عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۲۶۹۱۱
تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۵
حجت الاسلام طباطبایی یزدی عنوان کرد:
مرحوم علامه امینی متولد ۱۳۲۰ هجری قمری در اطراف تبریز است. او جوانی ترک‌زبان است و از آن محیط اطراف آذربایجان که با نشاط و با عشق و ارادت به اهل بیت(ع) به نجف می‌آید و مدتی در نجف تحصیل می‌کند و به تبریز برمی‌گردد و دوباره به نجف برمی‌گردد که یکی از کتاب‌های ایشان تفسیر سوره‌ی حمد است.

عقیق: اشاره؛در ایام عید با برکت غدیرخم هستیم و فرصتی شد تا به این مناسبت در خدمت حجت الاسلام والمسلمین سید محمد طباطبایی یزدی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم باشیم تا پیرامون موضوع غدیر، کتاب الغدیر و علامه امینی (ره)، نکاتی را از این استاد حوزه بشنویم و برای شما مخاطبان فرهیخته رسانه رسمی حوزه منعکس نماییم.

 

* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در ابتدا درباره‌ی موضوع غدیر، نکاتی را بفرمایید تا سؤالات بعدی را در خدمتتان باشیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

در ابتدا از فرصتی که در اختیار بنده گذاشتید، تشکر کرده و عید سعید غدیر را تبریک عرض می‌کنم.

سخن خود را با این مقدمه آغاز می کنم که اگر توجه کنیم، می‌بینیم که معمولا عالمان ما در ابتدای هر علم و دانشی وقتی بخواهند اهمیت، شرافت و جایگاه آن علم را بگویند، معمولا اینطور بیان می کنند که شرافت یک علم به غایت آن است.

وقتی ما دقت می‌کنیم، می‌بینیم که بحث از ولایت واقعا یک بحث جوهری است، چون غایت آن فوز و سعادت ماست؛ یعنی وقتی به احادیث و اقوال پیامبر اکرم(ص) و معصومین(ع) توجه می‌کنیم، مؤلفه‌های دین را برای ما بیان کرده‌اند که در یک تعبیری می‌فرمایند: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ» و یا در جاهای دیگر الفاظ دیگر هم آمده است که؛ اسلام بر چند چیز بنا شده است، مثلا بر توحید، معاد و «عَلَی الْوَلَایَةِ» و بعد معصوم(ع) ادامه می‌دهد: «مَا نُودِیَ بِشَیْ‏ءٍ کمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ».

تأکید بر روی این قسمت است که آن‌چنان از شما می‌خواهند ولایت داشته باشید که گویی این پررنگ‌تر و غلیظ‌تر از مؤلفه‌های دیگر است.

با توجه به این نکته، روشن می‌شود که ما باید این مسئله را بدانیم و بشناسیم. این تعهدی که خداوند از ما خواسته، این معرفتی که از ما خواسته که بیابیم را باید پیدا کنیم و این از واجبات ما بوده و وظیفه‌ای است که بر گردن همه‌ی ما خواهد بود.

 

* روایات زیادی در منابع اهل سنت درباره‌ی جایگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد؛ اما مشاهده می کنیم که اهل سنت، جایگاه ایشان را با سایر خلفا یکسان قرار داده‌اند. سوال اینجاست که چرا با این همه روایات، چنین نگاهی وجود داشته است؟

 

سؤال شما، سؤال خوبی است؛ اما نیاز به شرح مفصلی دارد؛ به این معنا که ما باید نگاه کنیم که در تاریخ اسلام و مخصوصا در سده‌ی اول چه گذشته است؟ همه‌ی این‌ها در وقایع و اتفاقاتی که افتاده، دخیل است و نمی‌توان یک دلیل واحد را برای این قصه عنوان کرد.

ببینید بنی امیه ۹۰ سال بر جهان اسلام حکومت کرد. آن‌ها سیاست‌هایی مثل منع بیان فضایل و تدوین حدیث اعمال کردند.

می‌دانید که تدوین حدیث با تأخیر انجام شد به خاطر این‌که نوشتن احادیث ممنوع بود و طبیعتا از پیامدهای این وضعیت این است که حرف‌ها آن‌طور که باید و شاید ضبط نشده و فضایل امیرالمؤمنین(ع) بیان نشود.

روایات مفصلی است که اصلا بعضی خوف داشتند از این‌که فضیلت امیرالمؤمنین(ع) را بگویند؛ چراکه حقوق ماهیانه‌ی آن‌ها قطع می‌شد و یا به زندان می‌افتادند.

همه‌ی این‌ها شواهد تاریخی دارد و حتی بنی امیه نسبت به کسانی که نام پسرشان را علی بگذارند و یا کنیه‌شان را ابوالحسن بگذارند، واکنش نشان می‌دادند.

شما نگاه کنید و ببینید چقدر فشار و چقدر حساسیت وجود دارد که شما بخواهید فضایل واقعی حضرت را بیان کنید.

"سختی‌هایی که علامه امینی برای تدوین کتاب الغدیر متحمل شدند"

طبیعتا برای این‌که فاصله‌ی زیاد خودشان را با امیرالمؤمنین(ع) کم کنند، چون حضرت جایگاه بلندی دارند و خودشان جایگاهی ندارند، در دو سو عمل شد؛ یکی این‌که فضایل حضرت را کتمان کنند یا تقلیل دهند و دیگر این‌که برای خودشان فضایل ساختگی درست کنند که خودشان را بالا بکشند و حضرت را نستجیر بالله به پایین بکشند که در واقع هم نمی‌توانند این کار را کنند؛ اما عملا می‌بینیم که عامه‌ی مردم هم تحت تأثیر فضای رسانه‌ای و فضای جوّ روز هستند.

وقتی کسانی که حقایق را می‌دانند، نتوانند ابراز کنند و مجبور می‌شوند ساکت بمانند، یک عده‌ای ناآگاه می‌مانند و این اثر هم فقط در آن زمان نیست و در سده‌های بعد هم هست؛ یعنی توقع نداشته باشید مردمی که در قرن دوم یا قرن سوم زندگی می‌کردند واقعا حق مطلب را بدانند، یعنی این وضعیت سایه افکند و تا الان که می‌بینیم هنوز هم بعضی‌ها فکر می‌کنند... .

مثلا می‌بینیم گاهی عین این فضایلی که برای امیرالمؤمنین(ع) هست را برای خلفا جعل می‌کنند.

فرضا حدیث سدّ الأبواب داریم که پیامبر(ص) فرمود: از جانب من نیست و خدا فرموده که؛ تمام خانه‌هایی که درب آن‌ها به مسجد الحرام باز می‌شود باید بسته شود «الّا باب علی(ع)».

این یک منقبتی برای امیرالمؤمنین(ع) است؛ اما می‌بینیم که فرضا اهل سنت در کتب حدیثی خود، همین را آورده‌اند و نام امام علی(ع) را برداشته‌اند و گفته‌اند: «الّا باب ابی‌بکر». این‌ها تأثیر دارد، یعنی آرام آرام برای جوّ عمومی چنین تلقی می‌شود که؛ نه، امیرالمؤمنین(ع) کرامت زیادی ندارد و همین‌ها را افراد دیگری از صحابه هم دارند.

 

* ما در تاریخ کتاب‌های زیادی از علمای شیعه درباره‌ی جایگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع) و در مورد غدیر خم داریم و دوست دارم کمی در مورد این کتاب‌ها و نویسندگان آن برای ما بیان کرده و کتاب پیشنهادی خود برای مطالعه را ذکر کنید.

 

بحث از غدیر و اثبات ولایت امیرالمؤمنین(ع) و تمرکز بر حدیث ولایت که «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ» از قدیم الایام مدنظر عالمان بوده است.

شاید بهترین شخصیتی که بتوان عنوان کرد، مرحوم شیخ مفید (ره) است که حق زیادی بر گردن ما شیعیان دارد؛ چون اکثر آثار ایشان، کلامی است و متکلم به معنای واقعی کلمه هستند.

ایشان رساله‌ای در معنای مولا دارند و این توهم را دفع می‌کنند که؛ مولا در اینجا به معنای جانشینی پیامبر(ص)، به معنای امامت و به معنای ولایت نیست.

بعضی‌ها از این کلمه، تفسیر به دوستی و محبت کرده‌اند که هر کسی من را دوست دارد، علی(ع) را هم دوست بدارد؛ اما ایشان دو رساله در خصوص کلمه‌ی مولا دارند و این مسئله را رد می کنند.

یک عده کسانی هستند که راجع به خصوص غدیر و واقعه‌ی غدیر کتاب نوشته‌اند.

پدر ما، مرحوم آقا سید عبدالعزیز طباطبایی معروف به محقق طباطبایی یک کتابی به نام الغدیر فی التراث الاسلامی دارند. ایشان کتاب‌شناسی کرده‌اند و از قرن اول تا سده‌ی چهاردهم، هر کسی راجع به غدیر کتاب نوشته باشد معرفی کرده است، حتی اگر آن کتاب بین ما موجود نباشد و به دستمان نرسیده باشد؛ اما گزارش تاریخی هست که فلان عالم در سده‌ی دوم راجع به غدیر کتاب نوشته است.

مثلا فرض کنید خلیل بن احمد فراهیدی که از علمای علم نحو و ادبیات می باشد، رساله‌ای در خطبه‌ی غدیر دارد. وی خیلی قدیمی است و از آن زمان تا قرن حاضر را بررسی کرده‌اند و معلوم می‌شود کسانی از عالمان مسلمان دغدغه داشته و اهمیت می دادند و در خصوص غدیر کتاب نوشته‌اند؛ اما چون می‌خواهم بحث بیشتر کاربردی باشد و به کتب و نویسندگان چند سده‌ی اخیر اشاره کنم، شاید بیشترین حق را بر گردن ما مرحوم میرحامد حسین با کتاب عبقات الانوار دارد. کتاب عبقات الانوار، کتاب شریف و بسیار مهمی است و ایشان واقعا عمرش را گذاشت برای این‌که بتواند ولایت امیرالمؤمنین(ع) را اثبات نموده و از شبهاتی که متوجه این قصه است دفاع کند. یعنی این کتاب، فقط تبیینی نیست که تبیین کند امیرالمؤمنین(ع) صاحب ولایت کبری است؛ بلکه شبهاتی که معاندین و مخالفین به شیعه وارد می‌کنند را بیان کرده و پاسخ داده است.

این کتاب آنقدر گسترده است که هنوز تمام مجلدات آن به چاپ نرسیده است، با این‌که او حدود ۱۳۰۸ قمری از دنیا رفته است ولی هنوز کتاب او به صورت کامل چاپ نشده است و الحمدلله الان مؤسساتی در قم و مشهد دارند کار می‌کنند.

این کتاب در اصل به زبان فارسی و با ادبیات شبه‌قاره‌ی هند آن زمان است و عبارات باید یک مقداری روان‌سازی شده و بعد مستندسازی شود.

قبل از ایشان قاضی نورالله شوشتری کتاب احقاق الحق را در دفاع از امیرالمؤمنین(ع) نوشته‌اند که البته پاسخ به کتاب فضل بن روزبهان است که او هم این کتاب را در ردّ بر علامه‌ی حلی نوشته است. یعنی علامه حلی کتاب نوشته است و بعد فضل بن روزبهان رد کرده است و بعد ایشان به کمک علامه حلی آمده است. ولی واقعا کتاب خوب و مفیدی است که مرحوم آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی آن را در مجلدات زیادی چاپ کرده‌اند چون آن کتاب خیلی پاورقی وارد و خیلی مستندسازی شده است.

قبل از این‌ها هم ضیاء العالمین است که از علامه میرزا ابوالحسن فتونی(ره)، جد صاحب جواهر است. این کتاب را هم مؤسسه‌ی آل البیت در قم در ۱۰ جلد چاپ کرده است.

این کتاب اخیرا هم به چاپ رسیده و از منابع علامه امینی (ره) برای کتاب الغدیر می باشد.

حالا اگر کمی جلوتر بیاییم، مرحوم سید عبدالحسین شرف‌الدین، شخصیت لبنانی را داریم که چند کتاب دارد و کتاب المراجعات ایشان که یک‌سری نامه است که بین یک عالم سنّی و ایشان رد و بدل می‌شود و در زمینه‌ی امامت و دفع شبهات است و فکر می‌کنم حداقل دو بار هم به فارسی ترجمه شده است.

این کتاب، از کتب پرتیراژ و پرنشری است و معمولا نسبت به آن اقبال شده است. به نظر من این‌ها کتاب‌های خوبی هستند و البته بنده فقط چند کتاب را نام بردم و منظورم این نیست که فقط منحصر به این‌ کتاب هاست و فقط به عنوان نمونه عرض کردم.

از دیگر کتاب ها، کتاب الغدیر مرحوم علامه امینی (ره) است بسیار کتاب خوبی می باشد.

مرحوم علامه امینی متولد ۱۳۲۰ هجری قمری در اطراف تبریز است. او جوانی ترک‌زبان است و از آن محیط اطراف آذربایجان که با نشاط و با عشق و ارادت به اهل بیت(ع) به نجف می‌آید و مدتی در نجف تحصیل می‌کند و به تبریز برمی‌گردد و دوباره به نجف برمی‌گردد که یکی از کتاب‌های ایشان تفسیر سوره‌ی حمد است و یک کتابی هم به نام شهداء الفضیله دارد که دو بار به فارسی ترجمه شده است و به نام شهیدان راه فضیلت است و شرح حال عالمانی است که جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند و در راه حقانیت مکتب تشیع شهید شدند.

ایشان وقتی به نجف می‌آیند از همان جوانی واقعا خوش درخشیده است. یعنی می‌خواهم بگویم که باید به سابقه التفات کنیم.

وقتی به زمان قبل برگردیم، ایشان ۳۲ سالشان بوده است؛ ۳۲ سال سن زیادی نیست و علامه آقا میرزا محمدعلی اردوبادی که از اُدبا و محققین به‌نام عصر خودش در نجف بوده، قصیده‌ای در وصف تقوا و خلوص و پاکی و علم و فضیلت علامه امینی (ره) که یک جوان ۳۲ ساله است، می‌سراید که بیش از ۳۰ بیت است.

وقتی ایشان می‌خواستند همین کتاب شهداء الفضیله را چاپ کنند، چهار نفر از مراجع وقت برای این کتاب، تقریظ می‌نویسند.

این نشان دهنده‌ی این است که ایشان مورد توجه و عنایت بوده که عالمان بزرگی مثل آیت‌الله العظمی طباطبایی قمی، آقا سید ابوالحسن اصفهانی، آقا شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی، شیخ آقابزرگ تهرانی بر کتاب مرحوم علامه عبدالحسین امینی که در آن زمان ۳۵ ساله بود، تقریظ می‌نویسند.

این‌ها آدم‌های کمی نیستند و از بزرگان حوزه‌ی ما هستند؛ یعنی از فحول و عالمان برجسته‌ی زمانه بوده‌اند.

علامه امینی(ره) وقتی مظلومیت غدیر و حضرت امیر علیه السلام را می بینند، شروع به نوشتن کتاب الغدیر می کنند.

ببینید واقعه غدیر در اواخر حیات پیامبر(ص) اتفاق افتاده است، یعنی زمانی که خیلی‌ها مسلمان شده بودند، فتح مکه تمام شده بود و فوج فوج مسلمان می‌شدند «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً»[۱]، عبارت قرآن این است. اگر این را در قدیم بیان می کردند، می‌گفتند که تعداد مسلمانان کم بود و حضرت در یک جمع خاصی فرمودند: هر کسی که من مولای او هستم، علی(ع) هم مولای او است، ما می‌گفتیم که بقیه نشنیدند، نبودند، چه شد؟ ایشان تکرار کردند یا نکردند؟ وقتی حضرت تصمیم می‌گیرند که به حجة الوداع بروند، جمع کثیری از مسلمانان مشتاق می‌شوند که این حج را انجام دهند.

حج برای افرادی که ساکن مکه و مدینه هستند، کار سختی نیست، یک عده‌ای بارها رفته‌اند ولی این‌که در رکاب پیامبر(ص) باشند برای آن‌ها شرف و فضیلتی محسوب می‌شود؛ لذا خودشان را به مکه می‌رسانند که در رکاب پیامبر(ص) باشند.

در این واقعه‌ی غدیر که وقتی حضرت می‌خواهند به مدینه برگردند و مردم را نگه می‌دارند و این خطبه‌ی غراء غدیر را افاضه می‌فرمایند، در جمع کثیری است که خیلی از این افراد، از صحابه‌ای هستند که با حضرت بودند.

مع ذلک علامه امینی این را می‌بیند که این حادثه به این مهمی و این تأکید به این شدیدی که پیامبر(ص) اقرار می‌گیرند که؛ آقا! من مولای شما نیستم؟ «ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟»، خود آیه‌ی شریفه‌ی قرآن است، یعنی مرتکز ذهنی مسلمانان بوده است که حضرت دارند تذکر می‌دهند، نه این‌که یک امر جدیدی را بگویند.

تازه قبلا هم پیامبر (ص) این مسئله را در جمع های گوناگون گفته بودند؛ خود نص آیه‌ی شریفه است که: «النَّبِیُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏»[۲]، یعنی این ذهنیت در وجود مسلمانان و مستمعین بوده است و حضرت دارند تأکید می‌کنند.

با این تأکید و با این شمار زیاد مستمعین و حاضرین یک عده‌ای گفتند: واقعه‌ی غدیر اصلا نبوده است؛ یعنی انکار کردند. می‌خواهم بگویم چطور دلِ فرد مخلصی مثل علامه امینی به درد می‌آید. حدیث آنقدر متواتر است و این‌قدر از صحابه روایت کرده‌اند. این حدیث ۱۱۰ نفر از صحابه، راوی دارد که علامه امینی در جلد اول نقل می‌کنند.

ما حدیثی در دنیای اسلام نداریم که این‌طور باشد. شما یک مثال بزنید، یک حدیث از پیامبر(ص) بیاورید که ۱۱۰ نفر صحابی آن را روایت کرده باشند.

مع ذلک شخصی مثل ابن تیمیه که معاندت آن با حق و حقیقت محرز است می‌گوید: اصلا این حدیث ساختگی است و یا قابل اعتنا نیست.

شخصیتی مثل ابن حزم اندلسی صاحب المحلّا می‌گوید: هیچ فرد موثقی این حدیث را روایت نکرده است. این واقعا کم‌لطفی یا بی‌انصافی است، نمی‌دانم چطور تعبیر کنم. تو داری تاریخ می‌نویسی، داری حدیث می‌نویسی، محدث و فقیه هستی، واقعا باید راجع به یک حدیثی با این گستردگی این‌طور قضاوت کنی؟

حتی علامه امینی مثال می‌زنند و می‌گویند: در عصر حاضر هم یک ادیب مصری در مصر کتابی با عنوان شرح قصیده‌ی ابی تمام چاپ می‌کند و وقتی نام غدیر در آن می آید، در پاورقی می‌نویسد: غدیر نام یکی از جنگ‌های صدر اسلام بوده است. واقعا دل آدم به درد می‌آید که این‌ها چطور با این قصه مواجهه می‌کنند و آثار دیگری که واقعا علامه امینی می‌بینند که جا دارد یک کار اساسی راجع به تبیین غدیر شود و به همین دلیل، دست به قلم شده و این کار عظیم را رقم می‌زنند که واقعا کاری است که در حد خودش بسیار مهم است.

 

* کمی از علامه امینی (ره) برای ما بفرمایید.

 

ما باید از سختی های علامه امینی بگوییم تا متوجه ارزشمندی کتاب الغدیر شویم.

ببینید مرحوم آقای امینی خیلی پرتلاش بودند، یعنی می‌خواهم بگویم این‌طور نیست که زود دست به قلم شدند.

طبق آن‌چه که از حیات علمی ایشان تعریف می‌کنند و به دست ما رسیده است، ایشان روزی ۱۶ تا ۱۸ ساعت مطالعه می‌کردند. در گرمای نجف آن زمان... .

الان نگاه نکنید که ما در مؤسسات خود، کولر گازی و امکانات تهویه‌ی هوا را داریم.

هوای نجف واقعا گرم‌تر از هوای قم است و هوای آن در تابستان قابل تحمل نیست. در آن گرمای نجف و با آن امکانات... .

بسیاری از کتاب‌هایی که الان خیلی راحت در کتابخانه‌ها در دسترس ما هستند، آن زمان نبود. من مثال می‌زنم؛ فرضا تاریخ دمشق ابن عساکر یک کتاب مهمی است و ۷۰ جلد است.

الان شما در کتابخانه‌ی عمومی که بروید معمولا این کتاب به عنوان یکی از منابع موجود است و خیلی کتاب‌های دیگری که الان خیلی راحت یافت می‌شوند، مثل تفسیر فرات کوفی، فرائد السمطین حمویی که این‌ها از کتاب‌هایی است که منابع علامه هستند. همه‌ی این‌ها خطی بوده است. می‌خواهم عرض کنم که تتبع ایشان و کتاب خواندن ایشان این‌طور بوده است.

آقا شیخ محمدرضا فرج الله، شخصیتی در نجف بوده‌اند که کتابی راجع به غدیر دارند که به نام الغدیر فی الاسلام است. طبیعتا چون راجع به غدیر کتاب نوشته، منابع کتاب‌های مربوط به غدیر هم در کتابخانه‌اش بوده است. مرحوم علامه امینی از کتابخانه‌ی ایشان استفاده می‌کند. پدر من نقل می‌کردند که؛ خود علامه امینی به من گفتند که من تمام کتاب‌ها را خوانده‌ام و تا الان ۲۰ هزار جلد کتاب را مطالعه کرده‌ام. ۲۰ هزار جلد کتاب واقعا تعداد زیادی است.

 

* تازه با کتاب‌های آن زمان، نه کتاب‌های الان که خیلی ساده و روان هستند.

 

بله. در جای دیگری هم خودشان در نشریه‌ی کتابخانه‌ی امیرالمؤمنین(ع) که در نجف تأسیس کردند، بیان نمودند: ۱۰ هزار کتاب در آنجا هست که من از باء بسم الله تا تاء تمّت آن‌ها را خوانده‌ام. یعنی نه این‌که بخشی از آن کتاب را بخوانم و بعد کنار بگذارم؛ کل کتاب را خوانده‌ام و به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعه داشته‌ام.

این عبارت ایشان است که در نشریه‌ی زمان خودشان چاپ شده است و به نام صحیفة المکتبه است. این حجم گستردگی مطالعه و بعد مراجعه به نسخه‌های خطی را هم داشتند. این کار هم سخت است. الان برای ما سخت است که کتاب‌های چاپی را بخوانیم، خسته می‌شویم و کنار می‌گذاریم و تنبلی می‌کنیم. ایشان نسخه‌های خطی می‌خواندند که خط بعضی از آن‌ها هم خوانا نبوده است.

می‌دانید که خط‌های قدیمی چطوری است و تفاوت دارد.

احادیثی که برای ما درآورده‌اند، دسترسی به کامپیوتر و نرم‌افزار نداشته‌اند و مرکز نوری هم نبوده است. هیچ‌کدام از این‌ها نبوده است. این‌ها که می‌بینید ما به راحتی جلوی خودمان می‌گذاریم و می‌خوانیم، حاصل زحمات و تتبعاتی است که از روی نسخه‌ها و با آن امکانات قدیم بوده است.

می‌خواهم بگویم که این را مدنظر قرار دهید که اهمیت کتاب غدیر در عصر خودش روشن شود. ایشان در آن زمان و با آن امکانات این کتاب را نوشتند.

 

* حضور ذهن دارید که چه سالی شروع به تدوین کتاب الغدیر کرده اند؟

 

بله، بین سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵ که شهداء الفضیله را نوشتند... .

ما یک کتابی هم در بنیاد محقق طباطبایی چاپ کردیم به نام المقاصد العلیه فی المطالب السنیه که از علامه امینی است و برای اولین بار هم چاپ می‌شد.

وقتی ما کتاب این را چاپ کردیم طبیعتا به دنبال این می‌گشتیم که بدانیم سال تألیف این کتاب چیست که در مقدمه ذکر کنیم و معلوم شد که همان سال‌هااست؛ چون یک استفتائی از مرحوم موسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم، آیت‌الله حائری یزدی در مورد عالم ذر می‌شود و ایشان یک جواب کوتاهی می‌دهد. علامه امینی در آنجا واکنش نشان می‌دهند که واقعا حیف است که جواب این کسی که سؤال کرده به این کوتاهی باشد و دست به قلم می‌شوند و یک رساله‌ی خیلی مفصلی در مورد عالم ذر تألیف می‌کنند.

مقصود این‌که در آنجا استفتاء سال ۱۳۵۵ قمری است، در آنجا ما تشخیص می‌دهیم که تألیف این کتاب در آن سال‌ها بوده است و بعد آقازاده‌ی علامه امینی برای من تعریف می‌کردند که نوشتن آن کتاب آرام آرام این را به ذهن علامه انداخت و به خط ولایت افتاد. چرا؟ چون اصلا طبق روایات ما، مفاد عالم ذر این است که خداوند عهد گرفت که «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی‏»[۳]، عهد بر توحید، رسالت پیامبر(ص) و به دنبال آن ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. یعنی می‌خواهم بگویم که این عهد بر ولایت از روز ألست بسته شده است، طبق روایاتی که موجود است.

 

* خیلی متشکرم. ! از کتاب الغدیر و علامه امینی به زیبایی نام بردید، می‌خواهم برخی از مؤلفه‌ها و خصوصیت‌های شاخص این کتاب را برای ما بفرمایید.

 

بله. آنچه که می‌توان در این قصه مدنظر قرار داد یکی این است که اولا نثر کتاب به زبان عربی فاخر نوشته شده است و ادبیات آن قوی است و لذا مورد توجه و اعجاب جامعه‌ی اسلامی قرار گرفت.

می‌بینیم که وقتی این کتاب منتشر شد، اوایل نشر آن، یعنی وقتی جلد اول و دوم آن درآمد، نامه‌ها و تشکرهایی که شخصیت‌های مختلف برای علامه امینی نوشتند و به قول طلبه‌ها تقریظ نوشتند و بعد علامه امینی این‌ها را در مجلدات غدیر منعکس کرد، یعنی در ابتدای جلد ۵ و ابتدای جلد ۴، ایشان چند نامه را قبل از متن کتاب قرار داده است که مثلا فلان شخصیت این را برای من ارسال کرده است. عبارتی که به کار برده‌اند واقعا نشان دهنده‌ی اعجاب است که این کتاب چقدر زیبا و چقدر پرمعنا است و ما تازه فهمیدیم که چقدر این قصه‌ی غدیر مهم است و شما کار بسیار عالی انجام دادید.

 

* یعنی می‌توان گفت که ایشان دوباره غدیر را زنده کردند؟

 

بله، می‌خواهم بگویم که گاهی ما یک کتابی می‌نویسیم و فقط اطرافیان خودمان می‌خوانند و خیلی توسعه پیدا نمی‌کند که فرضا از مرزها رد شود و به قول بعضی‌ها مصرف داخلی دارد، اما اگر شما کتابی بنویسید که مصر بخواند، سوریه بخواند، عراق بخواند، یمن بخواند، در کشورهای عربی منتشر شود و آن‌ها قبول کنند، اهمیت کار را نشان می دهد.

ببینید نوع ادبیات مهم است، اگر شما از ابتدا بخواهید به جنگ کسی بروید معمولا مخالفین، آن کتاب‌ها را نمی‌خوانند و همان ابتدا کنار می‌گذارند، اما ببینید که علامه امینی چه شیوه‌ای به کار برده است که برای بعضی‌ها شیرین بوده است و آن را خوانده‌اند.

کسانی که تقریظ نوشته‌اند، سه نفر از ملوک و پادشاهان هستند، پادشاه یمن و مصر هستند که تقریظ نوشته‌اند. جالب این است که تیپ‌های متفاوتی بوده‌اند، فقط یک تیپ شخصیتی نیست که خوششان آمده باشد؛ از مراجع در نظر بگیرید که فرضا آیت‌الله العظمی حکیم که از مراجع بزرگ نجف بودند، توصیفی که برای الغدیر در نوشته‌شان دارند این است که لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ / باطل در آن راه ندارد.

دانستنی‌هایی شگفت‌انگیز از علامه امینی و کتاب الغدیر که نشنیده‌اید

از مراجع تقلید گرفته تا علمای بلاد، تا ائمه‌ی جمعه و جماعات و تا شخصیت‌های دانشگاهی، نویسندگان، کتّاب، نویسنده‌ی لبنانی و نویسنده‌ی مصری، اسامی همه‌ی این‌ها هست و تقریبا ۵۰ نامه‌ از این افراد چاپ شده است و یک‌سری از آن‌ها هم چاپ نشده است؛ یعنی به دست علامه رسید ولی بعد دیگر منتشر نشد.

در این تحقیق اخیر کتاب الغدیر که مؤسسه‌ی الغدیر که تابع دایرة المعارف بزرگ فقه اسلامی، زیر نظر حضرت آیت‌الله هاشمی شاهرودی منتشر کرده است، همه‌ی این‌ها را یک جا جمع کردند و در جلد ۱۲ گذاشتند. یعنی تمام تقریظ‌ها را از ابتدای مجلدات برداشتند و در یک جلد جداگانه قرار دادند. خود الغدیر ۱۱ جلد است، این‌ها یک جلد صفر گذاشتند که راجع به غدیر، پژوهش‌ها و مقالات است و جلد ۱۲ و ۱۳ را هم برای فهارس و این نامه‌ها گذاشتند و ۱۴ جلد شد و نام آن را هم موسوعة الغدیر گذاشتند که تحقیق اخیر کتاب غدیر این تحقیق بوده است.

 

* کتاب الغدیر نثر است یا گردآوری؟

 

هر دو است. نوشتن است و اهمیت آن هم به این است که صرف تجمیع نیست که روایات تاریخی را جمع کرده باشد.

شما راجع به ویژگی‌های غدیر سؤال کردید و سؤال بسیار به‌جایی است. عرض کردم که یکی از ویژگی مهم آن نثر قوی است که مورد توجه واقع شده است.

پیرو سوال اخیر شما، یک ویژگی دیگر این کتاب هم این است که ایشان با یک نگاه تاریخی و حدیثی همه‌ی این‌ها را با هم جمع کرده است و لذا خواننده خسته نمی‌شود.

می‌بینید که بعضی از کتب کلامی ما این‌طور هستند که ممکن است ما کمی بخوانیم و بعد چون همه‌ی آن مباحث کلامی و تخصصی است، خسته می‌شویم و کنار می‌گذاریم و یا برای زمانی که نیاز است می‌گذاریم که مراجعه کنیم.

کتاب الغدیر به تعبیری کشکول‌مانند است، البته نمی‌خواهم خدایی ناکرده با این لفظ شأن این کتاب را تقلیل دهم. شما وقتی آن را می‌خوانید تاریخ در آن هست، حدیث در آن هست، شعر در آن هست، ادبیات در آن هست و همه‌ی این‌ها جذابیت دارد، در عین حال که اصل مطلب گم نشده است.

یعنی درست است که برای شعر و قصه می‌آورد و نکات تاریخی می‌آورد، گاهی می‌بینید که علامه امینی به مناسبت یک کلمه‌ای که در یک شعری آمده است، ایشان یک مطلبی را به صورت مبسوط بیان می‌کند. فرض کنید حرف از چیزی می‌زند که کسی به شیعیان تهمت می‌زند که شما مشرک هستید. زیارت بقاع متبرکه و زیارت ائمه(ع) که می‌کنید، این‌ها شرک خداوند است.

ایشان به این مناسبت در بحث زیارت الغدیر ۵۰ صفحه در جلد ۵ این کتاب را به این موضوع اختصاص می‌دهد و راجع به مشروعیت زیارت بحث می‌کند که نه تنها زیارت اشکالی ندارد و بلکه اصلا مؤکد هم هست و بلکه اصلا سنت جاریه است و تا چند قرن خود سنّی‌ها هم تا قبل از ابن تیمیه زیارت می‌کردند، نه این‌که فقط شیعیان به زیارت می‌رفتند.

بعد ایشان مستند تاریخی می‌آورد که چه کسی به زیارت قبر چه کسی می‌رفته و همه‌ی این حکایات را هم بیان می‌کند.

 

* یعنی پاسخ به شبهات هم هست.

 

بله. این‌ها جذابیت دارد، نسبت به این‌که فقط متن حدیث باشد و یا چیزهای روایی باشد و شما پشت هم بچینید و جلو بیایید.

بحث از ابوبکر می‌شود، یک عده گفته‌اند که این آیه‌ی قرآن در شأن خلیفه‌ی اول است، چون پدر او اولین مسلمان است. ایشان می‌گوید که ما به تاریخ مراجعه کنیم و ببینیم که اولین مسلمان کیست؟ اصلا پدر خلیفه‌ی اول چه زمانی مسلمان شد؟

همچنین این نکته بسیار مهم است که اهمیت کتاب الغدیر به این است که همه‌ی مستندات آن به کتب اهل سنت است. یعنی از طریق جدل وارد بحث شده است.

جدل یک شیوه‌ی منطقی است و بر پایه‌ی مسلمات مقبول طرف مقابل است.

علامه امینی می‌گوید: شما چه چیزی را قبول دارید؟ این کتاب‌های صحیح بخاری، مسلم و مسند احمد را قبول دارید؟ من با همین کتاب‌هایی که شما قبول دارید برای شما مطلب نقل می‌کنم.

اگر از کتب خودمان بگویم، می‌گویند که این‌ها کتاب‌های شما هستند، خودتان گفته‌اید و خودتان بریده‌اید و خودتان هم دوخته‌اید.

پس حرف علامه این است که من با کسی دعوا ندارم. بعضی فکر می‌کنند که الغدیر نوشته شده است که می‌خواهیم به مصاف دشمن و خصممان برویم.

حرف مرحوم علامه امینی این است که می‌گوید: من می‌خواهم از شما دعوت کنم که بیایید و به تاریخ واقعی اسلام برگردید و بر اساس نوشته‌های خودتان قضاوت کنید.

من نمی‌خواهم از اصول کافی و یا چیزهای دیگر برای شما مطلب بیاورم که بعد بگویید این‌ها محدثین شما هستند.

 

* آیا کتاب الغدیر به فارسی هم ترجمه شده است؟

 

بله، دو بار ترجمه شده است، یک بار در زمان خود مرحوم علامه ترجمه شده است که مرحوم آقا شیخ عباسعلی اسلامی که یک بنیادی به نام بنیاد اسلامی در تهران داشتند و بعد هم فرزند ایشان - خدا رحمتش کند - آقا شیخ علی اسلامی بنیاد بعثت را تأسیس می‌کنند.

این‌ها که چاپ می‌کنند از خود آقای امینی استجازه کرده‌اند که آقا! اجازه می‌فرمایید ما این کتاب را ترجمه کنیم؟ ایشان اجازه دادند و البته شروطی گذاشتند که متأسفانه آن شروط رعایت نشد. ایشان شرط کرده بودند که کتاب حتما باید یکنواخت ترجمه شود، بین آن‌ها فاصله نیافت و کم و زیاد نشود و همان‌طور که من نوشته‌ام ترجمه شود.

این‌ها یک گروهی را متصدی ترجمه می‌کنند و لذا ۵-۶ نفر این کتاب را ترجمه کرده‌اند، فرض کنید جلد ۹ و ۱۰ را جلال الدین فارسی ترجمه کرده است، جلد ۷ و ۸ را شخص دیگری و البته ممکن است عددها را اشتباه بگویم؛ فرضا زین العابدین قربانی جلد ۵ را ترجمه کرده است؛ لذا یک ترجمه‌ی یک‌دستی نبود و خیلی مورد اقبال واقع نشد، تا این اواخر که بنیاد امامت ترجمه‌ی جدیدی از این کتاب منتشر کرد و ترجمه‌ی آقای سید ابوالقاسم حسینی ژرفاست که خود ایشان هم ادیب و ویراستار هستند و این کتاب را ترجمه کردند و زیر نظر حجت‌الاسلام والمسلمین سید نقی نبوی بود که ایشان هم آدم پخته‌ای در این کار هستند، خدا حفظشان کند.

 

* کل کتاب ترجمه شده است؟

 

بله. الحمدلله نسبتا ترجمه‌ی خوبی هم از آب درآمده است و به تعداد خود مجلدات غدیر بوده و ۱۱ جلد است؛ البته جلد اضافه برای مطالبی که لازم دیدند جدا بیاید، در نظر گرفتند.

 

* از سختی‌هایی که علامه امینی برای الغدیر متحمل شدند نکته‌ای باقیمانده که در خدمت شما باشیم؟

 

بله. همان که خدمتتان عرض کردم که خیلی از کتاب‌ها نبود و ایشان برای این‌که بعضی از کتاب‌ها را پیدا کند واقعا به زحمت می‌افتاد.

آن زمان کتابخانه‌ی عمومی گسترده نبود. الان نگاه نکنید که نجف کتابخانه‌ی آیت‌الله حکیم دارد، کتابخانه‌ی عتبه‌ی علویه(ع) دارد که کتابخانه‌ی بسیار خوبی است، کاشف الغطاء و چه و چه دارد.

آن زمان این‌ها نبود. یک حسینیه‌ی شوشتری‌ها بود که در آن مراسمات دینی برگزار می‌شد و طبیعتا در ایام محرم و صفر، مراسماتی برگزار می‌شد و یک کتابخانه‌ای هم داشت که کتابخانه‌ی خوبی بود. مرحوم علامه به آنجا می‌رفت و اذیت می‌شد، برای این‌که در مناسبت‌ها که آدم‌ها رفت و آمد داشتند و ساعت کتابخانه هم که محدود است.

ایشان به مسئول کتابخانه گفت که من به داخل کتابخانه می‌روم و درب را روی من قفل کن؛ چون مسئول کتابخانه به ایشان می گفت من نمی‌توانم شما را بگذارم و بروم. من مسئولیت دارم و باید محافظ اینجا باشم.

علامه در جواب گفت: باشد، می‌خواهی که خیالت راحت باشد، درب را روی من قفل کن. ایشان یک تکه نانی و یا چیزی با خودش می‌ُبرد و ۲۴ ساعت در کتابخانه بود. تمام کتاب‌های حسینیه‌ی شوشتری‌ها را از اول تا آخر خواند و بیرون آمد و به سراغ یک کتابخانه‌ی دیگری رفت.

طبیعتا چون ایشان خیلی با کتاب سروکار دارد و کتاب‌ها را ورق می‌زند، بعضی کمی دلخور می‌شدند که آقای امینی به کتابخانه می‌آید و کتاب‌های ما را خراب می‌کند؛ لذا سخت می‌گرفتند.

یک کتابی به نام الصراط المستقیم بود که الان چاپ شده و مال مرحوم بیاضی است. این کتاب با موضوع امامت است و الان در سه جلد از سوی انتشارات معتزلی چاپ شده است.

علامه امینی می‌گوید: من این کتاب را می‌خواستم و صاحب آن، این کتاب را داشت و به من نداد.

به او گفتم: اگر نمی‌دهی که من امانت ببرم، به ایوان خانه‌ی شما می‌آیم، شما در اتاق بنشین، من همان‌جا می‌نشینم و ورق می‌زنم و یادداشت‌هایم را برمی‌دارم و آن کتاب را به تو برمی‌گردانم.

گفت: نمی‌دهم.

این خیلی دردآور است. این آقا دارد برای امیرالمؤمنین(ع) قلم می‌زند. من این کتاب را دارم و حاضر نیستم به او بدهم که حتی در خانه‌ی خودم بنشیند و بنویسد.

علامه می‌گوید: در آنجا دل من واقعا شکست و گفتم: یا امیرالمؤمنین(ع)! من دارم برای شما خدمت می‌کنم و او هم از شیعیان شماست. حالا اگر یک مخالف یا معاندی این کتاب را دارد و در اختیار من نمی گذارد، حرف دیگری است؛ ولی او از شیعیان است.

علامه امینی می‌گوید: یک‌دفعه به دلم افتاد که به کربلا بروم. با این‌که وسط هفته بود. چون علامه شب‌های جمعه ملتزم بود که به زیارت امام حسین(ع) برود.

علامه می گوید: به من گفتند کجا می‌روید؟ شما که وسط هفته به کربلا نمی‌روید.

دانستنی‌هایی شگفت‌انگیز از علامه امینی و کتاب الغدیر که نشنیده‌اید

گفتم: می‌خواهم به کربلا بروم.

طبق نقل‌هایی که شده می‌گویند: در حرم متوسل به امیرالمؤمنین(ع) بودم و اشک می‌ریختم، کسی آمد و گفت: آقای امینی شما هستید؟ گفتم: بله. گفت: پدر من فوت کرده و چند تا کتاب دارد، می‌توانید آن‌ها را ببینید؟ گفتم: باشد. گفت: البته هنوز آن‌ها را مرتب نکرده‌ام، شما صبح به منزل ما بیایید و صبحانه هم مهمان ما باشید. صبحانه بخورید و کتاب‌ها را هم ببینید. گفتم: باشد.

در کربلا ماندم. صبح که به خانه‌ی آن فرد رفتم، اولین کتابی که روی میز جلوی من قرار گرفته بود کتاب الصراط المستقیم بیاضی بود.

این واقعا عنایت نیست؟ آنجا این رفتار را با او کنند و اینجا کسی بیاید و خودش بگوید که این کتاب... . این واقعا یک عنایتی است.

 

* ایشان به کشورهای دیگر هم سفر داشتند؟

 

بله، سفر داشتند، اگرچه بعضی از سفرهای ایشان متأخر بود. یعنی بعد از این‌که الغدیر منتشر شد، ایشان به سفر هند رفت و چند ماه در آنجا ماند و اصلا مورد اعجاب و دهشت قرار گرفتند که واقعا اگر ما بدانیم چقدر کتاب هست، چقدر نسخه در جاهای دیگر هست... .

همان‌طور که گفتم این را با امکانات آن زمان در نظر بگیرید.

الان را نگاه نکنید که فهرست کتابخانه‌ها در اینترنت هست و دستیابی راحت‌تر شده است. با آن هوای گرم و شرجی منطقه‌ی هند که رفته بودند، مرحوم حاج‌آقا رضا امینی، پسر مرحوم علامه امینی دوشادوش پدر بودند و خیلی به پدرش خدمت کرد. خدا رحمتش کند. در تمام سفرها، در این طرف و آن طرف پا به پای پدر بود.

ایشان تعریف می‌کرد و می‌گفت: در سفری که به هند رفتیم، آن‌قدر هوا گرم بود که لباس نازک هم برای ما زیاد بود و پدرم لباسش را درمی‌آورد و یک لُنگ را خیس می‌کرد و روی دوشش می‌انداخت که وقتی پنکه می‌چرخد، باد پنکه به لنگی که خیس و نم‌دار است بخورد و بتواند مطالعه کند.

علامه در آن فضا ۱۸ ساعت فیش‌برداری می‌کند. ۱۸ ساعت در آن هوای گرم شوخی نیست. او کار می‌کرد و اصلا متوجه نبود. عشق است، عشق به امیرالمؤمنین(ع)، عشق به ولایت و اخلاص است. این‌ها چیزهایی است که با زبان عادی و زبان امروزی نمی‌توان تعریف کرد.

 

* اصلا غیر قابل باور است که در آن فضا یک انسان بتواند ۱۸ ساعت کار کند.

 

بله؛ این را هم می‌گویند و خیلی جالب است و جزو قصه‌هایی است که برای کسانی که بشنوند واقعا مفید است.

مسافر که از جایی می‌آید، وقتی از مکه و مدینه و زیارت و از جاهای دیگر آمده است، به دیدن او می‌روند که؛ آقا! چه حال؟ چه خبر؟ چه دیدید و چه شنیدید؟

حاج‌آقا رضا می‌گفتند: ما این‌قدر گرما کشیدیم و این‌قدر مرحوم پدر کار می‌کرد، کسانی که در نجف به دیدن پدرمان آمدند، وقتی از ایشان پرسیدند: وقتی در هند بودید، هوا چطور بود؟ گفت: من متوجه نشدم، آن‌قدر مشغول کار بودم که نفهمیدم.

ببینید که چطور ذوب در تتبّع و این‌ها هستند که اصلا متوجه اطراف خودشان نبودند.

 

* خیلی متشکرم. بعضی از نکات را در مورد الغدیر بیان کردید که چه شخصیت‌هایی به این کتاب پرداختند؛ اگر از شهرت جهانی الغدیر نکته‌ای باقی مانده بفرمایید تا سؤالات بعدی را خدمت شما باشیم.

 

بله. اصل آن عنایت حضرت حق و خود مولا امیرالمؤمنین(ع) به این کتاب و به مؤلف این کتاب است و بحثی در آن نیست. اما عرض کردم که نوع ادبیات و قلمی که در این کتاب هست باعث شد که این کتاب مورد توجه قرار بگیرد.

البته ناگفته نماند و این را بین پرانتز بگویم که هنوز هم که هنوز است ما حق الغدیر را ادا نکردیم. ببینید بعضی از کتاب‌ها که چاپ می‌شود چقدر در رسانه‌ها راجع به آن‌ها حرف می‌زنند. یک عده بانی یک‌سری کتاب‌ها می‌شوند و چاپ می‌کنند فقط برای این‌که آن‌ها توزیع شوند، پخش شوند و مردم بدانند که چنین کتابی هست. مرحوم علامه برای نشر خود الغدیر دچار مشکل بودند و حتی نزد بعضی از مراجع رفتند و کمک خواستند و بعضی کمک کردند و بعضی هم کمک نکردند. ایشان دغدغه و مشکلاتی را در همان زمان داشتند.

سخنم اینجاست که واقعا اگر ما کمک کنیم این کتاب معرفی شود و در این سال‌ها کمک می‌کردیم، حتما اتفاقات بهتری می افتاد.

ببینید کتاب عبقات الانوار میرحامد حسین(ره) در پاسخ به کتاب التحفة الاثنی عشریه‌ی عبدالعزیز دهلوی است. عبدالعزیز دهلوی یک هندی است که در رد شیعه کتاب نوشته است.

حالا شما ببینید که کتاب آن آقا چقدر منتشر شده و کتاب ما چقدر منتشر شده است؟ من در جایی دیدم که نوشته اصلا در حوزه‌های علمیه‌ی اهل سنت قریب به ۱۰۰ سال آن کتاب التحفة الاثنی عشریه تدریس می‌شد.

ببینید که چقدر اهتمام دارند که وقتی می‌بینند یک کتاب مهم است و می‌خواهند طلبه‌ها بدانند و بقیه بخوانند، آن را یک کتاب درسی می‌کنند. در حالی که شما به همان‌جا بروید و ببینید که کتاب‌های ما را چقدر می‌شناسند؟ ما چقدر تلاش کردیم که فرهنگ و میراثمان را به دیگران معرفی کنیم؟ واقعا کوتاهی کردیم. تعداد چاپ آن کتاب و آشنایی عوام و دیگران با آن کتاب اصلا قابل قیاس با کاری که ما انجام دادیم، نیست.

خود خارجی‌ها را ببینید که شخصیت‌های خودشان را چطور معرفی می‌کنند. اگر کسی فرضا شاعر معروفی است و چند تا شعر خوب گفته و یا یک کتاب خوب نوشته است، خانه، مداد و پاک‌کن و همه چیز او را در دسترس دید مردم قرار می‌دهند.

 

* موزه درست می‌کنند.

 

بله؛ موزه درست می‌کنند که برای توریست‌های خارجی سؤال می‌شود که این آقا کیست که او را نگه داشتید؟ می‌گویند: او نویسنده‌ی توانا بوده و در قرن هفدهم زندگی می‌کرده است.

حالا ما را ببینید، علامه امینی نمونه است، می‌بینیم که خیلی از بزرگان ما در ایران هستند که خانه‌شان از بین می‌رود و آن‌طور که باید به میراث آن‌ها توجه شود و کارهایی که کرده‌اند به جامعه‌ی علمی معرفی شود، واقعا این کارها را نکرده‌ایم.

 

* ما برای الغدیر کاری نکردیم، چه رسد به خود حضرت امیرالمؤمنین(ع)!

 

بله، همین‌طور است؛ لذا با توجه به این‌که ما کم‌کاری کردیم، باز هم الحمدلله آن‌طور نیست، یعنی الغدیر غریب هم نیست ولی ان‌شاءالله که خدا کمک کند و ما بیشتر بتوانیم این را ارائه کنیم.

 

* در مطلبی می‌خواندم که اهل سنت زیادی هم با خواندن الغدیر شیعه شده‌اند، درست است؟

 

بنده به صورت قطعی آمار و ارقام که ندارم ولی شواهد و قرائنی را می‌توانم به عنوان نمونه عرض کنم... . البته چیزهایی که ما اطلاع نداریم که چه بسا بیش از این‌هاست.

یک مورد این است که مرحوم پدر ما، محقق طباطبایی(ره) که ۲۵ سال با مرحوم امینی همنشین بودند و به ایشان کمک می‌کردند، هم در کتابخانه‌ی امیرالمؤمنین(ع) و هم در نوشتن الغدیر برای ایشان منابع تهیه می‌کردند و اصلا سفر ایشان به ترکیه و سوریه تقریبا به پیشنهاد و تشویق پدر ما بود و با ایشان همراهی کرده بودند.

ایشان می‌گفتند: من از خود مرحوم علامه امینی شنیدم که آقای امینی می‌فرمودند: من نزد آیت‌الله العظمی بروجردی رفتم. ایشان دیگر رئیس حوزه بودند. ایشان به شوخی به من گفت: آقای امینی! این کتابی که شما نوشتید، برای یک عده‌ای ضرر داشت و برای یک عده‌ای نفع داشت.

خندیدند و من هم خندیدم و گفتم: ببخشید شما از کدام دسته هستید؟ از اولی یا دومی؟ گفت: من از آن‌هایی هستم که برای من ضرر داشت. گفتم: چرا؟ گفت: برای این‌که یک عده‌ای در شامات، سوریه و لبنان با خواندن کتاب شما شیعه شدند؛ وقتی کتاب شما به دستشان رسید و این‌ها خواندند تحت تأثیر قرار گرفتند و شیعه شدند، وقتی شیعه شدند وزارت اوقاف اهل سنت آنجا حقوق کارمندی این‌ها را قطع کرده است.

مرحوم عبدالحسین شرف‌الدین، آیت‌الله شرف‌الدین که صاحب کتاب المراجعات هستند، به من نامه نوشت که؛ آقای بروجردی! این‌ها یک عده شیعیانی هستند که حقوق این‌ها قطع شده است و شما یک فکری برای آن‌ها بکنید و من مجبور شدم برای آن‌ها پول بفرستم. این ضرری بود که من کردم.

مسئله‌ای که از لابه‌لای این حکایت فهمیده می‌شود این است که یک عده‌ای شیعه شدند.

مرحوم حاج‌آقا رضا امینی که ذکر خیر ایشان در این مصاحبه شد، می گفتند که ایشان سفرهای متعددی به این طرف و آن طرف رفتند و می‌گفتند؛ در یک سفری که به مصر رفتم، یکی از نمایندگان مجلس مصر به من گفت: من با خواندن جلد ششم الغدیر شیعه شدم.

او آدم اهل فضل و نماینده‌ی مجلس بود و می‌گفت: یک عده‌ای را هم سراغ دارم که اهل تونس و مراکش هستند را می‌شناسم که با خواندن این کتاب شیعه شده‌اند. این‌ها دو نمونه بود و حتما نمونه‌های دیگری هم هستند که ما اطلاعی نداریم.

 

* در قدیم خیلی رسم بوده که نقد یا ردّی بر آن کتاب نوشته شود، کمااین‌که جنابعالی هم چند مثال زدید که چه کتاب‌هایی نوشته شده و چه ردهایی بر آن‌ها نوشته شده است.

می‌خواهم بدانم که آیا برای الغدیر هم نقد یا ردی نوشته شده یا خیر؟

 

بله، اتفاقا یکی از نقاط اهمیت این کتاب که انظار را به سوی آن جلب می‌کند، این است که ردیه ندارد.

جلد اول کتاب الغدیر در سال ۱۳۶۴ هجری قمری منتشر شده و ۸۰ سال پیش جلد اول الغدیر درآمد و تا الان ردیه ندارد.

شما می‌بینید هر کتابی که نوشته می‌شود طبیعتا حساسیت‌برانگیز می‌شود که مقاله‌ای و نقدی در مجله‌ای و یا جایی نوشته می‌شود ولی الان ۸۰ سال از چاپ این کتاب می‌گذرد و شما نمی‌بینید یک کار جدی صورت گرفته باشد که مثلا بگویند این ردیه است و در فلان دانشگاه و فلان مرکز تحقیقاتی نوشته شده و رد بر الغدیر علامه امینی است. خود این هم واقعا مایه‌ی اعجاب است.

 

* کل مطالب الغدیر چاپ شده یا هنوز مانده است؟

 

باز عرض کنم که شواهد نشان می‌دهد که بیشتر از این بوده است. علامه امینی نوشته‌هایی هم اضافات بر همان جلد یازدهم دارند. حالا من نمی‌خواهم تفصیل آن را بگویم. اجمالا یکی این است که احاله داده است. یعنی یک جاهایی در الغدیر یک شاعری به مناسبت ذکر کتابی... و ایشان می‌گوید که من در مجلدات فرضا ۱۲ یا ۱۴ بعد خواهم گفت، در حالی که ما جلد ۱۲ و ۱۴ نداریم. پس معلوم می‌شود که منظور نظر ایشان بوده است. حالا نوشته‌هایی به صورت یادداشت‌های خام بوده و یا در نظر داشتند که بنویسند.

مرحوم آقا سیدمحمدصادق بحرالعلوم(ره) در نجف که از فضلا بودند و بعضی از متون کتاب‌های حدیثی و رجالی ما را تحقیق کرده‌اند و محقق بودند، ایشان با علامه به تعبیر خودشان دوستی ۴۰ ساله داشتند.

ایشان مقاله‌ای به نام الحجة الامینی دارند و در وصف علامه‌ی امینی است. در آنجا عبارت ایشان این است که از این کتاب ۱۱ جلد چاپ شده است و «بقیه لا یزال مخطوطاً»، یعنی هنوز بقیه به صورت خطی باقی مانده است که ان‌شاءالله چاپ شود. گویی ایشان رؤیت کرده‌اند و یا آن‌قدر برای ایشان محرز بوده است.

 

* مباحث باقی مانده در دسترس نیست؟

 

مرحوم استاد محمدرضا حکیمی که به تازگی فوت کرده‌اند و خیلی از فوت ایشان نگذشته است، کتابی به نام حماسه‌ی غدیر دارند که در وصف کتاب الغدیر است.

ایشان خیلی مرید علامه امینی بودند و در آنجا به ضرس قاطع حکم کرده که... . حتی موضوع مجلدات بعدی غدیر را هم نوشته‌اند که ایشان در این موضوعات کتاب نوشته‌اند اما الان نیست. «نیست» به این معنا که آقازاده‌های ایشان می‌گویند هست.

تا مدتی که زمان صدام بود و امکان دسترسی به نجف نبود، می‌گفتند: در نجف است. بعد هم که راه عراق باز شد، حالا نزد خودشان است یا چطور است نمی‌دانم، ان‌شاءالله که پیدا شود و روی آن‌ها کار شود.

 

* جنابعالی در این روزها کتاب الغدیر را تدریس می‌کنید؛ دوست دارم از انگیزه‌ی شما هم بدانم که چرا تدریس این کتاب را شروع کردید و چه روزهایی و در کجا برگزار می‌شود که مخاطبین ما هم مطلع باشند.

 

بله. خواهش می‌کنم. بنده با توجه به این اوصافی که برخی از آن‌ها را برای شما عرض کردم و البته خیلی بیشتر از این می‌توان راجع به غدیر و علامه امینی و کتاب الغدیر سخن گفت، این نکته را بیان کنم که به این توجه کنید که به کار علامه امینی با همان ظرف زمانی خودشان و محیط خودشان نگاه نکنید.

ایشان فراتر از زمان نیّت داشتند. آقازاده‌شان برای من نقل می‌کردند و می‌گفتند: پدرم می‌گفت ما باید الغدیرنویس تربیت کنیم. یعنی فکر نکنید که یک پرونده‌ای است که آقای امینی نوشت و تمام شد.

واقعا رسالت ما در عصر حاضر چیست؟ من به عنوان یک شیعه‌ی امیرالمؤمنین(ع) اگر چند کلاس سواد دارم، شما و بقیه که هستند، کسانی که می‌توانند کاری کنند، الان باید ببینیم که وظیفه‌ی ما چیست؟

بنده وقتی نگاه کردم و دیدم که واقعا الغدیر کما هو حقه، جایگاه آن تبیین نشده است و خیلی از طلبه‌ها با محتوای این کتاب آشنا نیستند، تدریس آن را شروع کرده ام.

حالا که این‌قدر مطالب تاریخی و حدیثی هست، واقعا یک دوره عقاید است. همه فکر می‌کنند که الغدیر راجع به حدیث غدیر است و تمام؛ در حالی که این کتاب مجموعه‌ای از مسائل است.

مثلا ایشان راجع به عمروعاص ۷۰-۸۰ صفحه مطلب می‌نویسد. شما می‌توانید جای دیگری پیدا کنید که راجع به عمروعاص این همه مطلب جمع کرده باشد؟ چقدر زیبا شما با تاریخ اسلام آشنا می‌شوید.

بحمدالله از این کلاس، استقبلا هم شده و طلبه‌هایی می‌آیند و شرکت می‌کنند. ما در این بنیاد محقق طباطبایی که کتابخانه‌ی مرحوم پدرمان است که به امر آیت‌الله سیستانی و با نظارت دفتر ایشان از سال ۷۵ این کتابخانه به عنوان کتابخانه و بنیاد محقق طباطبایی کار می‌کند، یک ویژه‌نامه‌ای به نام امین شریعت چاپ کردیم که این هم برای بینندگان حتما مفید است. یک‌سری مقالات، شعر، گفتگو و مصاحبه‌هایی را جمع کردیم و یک کتابی به نام امین شریعت درست کردیم و این کتاب برای علاقه‌مندان به شخصیت علامه امینی مفید است. این را هم در بنیاد چاپ کردیم.

 

* کلاس‌های شما چه روزهایی برگزار می شود؟

 

فعلا دو روز در هفته کلاس داریم، یکشنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها بعد از نماز مغرب و عشا؛ البته صوت این‌ها ضبط می‌شود و در کانال تلگرامی و ایتایی (https://eitaa.com/mtiforg) هم منتشر می‌شود و الحمدلله خیلی هم بازخورد داشته است که تماس می‌گیرند و می‌گویند که ما این را دنبال می‌کنیم و چقدر خوب است و حتی اگر کمی در بارگذاری فایل صوتی تأخیر کنیم، تماس می‌گیرند و می‌گویند که چه شد؟ ما منتظر هستیم.

 

* شرکت برای عموم طلبه‌ها آزاد است؟

 

بله، البته خیلی‌ها هنوز اطلاع ندارند، یعنی شاید قدری نقصی در اطلاع‌رسانی باشد، چون کسانی که بعد ملحق می‌شوند می‌گویند ما اگر می‌دانستیم زودتر می‌آمدیم و اطلاع نداشتیم.

 

* متشکرم؛ در پایان مصاحبه اگر فکر می‌کنید نکته‌ی خاصی باقی مانده، بفرمایید.

 

گاهی بنده با خودم فکر می‌کنم که اگر آقای علامه امینی(ره) زنده بود الان چه می‌کرد؟ داشتم شرح احوالات ایشان را می‌خواندم، یکی از چیزهایی که در ذهن ایشان بود که عملی کنند و نشد، این بود که به شبهات مستشرقین پاسخ دهند.

دغدغه‌ی ایشان این بوده که فقط به کتابخانه اکتفا نشود، بلکه ایشان می‌خواستند در کنار کتابخانه هم یک مرکزی درست کند و محققین را دعوت کند که بیایید، من به شما امکانات می‌دهم و فقط در این موضوعات کار کنید.

گویی ایشان یک نهضتی را راه انداخته‌اند که باید ادامه داد. حالا الحمدلله مؤسساتی هست، امکاناتی در اختیار ما هست، واقعا ستاد غدیر تشکیل دهیم و فقط به این‌که بنر بزنیم و این‌ها اکتفا نکنیم، کارهای علمی جدی کنیم، واقعا شبهاتی که به ذهن دانشجویان در دانشگاه‌ها می‌آید که بعضی‌ها به صورت قوی این‌ها را القاء می‌کنند، به این‌ها جواب دهیم. به نظر من روح مرحوم امینی و امثال امینی از این کار ما خیلی بیشتر خرسند خواهد شد.

 

گفت و گو از: محمد رسول صفری عربی

 

پی نوشت ها:

[۱]. نصر، ۲.

[۲]. احزاب، ۶.

[۳]. اعراف، ۱۷۲.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین