عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۲۴۱۴۴
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۱
چرایی لزوم حاکمیت ولایت‌فقیه بر امور سیاسی و اجتماعی کشور، یکی از سؤالاتی است که همواره در مورد سیاست ایران و انقلاب اسلامی پرسیده می‌شود.

عقیق: چرایی لزوم حاکمیت ولایت‌فقیه بر امور سیاسی و اجتماعی کشور، یکی از سؤالاتی است که همواره در مورد سیاست ایران و انقلاب اسلامی پرسیده می‌شود. این که چرا باید یک روحانی بر مسند حاکمیت بنشیند چیزی است که برخی را بر آن داشته که روحانیون به دنبال قدرت‌طلبی خود هستند. در ادامه بخش‌هایی از کتاب «ولایت و حکومت» را می‌خوانیم که در آن حکیم انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای به این موضوع اشاراتی داشته‌اند و شبهات را پاسخ گفتند.

حکومتی که باید در جامعه توحیدی باشد/ فقاهت و عدالت دو شرط اساسی

در جامعه‌ای که مردم آن جامعه اعتقاد به خدا دارند حکومت آن جامعه باید حکومت مکتب باشد، یعنی مکتب اسلام و شریعت اسلام و احکام و مقررات اسلامی باید بر زندگی مردم حکومت کند و به عنوان اجراکننده این احکام در جامعه. آن کسی از همه مناسب‌تر و شایسته‌تر است، که دارای دو صفت بارز و اصلی باشد: اول اینکه احکام را، شریعت اسلام را، فقه اسلام را از همه بهتر بداند، تسلط و احاطه کامل در احکام الهی و قوانین الهی داشته باشد. خصوصیت دوم اینکه انسان آگاه به معارف الهی و فقه الهی، دارای قدرتی باشد که خود را از گناه، از خطای عمدی مصون بدارد یعنی همان چیزی که در عرف فرهنگ اسلامی به آن عدالت گفته می‌شود.

ملکه عدالت

عدالت آن ملکه، آن حالت نفسانی و روحی است که در هر انسان باشد و او را از گناه از خطا و انحراف باز دارد. البته اشتباه برای همه متصور است اما عمداً گناه کردن از انسانی که دارای ملکه عدالت است هرگز متصور نیست. این دو خصوصیت مربوط می‌شود به آن کسی که در جامعه اسلامی می‌خواهد احکام الهی و اسلامی را اجرا کند. در قانون اساسی ما این حکم واضح به عنوان ولایت فقیه مجسم و بازگو شده است و نظام ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ما  بر شکل کلی جامعه ما حاکم است.

نظام غیر ولایت‌فقیه نه مردمی است نه اسلامی

یعنی در همه گوشه و کنار بخش‌های عمده این جامعه، ولایت فقیه حاضر و مؤثر است که مختصری در این باره شهر خواهم داد. اگر بخواهد حکومتی مردمی باشد و اسلامی باشد باید حتماً ولایت فقیه تحکیم بشود والا مردمی نخواهد بود، اسلامی هم نخواهد بود. مطالبی که به صورت اصولی باید مورد توجه باشد این است که ولایت فقیه یعنی حکومت آن آگاه به دین، حکومت و تسلط آن کسی که دین را می‌شناسد و دارای عدالت نیز است. طبق آن شرایطی که در قانون اساسی برای فقیه رهبر و فقیه اداره‌کننده شئون جامعه معین شده است. مدیر و مدبر و دارای این شرایط بودن در مرتبه بعد از آن چه به صورت اصلی به عنوان شرایط اصلی برای مجری امور جامعه اداره‌کننده امور جامعه بر مبنای تفکر اسلام لازم است همین دو صفت است یعنی فقاهت و عدالت، فقیه باشد این را بشناسد و عادل باشد اشتباه نکند.

در امتداد مبارزه سیاسی ائمه

این مسأله (تشکیل حکومت در زمان غیبت از نظر علمای شیعه) واجب بوده است نه فقط جایز. یعنی علمای شیعه در شمار چیزهایی که همواره به آنها اعتقاد داشتند در طول زمان، لزوم بازگرداندن حاکمیت جامعه به محور الهی آن بود، که از نظر آنان این محور الهی فقیه بوده و این در حقیقت ادامه مبارزه سیاسی ائمه ما بود. هر چند که نقش عنصر مبارزه در زندگی ائمه چیز ناشناخته است و با این که خیلی در مورد آن بحث شده و عرفا به میان آمده به طور کامل و متناسب با حجم بحث‌هایی که در دیگر زمینه‌ها می‌شود باز هم کم است بنابراین نتیجه می‌گیریم که ایجاد حکومت اسلامی، این فقط از نظر علما جایز بلکه واجب بوده است، منتها با گذشت قرون متمادی و در طول زمان به دلیل عدم تحقق این آرزو مثل همه آرزوهای دیرمانده این آرزو رنگ کهنگی گرفته و شکل افسانه و یا آرزوی خیالی چگونه پیدا کرده است.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین