی احکامی ازدین یعنی این‌که ولایت‌مداران دارای دین عقیدتی، کنارمفهومامامت، مفهوم اطاعت را نشانده و آن را بیش ازحد برجسته کنند اما آیا می‌دانستید امامت مهم‌تر از مفهوم اطاعت به مفهومی به نام نصرت احتیاج دارد که اتفاقا آن اطاعت نیست؟ آیا می‌دانید با این نگاه بار روانی بدی را نسبت ولایت، امامت و حتی از دین و خدا در ذهن جامعه جا می‌اندازیم؟ در حالی که براساس قرآن، شاخص اصلی برای ولایت‌پذیری اطاعت نیست. هرگاه کفه اطاعت را برای‌تان سنگین کردند، بدانید موضعش کجاست.  اما شاخصش چه است؟«لیعلم ا... من ینصرُه ورسلُه بالغیب» ما پیغمبران را فرستادیم تامعلوم شود چه کسی پیغمبر را ازغیب کمک می‌کند. اتفاقی که شب عاشورا افتاد، الگوی ماست، امام‌حسین از یارانش خواست که بروند ولی آنها اطاعت نکردند و ازحضرت اذن گرفتند که درکنارش بمانند. حالا شما بگویید که عاشورا نصرت بود یا اطاعت؟ ما سرسفره امام‌حسین بزرگ شده‌ایم و همه حیثیت‌مان ازعاشورا است، آن وقت بعد از ولایت، نصرت نمی‌گوییم، اطاعت می‌گوییم. ولایت ما را مدیریت می‌کند تا به فکر بیفتیم و بتوانیم سالم فکر کنیم. اطاعت مثل این است که شما به‌عنوان یک دانشجو، مقررات استاد راهنمای پایان‌نامه‌ات را رعایت کنی. او پایان‌نامه را با دستورات خودش نمی‌نویسد، پایان نامه را شما می‌نویسید. می‌فرماید: وَیعَلِّمُهُمُ الکتابَ وَالحِکمَةَ(و به آنان کتاب(قرآن) و حکمت می‌آموزد ـــ سوره جمعه)حکمت را آورد کنارکتاب قرار داد، حکمت یعنی تو بگو حالا تو صاحب نظرباش. آیا خدایی که می‌خواهد مرا به حکمت برساند فقط از من اطاعت می‌خواهد. در مورد اسم کتابش، نوشت هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ(این قرآن برای عموم مردم مایه بصیرت است ـــ سوره جاثیه) آیا بصائر یعنی اطاعت؟ می‌گوید تو خودت تشخیص بده، من دستور نمی‌دهم. این چقدر فرق می‌کند. این حرف واقعا زیبا نیست؟ اوج امامت و قله امامت ما زیباتر از تمام صحنه‌هاست. ‌آنجا خودت باید تشخیص دهی امام چه‌می‌خواهد. امام به همین سادگی دستور نمی‌دهد. اطاعت قدم اول است برای این‌که شما به نقطه‌ای که لازم است، برسید. امیرالمومنین فرمود اگر من نزد مالک اشتر نباشم، او خودش فکر می‌کند و خواسته‌ام را درمی‌یابد. امامت قصد دارد ما را به چنین بصیرتی برساند. آقا بارها کلمه بصیرت را تکرار کردند اما هنوز حزب‌اللهی‌های ما در مبحث اطاعت، گیر کرده‌اند. 
   
حسین، رهبر آزادی

یک سال شب عاشورا دربیت آقا این مسأله را مطرح کردم. گفتم می‌خواهم درباره کربلا نکته‌ای بگویم که تا به حال گفته نشده. گفتم، می‌گویند حسین رهبرآزادگان است، آزادگی یک مفهوم اخلاقی است ولی می‌خواهم بگویم حسین رهبر آزادی است. می‌گویند حسین حکومت نکرد که رهبر آزادی باشد. در جواب می‌گویم امام در حکومت بر ۷۲ نفر جمع خودش، آزادی را بین آنها اعمال کرد. آزادی سه قسم است: آزادی رفتار، آزادی اندیشه و آ‌زادی درعدم تحمیل علاقه خود به دیگران. امام‌حسین در شب عاشورا علاقه به ماندن را برکسی تحمیل نکرد. دراین زمینه حتی تبلیغ هم نکرد. غرب سلب آزادی روانی دارد ولی امام‌ ما آزادی روانی را تضمین کرده و. . .  بعد ازمنبر، یکی ازحاضران گفت، شما با این تبلیغاتت، سلب آزادی روانی می‌کنید. قصد داشتم در جواب او بگویم که تبلیغات در اسلام محدودیت دارد و سلب آزادی روانی هم ممنوع است و من هم اگر درتبلیغ خود این کار را انجام دادم، اشتباه کردم اما آقا به ایشان فرمودند اشکال شما وارد نیست. حرف آقای پناهیان جدید است و تاکنون کسی آن را نگفته‌بود. سپس از من پرسیدند این حرف را از کجا آوردید؟ گفتم از آیه قرآن، تفسیر المیزان « وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیکَ إِعْراضُهُمْ ... » ای پیغمبر، اعراض آنها گرچه برای تو سخت است و دوست داری آیه‌ای بیاوری که همه سحر و تسلیم شوند، ولی این کار را نکن. علامه طباطبایی می‌فرماید این آیه‌، نشانه‌ای است که امکان انتخاب را می‌گیرد. ‌امکان انتخاب برای ما حکم ناموس ما است و حاضریم برسرآن بجنگیم. صدا وسیما باید در این باره روشنگری کند. اول ما طلبه‌ها و سپس صدا وسیما، سکولاریسم را در این کشور جاری کردیم و سپس سیاسیون خبیث برموج آن سوار شدند. 

تلقی فردی از دین
پنجمین چیزی که به دین ضربه زده، تلقی فردی از دین است. آقای شاه‌آبادی، استادعرفان حضرت امام می‌فرمودند: «متاسفانه تلقی فردی از دین به ما ‌داده‌اند. » این تلقی فردی از دین به‌سادگی از ذهن ما آخوندها بیرون نمی‌آید و باید برای زدودن آن یک طرح ۱۰ساله بریزیم. کتاب اخلاقی که ما خوانده‌ایم، جامع‌السعادات و معراج‌السعاده است. ما به کتاب‌های شهید مطهری رسیدیم، چون امام آنها را تایید کردند اما جالب است که خود امام را تحلیل نکردیم. زمان شهید مطهری، یک عالم دیگری هم بوده به نام سیدعلی خامنه‌ای که از شهید مطهری هم قوی‌ترحرف می‌زده. این عالم ۴۰سال بعد از شهید مطهری فکر کرده و حرف زده، با این حال ما به او و حرف‌های او کاری نداریم و سراغ شهید مطهری می‌رویم. پس چه کسی کتاب‌های آقا را تایید می‌کند که جوانان بروند و بخوانند؟یعنی خود ایشان باید تبلیغ کنند؟ این را چه کسی باید بفهمد؟ همیشه گفته‌ام به خدا قسم که من در خلوص و صفا و تواضع، احدی از علمای حوزه علمیه قم را مثل آقای مصباح ندیده‌ام ولی اعتقاد دارم روش نقد فلسفه غرب توسط ایشان در این طرف بار منفی دارد، هرچند آن‌طرف مشکلی نیست و می‌برند. می‌گویم به روش شهید صدر عمل کنید. او تمام کلمات را تسخیر می‌کرد. شهید صدر یک‌تنه مقابل حکومت کمونیستی عراق ایستاد. چرا علمای ما در ارتباط با مارکسیست‌ها آن‌قدر ضعیف عمل کردند که ما عاقبت دانشگاه تهران را با جنگ مسلحانه از دست مارکسیست‌ها درآوردیم؟ ۱۶هزار ترور تحت تاثیر اندیشه مارکسیست‌ها صورت گرفت، چون شهید مطهری و علامه طباطبایی به شیوه شهید صدر عمل نمی‌کردند، منافقین توانستند آن ‌طور عمل کنند. شهید صدر نسبت به آن دو نفر تفاوت عملی فاحشی دارد. او در زمان خودش غوغا کرد. آقای خویی در طول زندگی خود به چهار نفر اجازه اجتهاد داد که یکی از آنها شهید صدر بود، آن‌هم در سنین بسیار جوانی. آقای خویی می‌گوید که اگر شهید صدر یک انسان غربی و اروپایی بود، به‌عنوان برترین نخبه تاریخ علم معرفی می‌شد. امام گفته‌بود تمام مسائل طراحی نظام جمهوری اسلامی را از شهید صدر بپرسید. چرا امروز کمتر کسی کتاب‌های شهید صدر را خوانده‌است؟ چون روزگاری،  جریانی در حوزه وجود داشت که نمی‌خواست نام شهید صدر بزرگ شود. جریانی که نابود شده اما آثار آن هنوز به‌جا مانده است. رسانه باید شهید صدر را زنده کند.

شناخت ویژگی‌های تبلیغ کارآمد
مقام معظم رهبری در دوران اصلاحات، در حضور خبرگان رهبری گفتند وقتی می‌خواهیم کسی را به امر دینی ترغیب کنیم باید فواید آن را ذکر‌کنیم و این موضوع در روایات آمده‌است. صدها کتاب درباره ولایت‌فقیه داریم که حقانیت آن را اثبات می‌کند اما یک کتاب نداریم که صرف‌نظر از مبنای آن، فوایدش را بررسی کند. متاسفانه ما طلبه‌ها اصلا سوادش را نداریم تا جز اثبات حقانیت بتوانیم از چگونگی‌اش هم بگوییم. هزاران کتاب در اثبات امامت داریم ولی کمتر کتابی داریم که فواید امامت را توضیح دهد. در تلویزیون آخوندی را می‌آورید که ولایت علی‌بن‌ابیطالب را دوباره می‌خواهد اثبات ‌کند. این مسأله جز دعوایی که ممکن بین شیعه و سنی راه بیندازد چه مشکلی را حل می‌کند؟ شما باید از مدیریت امیرالمومنین برای حکمرانان‌مان بگویید. صداوسیما که به حاکمیت تعلق دارد باید در عرصه رسانه به این مهم بپردازد. نمی‌دانم چرا وقتی رسانه به محتوای تبلیغ دین می‌رسد کاملا تسلیم حوزه علمیه است. رسانه باید ببیند آقا چه می‌گوید.  در ادامه می‌فرمایند: «مسأله اخلاق نیز همین‌طوراست. مثلا راجع‌به گذشت و صبر حرف می‌زنیم. یک وقت یک مسأله شخصی محض است به‌عنوان اخلاق اسلامی و دستور اخلاقی و روحی صرفا فردی، یک ارزش مطرح می‌شود. در مقابل مصائب صبر می‌کنیم. این یک طور است. یک وقت هم صبر در سطح جامعه‌ای با انواع مشکلات و فشارها و موانع که در کار و راه خود مواجه است مطرح می‌شود. باید افراد در مقابل این موانع و سدائد صبر بورزند. در اینجا صبر یک طور دیگری مطرح می‌شود. حقیقت صبر یک چیز واحد است و در مجموع چگونگی طرح قضیه مهم است. » در بخشی دیگر از صحبت‌شان می‌گویند: «اساس فرق بین دو گونه تبلیغ که عرض کردیم این است که در دوران حاکمیت اسلام، دین عبارت است از مجموعه مسائل زندگی که سیاست هم جزو آن است، اداره حکومت هم جزو آن است، مسائل ارتباط خارجی و موضع‌گیری‌های مسلمانان در مقابل جناح‌های مختلف دنیا جزو آن است، مسائل اقتصادی و ارتباط اشخاص با یکدیگر و . . . ببینید این تبلیغ با نوع تبلیغی که ما در گذشته، قبل از اقامه حکومت حق و حکومت الهی می‌کردیم چقدر متفاوت است. آن روز کافی بود ما همین موضوعی را که می‌خواهیم تبلیغ کنیم درست بلد باشیم آن‌گاه یک مبلغ خوب می‌شدیم. امروز اگر جهان یا لااقل جامعه خود را درست نشناسیم هرچه‌ هم آن موضوع را خوب بلد باشیم، نمی‌توانیم یک مبلغ خوب باشیم. باید بفهمیم این حرفی که ما می‌زنیم به کجا ارتباط پیدا می‌کند. چه جناحی را در سطح جهان، نه در سطح کشور، تقویت می‌کند وچه جناحی را تضعیف. »  آقای سروش سال آخر دولت اصلاحات، درحلقه کیان گفت: «اشتباه کردیم که سراغ جامعه مدنی رفتیم، باید سراغ جامعه اخلاقی می‌رفتیم. » تمام سخنرانی‌های آقای خاتمی در سال آخر ریاست‌جمهوری مربوط به جامعه اخلاقی بود. این اخلاق که از آن دم می‌زنند چه پدیده‌ای است که می‌تواند جلوی اسلام ناب بایستد؟ این اخلاق چیست که با آن حکم قتل پیغمبر را درآوردند. گفتند به چه جرمی او را بکشیم و در آخر به این نتیجه رسیدند که بگویند در خانواده‌ها اختلاف می‌اندازد. این اخلاق چه پدیده‌ای است که با آن مقابل امام‌زمان(عج) می‌ایستند و حتی ظرفیت این را دارد که با آن مقابل دین بایستند. این اخلاق چه پدیده‌ای است که آقای سروش و آقای خاتمی رفتند ولی صداوسیما خواسته و ناخواسته تا همین امروز راه آنها را ادامه داده‌است. تلقی عقیدتی از دین یعنی جنبه عقیدتی غلبه کند. تلقی اخلاقی از دین یعنی جنبه اخلاقی غلبه کند و تلقی احکامی از دین یعنی دین از تو بیشتر اطاعت می‌خواهد. باید تلقی عاشقانه، فردی(از نوع منفعت‌طلبانه) و عقیدتی از دین را کنار بگذاریم و تلقی دانشی، عقلانی، واقع‌بینانه و اجتماعی را جایگزین آن کنیم. حالا امام‌زمان(عج) را هم در این دستگاه تعریف کنید و ببینید چه نتیجه‌ای می‌دهد. رسانه باید فواید مادی و روانی انتظار را برای مردم توضیح دهد. باید روان‌شناس به رسانه بیاوریم تا زیر و بم یک انسان منتظر را تحلیل کند. یا شاعری را بیاورید که بتواند این تحلیل‌ها را طوری در قالب شعری به مردم بگوید که بر دل‌شان بنشیند. اگر رسانه بخواهد به مواردی که عرض کردم بپردازد باید طبق دستوالعمل‌های مشخص و ضمن تعریف راهبردهای دقیق عمل کند.  اگر صداوسیما ادبیاتش را عوض کند، درصد بالایی از باستان‌گرایان، ملی‌گرایان و غربزده‌ها به سوی شما برمی‌گردند. من خاطره‌ها دارم از جلساتی که با ضد انقلاب داشتم. رفتم در بین آنها نشستم و بدون این که کوتاه بیایم، وادارشان کردم با حدیثی از امام رضا که به عقل متین اشاره دارد، کف بزنند. آیا این از هنر تبلیغ است یا ناشی از فهم درست از دین؟ البته که من هنر تبلیغ ندارم و فقط حرف امام‌رضا(ع) را بازگو کردم. از این‌رو من مسائل سیاسی را قابل حل می‌دانم. در ذهن تک‌تک ما قطعات پراکنده‌ای از دین وجود دارد که باید آنها را به هم پیوند داد . 

۱
تصورم از قدرت صداوسیما و رسانه این است که می‌تواند موجب تحول در حوزه علمیه، آموزش و پرورش و عرصه‌های سیاسی شود. من یک نگاه حداکثری به میزان اثرگذاری صداوسیما دارم. معتقدم با همین بدنه و طیفی که اکنون در صداوسیما فعالیت می‌کنند، می‌توان آن انتظار حداکثری را رقم زد.

۲
در خصوص مبحث «جهاد تبیین»، مقام رهبری دراین باره فرمودند خطابم صداوسیماست. صحبت از یک واجب عینی فوری است که فقط یک فقیه می‌داند معنی آن چیست. به این دلیل که «جهاد»، واجب کفایی است اما ایشان آن را به واجب عینی تبدیل کردند و روی آن فوریت گذاشتند.

۳
امام‌خمینی(ره) می‌فرماید :« ادبیات حوزه، ادبیات نظری است و ادبیات دانشگاه، ادبیات عینی و عملی است. این دو نوع ادبیات باید درهم ذوب شوند. در غیر این‌صورت جوان‌های ما به سمت لیبرال‌ها جذب می‌شوند.» این فرمایش حضرت امام در منشور روحانیت است. 

۴
وقت آن است که رسانه جلوی تلقی اشتباه از دین را بگیرد. اول تلقی عقیدتی ازدین، دوم تلقی اخلاقی از دین، سوم تلقی احکامی از دین، چهارم تلقی رمانتیک و عاشقانه و پنجم تلقی فردی از دین. اکنون زمان آن است که تنها یک تلقی از دین را در جامعه جا بیندازید و آن تلقی عقلانی، علمی و واقع‌بینانه است.

۵
تلقی احکامی از دین یعنی این که ولایتمداران دارای دین عقیدتی در کنارمفهوم «امامت»، مفهوم«اطاعت» را نشانده و آن را بیش از حد برجسته کنند. اما آیا می‌دانستید امامت مهم‌تر از مفهوم اطاعت به مفهومی به نام «نصرت» احتیاج دارد که اتفاقا آن اطاعت نیست؟

۶
ما با آموزش دین که از تشریح اصول عقاید شروع می‌کنیم، سکولاریسم را دامن می‌زنیم. اگر کتاب ۵۰ سال قبل آقا را بخوانید، می‌بینید در آن بحث عدالتخواهی مطرح شده و در مورد تلقی عقیدتی از دین توضیح داده‌اند.

۷
اخلاق در غرب به معنی ارزش‌هاست، ولی ما اینجا ارزش نداریم و هر چه داریم واقعیت است. امام می‌گفت نمی‌دانم چرا در انقلاب ما، تفسیر بعضی‌ها از دین همان تفسیر غربی‌هاست. باید اخلاق به معنی ارزش‌ها را از ادبیات صداو سیما حذف کنید.

۸
متاسفانه اصلاح‌طلب‌ها از تفاوت بین انسان‌ها سوءاستفاده کرده، علم را نابود و جهل را به انسان‌ تحمیل می‌کنند. اصلاح‌طلب‌ها علیه ارزش‌ها قیام نکردند، بلکه علیه دانش قیام کردند.

۹
۹۹/۹۹درصد عباراتی که در ادعیه می‌بینیم عاشقانه نیست، واقع‌بینانه است. مملو از اضطرار است. من نمی‌دانم وقتی این ادعیه به دست مداح می‌رسد، چگونه ازآن معنی عاشقانه و احساساتی استخراج می‌کند.

​​​​​​​مریم فلاح - نویسنده و پژوهشگر


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین