۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۵ : ۰۹
عقیق: نگار احدپور اقبلاغ: امروز ۲۷ ربیعالاول سالروز رحلت مرجع شهیر شیعه حضرت آیت الله سید محسن حکیم است. آیت الله سیدمحسن حکیم در سال ۱۳۰۶ قمری در کشور عراق دیده به جهان گشود. او در تحصیل مدارج عالی علمی از محضر بزرگانی همچون آیات: آخوند خراسانی، میرزای نائینی و آقا ضیا عراقی کسب فیض کرد.
آیت الله حکیم نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی مسلمانان توجه ویژهای اعمال مینمود و با زمامداران نالایق عراق سر ستیز داشت. ایشان علاوه بر مبارزه با استعمارگران غربی، حضور فعالانه در قیام اسلامی مردم عراق در سال ۱۹۲۰ میلادی داشت.سالهای پایانی عمر آن عالم سترگ به بیماری و تبعید گذشت و منزل وی در نجف مورد هجوم عواملِ چماقدار حزب بعث عراق قرار گرفت و انواع بیحرمتیها را به ایشان نمودند.
صفاءالدین تبراییان، استاد، نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر که سالیان متمادی از عمرش را در مسیر تحقیق و پژوهش سپری کرده و در حوزه تاریخ معاصر عراق نیز صاحب سبک محسوب میشود در گفت و گویی، در خصوص کارنامه علمی «آیت الله سید محسن حکیم» و نیز خدمات و نوآوریهای این مرجع نوآور به بیان نکاتی پرداخته است که خواندن آن خالی از لطف نیست. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتگو ما با وی است:
ریشه نام خانوادگی حکیم
صفاءالدین تبراییان در گفتگو با مهر با اشاره به انتخاب نام خانوادگی حکیم برای این خاندان عنوان کرد: جد اعلای این خاندان پزشک مخصوص شاه عباس بوده با نام سید علی طباطبایی، در قرن دهم به همراه شاه، عازم زیارت اعتاب مقدسه میشوند، شیعیانی که مجاور عتبه علویه بودند، از شاه عباس درخواست کردند که آقای طباطبایی در عراق بماند و به شیعیان خدمت کند، به همین دلیل در عراق ماندگار شده و نام حکیم که در زبان عربی به معنی پزشک است، برای این خاندان برگزیده شد.
کارنامه علمی آیت الله حکیم و بهرهمندی از اساتید شاخص
وی با بیان اینکه آیت الله حکیم از شاگردان برجسته آخوند خراسانی بوده است، گفت: حکیم در ۱۳۲۷ قمری، فراگیری دروس عالی حوزه (دوره خارج) را آغاز کرد و نزد آخوند خراسانی، آقا ضیا عراقی، شیخ علی جواهری، محمدحسین نائینی و ابوتراب خوانساری، فقه و اصول و رجال را فراگرفت و به درجه اجتهاد رسید. در اخلاق، از سید محمدسعید حبوبی، باقر قاموسی، سید علی قاضی طباطبایی، ملأ حسینقلی همدانی و شیخ علی قمی بهره برد.
تبراییان تصریح کرد: مهمترین ویژگی که میتوان در خصوص کارنامه علمی ایشان بدان اشاره کرد نوع نگاه ایشان به فقه و فقاهت است. نوع نظرگاه ایشان ایستا و جامد نیست، بلکه نسبت به نیازهای جامعه و مشکلات، معضلات و مسائل آنها فعال و پویا است.
شرکت در جهاد
این پژوهشگر تاریخ معاصر در ادامه گفت: سال ۱۳۳۲ قمری برای بیشتر مردم جهان بسیار تلخ و دشوار بود. آتش نخستین نبرد جهانی هر روز شعلهورتر میشد. هر چند شیعیان همواره از بیمهری دولت عثمانی رنج میبردند، ولی این مسأله هرگز آنان را از انجام وظیفه باز نداشت. فقیهان بزرگ نجف جهاد با کافران بریتانیایی را واجب خواندند و خود پیشتر از دیگران رهسپار جبهههای نبرد شدند. یکی از پژوهشگران در این باره مینویسد: نیروهای مجاهدان در جبهه شعیبیه ۱۸۰۰۰ تن و در منطقه قرنه ۴۰۰۰۰ نفر بود. رهبران مردمی مجاهدان را در سه جبهه مستقر کرده بودند: جبهه مرکزی قونه به فرماندهی شیخ الشریعه اصفهانی، مهدی حیدری، مصطفی کاشانی. جبهه راست شعیبیه به رهبری مجتهدانی مانند سید محمد سعید حبوبی، سید محسن حکیم و باقر حیدر؛ جبهه پشت، هویزه به رهبری حضرات آیات مهدی خالصی، محمد خالصی، جعفر شیخ راضی، عبدالکریم جزایری و عیسی کمال الدین.
وی افزود: سید محمد سعید، که به سبب کهولت سن توان اداره چنین سپاهی در خویش نمیدید، مهر ویژه خویش به سید محسن حکیم سپرده، او را بدین امر خطیر گماشت و به رزمندگان گفت آقای حکیم، حفظه الله، امین و مورد اعتماد من است. هر حکمی کند باید انجام گیرد. این کردار سید محمد سعید، اموال بسیاری، تحت عنوان هدایای مردمی و کمکهای دولت عثمانی، سمت سید محسن گسیل داشت ولی فرزند پارسای خاندان حکیم هرگز از آن مالها به سود خویش بهره نگرفت و حتی اسبی برای استفاده خود در جبهه تهیه نکرد. به گونهای که چون عثمانیان و عشایر از جبهه شعیبیه عقب نشسته، حبوبی و حکیم را همراه تعدادی اندک در برابر متجاوزان تنها نهادند، حبوبی از حکیم خواست تا خود را به ستاد فرماندهی رسانده، کسب تکلیف کند. ولی دریغ که سید محسن اسب نداشت و از هر که تقاضای چارپا کرد با پاسخ منفی روبرو شد؛ زیرا موفقیت دشوار بود و اسب برترین وسیله گریز، سید محمد سعید ناگزیر اسب خویش را در اختیار حکیم قرار داد و گفت: اگر حکیم سالم بماند و من هلاک شوم مانعی ندارد. وجود او سودمندتر است. روزی خواهد آمد که او به ریاست میرسد.
تبراییان خاطرنشان کرد: به هر حال هجوم سنگین نیروهای بریتانیا سرانجام مجاهدان را عقب راند. در ناصریه سید محمد سعید بیمار شده، چشم از جهان فرو بست. اندکی بعد ناصریه سقوط کرد و حکیم با درسهای نوینی که آموخته بود، به نجف بازگشت. آیت الله حکیم از ۱۳۳۳، پس از بازگشت از جهاد، تدریس دوره سطح حوزه و از ۱۳۳۷ یا ۱۳۳۸ تدریس دوره خارج فقه و اصول را آغاز کرد و در بیش از نیم قرن تدریس، شاگردان فراوانی تربیت کرد. شماری از مشهورترین شاگردان او عبارتاند از: فرزندش سید یوسف حکیم، محمدتقی آلفقیه از علمای مشهور لبنان (متوفی ۱۳۷۸ ش)، سید اسماعیل صدر، سید محمدتقی بحرالعلوم، سید محمدباقر صدر، محمدعلی قاضی طباطبایی، سید علی حسینی سیستانی، سید اسداللّه مدنی، محمدمهدی شمسالدین، محمدحسین فضلاللّه، حسین وحید خراسانی، امام سید موسی صدر، سید حسن خرسان، سید حسین مکی عاملی، محمدتقی تبریزی، نصراللّه شبستری و سید سعید حکیم.
وی افزود: پس از درگذشت مرحوم نائینی (۱۳۱۵ شمسی) برخی مقلدان او به حکیم رجوع کردند و پس از درگذشت مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی (۱۳۲۵ شمسی) مرجعیت او تثبیت شد و پس از درگذشتِ آیت الله حاجآقا حسین بروجردی (۱۳۴۰ شمسی)، مرجعیت عام یافت. به گفته فرزندش، محمدباقر حکیم، او برای ایفای درست این مسئولیت، با ایجاد تحول، نهادی منسجم با تشکیلاتی منظم سامان داد و ذیل این نهاد، مؤسسات گوناگون مذهبی، فکری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و جهادی تشکیل داد و مدارس علمی و کتابخانه های فراوانی تأسیس کرد و عالمان بسیاری را در خدمت این اهداف به کار گرفت و هماهنگ ساخت.
اقدامات آیت الله حکیم در راستای مرجعیت
این مورخ تاریخ معاصر با اشاره به اقدامات آیت الله حکیم در راستای مرجعیت دینی عنوان کرد: احداث یا بازسازی و مرمت دهها مسجد، حسینیه و بنای فرهنگی؛ تأسیس کتابخانهای عمومی در نجف به نام مکتبة آیة اللّه الحکیم العامة و بهتدریج، ایجاد شعبههایی از آن در برخی شهرهای عراق و نیز در کشورهایی چون اندونزی، ایران، بحرین، پاکستان، سوریه، لبنان، مصر و هند؛ پشتیبانی مادّی و معنوی از نشریاتی مانند الاضواء، رسالة الاسلام، النجف، الایمان، الثقافة الاسلامیة و سلسله کتابها و جزوههایی با عنوان «مِنْ هُدَی النجف» و نویسندگان آنها؛ و نیز حمایت از نویسندگان، خطیبان، ادیبان و شاعرانی که فرهنگ اسلامی را گسترش میدادند و با اندیشههای الحادی و کمونیستی یا انحرافی مقابله میکردند.
وی افزود: او به نقشِ محوری مرجعیت در حل مسائل اجتماعی و سیاسی مسلمانان و رفع منازعات فرقهای و مذهبی، توجه ویژهای داشت و آنجا که مصلحت مسلمانان ایجاب میکرد موضعگیری مینمود و در صدد حل اندیشمندانه مسائل برمیآمد. فرستادن هیئتی به هند برای رفع اختلاف میان عالمان آن دیار، موضعگیری در اعتراض به قتلعام مسلمانان پاکستان، پشتیبانی از تأسیس المجلس الاسلامی الشیعی الاعلی در لبنان به رهبری امام موسی صدر و موضعگیری درباره اخوانالمسلمین مصر نمونههایی از اقدامات او بودند.
اقدامات حکیم در ساماندهی حوزه
تبراییان گفت: در دوره زعامت آیتاللّه حکیم و با کوشش او حوزههای علمی شیعه، به ویژه حوزه نجف، به پیشرفت کمّی و کیفی چشمگیری دست یافتند و امور اداری آنها نظم بهتری یافت. تعدادی از اقدامات او در اینباره بدین قرار است: برنامهریزی و تلاش به منظور افزایش شمار طلاب، چنانکه فقط در حوزه نجف شمار طلاب از ۱۲۰۰ تن به حدود ۸۰۰۰ تن رسید؛ تأسیس مدرسه علوم اسلامی و غنا بخشیدن به دروس حوزه با برقراری درسهایی چون فلسفه، کلام، تفسیر و اقتصاد، برنامهریزی برای آشنا شدن طلاب با اندیشههای الحادی، مانند مارکسیسم، و توجه دادن بزرگان حوزه به خطر آنها؛ تمرکززدایی از حوزه و گسترش حوزههای علمیه در شهرها و مناطق دوردست و سایر کشورها، مانند پاکستان، عربستان و کشورهای آفریقایی؛ و اهتمام به تسهیلات و ملزومات تحصیل و اسکان طلاب خارجی، از جمله اختصاص مدرسهای در نجف به طلاب هندی و مدرسهای به طلاب افغانی و تبتی.
مبارزه با کمونیسم
وی خاطرنشان کرد: آیت الله حکیم معارض سرسخت کمونیسم بود. پس از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و به قدرت رسیدن او در ۱۳۳۷ شمسی، برای ترویج افکار کمونیستی و تصویب قوانین ناسازگار با احکام فقهی، از جمله قانون احوال شخصیه عراق (مصوب ۱۳۳۸ شمسی)، زمینه مناسبی فراهم شد. حکیم رسماً به تصویب این قانون اعتراض کرد و عالمان و خطیبان را به آگاه کردن مردم از ماهیت ضددینی آن فراخواند. او همچنین با صدور دو فتوای تاریخی در ۱۳۳۸ شمسی، پیوستن به حزب کمونیست را شرعاً غیرمجاز و در حکم کفر و الحاد یا ترویج کفر و الحاد دانست. در پی این فتوا، دیگر عالمان نجف نیز فتواهای مشابه دادند و سرانجام عبدالکریم قاسم را به عذرخواهی واداشتند.
حکیم در عرصه سیاست
این نویسنده تاریخ معاصر بیان کرد: حکیم نه تنها از امور سیاسی دوری نمیکرد بلکه دخالت در این امور را، اگر به اصلاح آنها و کاهش مشکلات مردم و آسایش بیشتر آنان کمک میکرد، وظیفه دینی میدانست. او در تأسیس و تثبیت جماعت العلماء فی النجف الاشرف، که تشکلی سیاسی حوزوی بود، نقش اساسی داشت و از تشکیل احزاب اسلامی با شرایطی حمایت میکرد. در مسائل داخلی، او اعتراض به دولت و تلاش برای اصلاح عملکرد آن را لازم میشمرد. برخی اقدامات او در اینباره عبارت بودند از: سفر به بغداد در ۱۳۴۲ شمسی در اعتراض به رژیم بعثی حکومت عبدالسلام عارف و، به سبب حبس و شکنجه مخالفان؛ اعتراض شدید به سبب سیاست طایفهگرایی، تبعیض مذهبی و تفرقهافکنی و نیز تصویب قانون ملیسازی برخی از شرکتهای تجاری در ۱۳۴۳ شمسی که به تضعیف قدرت مالی شیعیان میانجامید؛ واکنش شدید به تصمیم حکومت عارف در سرکوب کردهای شمال عراق (به استناد فتوای شماری از عالمان اهل سنّت، به بهانه تجزیه طلبی و خروج کردن آنان بر حکومت). حکیم با فتوا دادن به جایز نبودن جنگ با کردها، از کشتار آنان جلوگیری کرد.
وی افزود: در مسائل خارجی، حکیم در قبال مسئله فلسطین حساسیت ویژهای داشت. او در برابر تهاجم صهیونیستها در ۱۳۴۶ش/۱۹۶۷ به فلسطین، همه مسلمانان را به ایستادگی و بسیج همه امکانات فراخواند، به رسمیت شناختن اسرائیل از جانب حکومت وقت ایران را محکوم کرد و در حادثه آتش زدن مسجدالاقصی در ۱۳۴۸ش/۱۹۶۹ با صدور بیانیهای، مسئولیت شرعی و تاریخی مسلمانان را در برابر صهیونیستها یادآور شد. آیت اللّه حکیم در پارهای از رویدادهای سیاسی ایران نیز مخالفت خود را با عملکرد حکومت محمدرضا پهلوی نشان داد، مانند واکنش شدید او به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، که آن را بر خلاف قوانین دین و مذهب معرفی کرد. او پس از کشتار شماری از طلاب مدرسه فیضیه نیز در تلگرامی، ضمن اعلام تأثر شدید خود، پیشنهاد کرد که علما دستهجمعی به عتبات مهاجرت کنند تا او بتواند رأی صریح خود را درباره دولت ایران صادر کند. امام خمینی و شماری دیگر از علمای قم در پاسخ به این تلگرام، مهاجرت را به صلاح ندانستند و حضور در ایران را ضروری قلمداد کردند. او همچنین پس از حادثه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تلگرامی قتلعام و ارعاب مردم را نشانه ناتوانی حکومت در اداره مملکت دانست و آن را به شدت محکوم کرد.
روش ایشان در استنباط احکام شرعی
تبراییان با اشاره به نوآوریهای آیت الله حکیم در مباحث فقهی تصریح کرد: آیت الله حکیم در استنباط احکام شرعی، به نص آیات و روایات اتکای فراوانی میکرد و آنجا که آیه و حدیث اجازه تفسیر موسّع به او میداد، چندان به شهرت و اجماع اعتنا نداشت. ازاینرو، در برخی مسائل فقهی، رأی او برخلاف رأی مشهور است.
دیدگاههای نوآورانه آیت الله حکیم در مباحث فقهی
وی افزود: آیت الله حکیم، در بسیاری موارد، به عنوان اولین مرجع بزرگ و عالم برجسته جهان، نظرات و دیدگاههای نوآورانه و متفاوت خود را با صدای بلند در مقابل مخالفین اعلام میداشت. به عنوان مثال نظر او درباره پاک بودن ذاتی اهل کتاب، یعنی یهودیان، مسیحیان و زردشتیان که بر خلاف نظر سایر مراجع و بزرگان دین مطرح شد. هم چنین فتوای موسع بودن محدوده طواف که در سفر حج ایشان مطرح شد از جمله مواردی بود که برای نخستین بار اتفاق افتاد.
آثار آیت الله سید محسن حکیم
تبراییان با اشاره به آثار علمی آیت الله حکیم گفت: ایشان علاوه بر تدریس فقه و اصول و اداره حوزه و نیز زعامت و مرجعیت، بیش از چهل اثر پدید آورده که برخی از آنها تألیف و برخی شرح یا حاشیه است. مستمسک العروة الوثقی نخستین شرح استدلالی عروةالوثقی (اثر فقهی مشهور مرحوم سیدمحمدکاظم یزدی) است. حکیم مطالب این کتاب را نخست در درس خارج فقه خود، که محور آن عروةالوثقی بود، مطرح کرد و سپس آن را تدوین نمود. این اثر، که شامل ابواب عبادات و بخشی از معاملات میشود، بارها در نجف، بیروت و ایران چاپ شده است. حکیم در این اثر، با بیانی ساده و موجز، دلایل احکام را به دقت ذکر کرده و به نقد و شرح آن پرداخته است. مستمسک مورد مراجعه فراوان فقهای معاصر بوده و در آثار یا درسهای فقهی، بسیار مورد توجه است.
حقایق الاصول
وی افزود: اثر دیگر او، حقایق الاصول، شرحی است بر کفایة الاصول اثر مهم استاد او، آخوند خراسانی، در اصول فقه. حکیم سالها پس از تألیف این اثر، بار دیگر آن را مرور کرد و مُنَقَّح ساخت. این اثر بارها چاپ شده است. نهجالفقاهة شرح و حاشیهای است بر کتاب المکاسب، اثر فقهی شیخ انصاری. حکیم در جلد اول این اثر، که چند بار چاپ شده و به مبحثِ بیع اختصاص دارد، تا اول مبحث «عقد مُکرَه»، عین عبارات مکاسب را شرح کرده و بر آنها حاشیه نوشته است، ولی از آنجا به بعد، بدون نقل عبارات مکاسب، به تحلیل مطالب آن پرداخته است. جلد دوم این اثر، حاشیه بر مبحث خیارات است.
منبع:مهر