۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۰۶
عقیق: مرحوم آیت الله «احمد مجتهدی تهرانی» از علما و اساتید درس اخلاق تهران، در سخنان زیر، علت و فلسفه بیبرکتی زندگی مؤمنان را شرح داده است:
«در قدیم وقتی که سحر از کوچهای عبور میکردی صدای قرآن و مناجات میشنیدی. مردم خودشان اذان میگفتند، زمستان در برف و باران به پشتبام میرفتند، اذان میگفتند و مناجات میکردند. سحرهای قدیم مثل شبهایی بود که میگویند بروید پشتبام "الله اکبر" بگویید، خیلی صدای مناجات و گریه میآمد. با این وجود، هر خانهای یک اتاقی داشت به عنوان نمازخانه و حتی بعضیها دو ساعت به اذان صبح مانده برای نماز شب و عبادت به آنجا میرفتند و یک ساعت بعد از طلوع آفتاب بیرون میآمدند، قرآن و مفاتیح همیشه در آن اتاق و کنار آنها بود.
خلاصه قدیمیها این طور بودند، نماز شب و قرآن و مناجات و زیارت عاشورا و نماز جماعت و امثال این اعمال داشتند. من میترسم چند سال دیگر بگویند علم پیشرفت کرده و صبحها در تلویزیون یک نماز جماعت بگذارند و بگویند به همین اقتدا کنید! همان طور که در قدیم مردم اذان میگفتند و الان به وسیله پیشرفت علم، رادیو و تلویزیون اذان میگوید و مردم دیگر اذان نمیگویند.
شخصی به من رسید و گفت صبحها در موقع اذان صبح، صدای بلندگوی مسجد شما، ما را اذیت میکند، من هم از روی ناراحتی گفتم برو از دست خادم مسجد به نیروی انتظامی شکایت کن. کار به جایی رسیده که مردم از صدای اذان ناراحت میشوند!
در قدیم مردم به مستحبات بیشتر مقید بودند و به خاطر اینگونه اعمال خوبشان بود که همه چیزشان برکت داشت؛ مالشان، درآمدشان، فرزندانشان و حتی عمرشان هم طولانی بود. پدربزرگم، گاهی از بازار، شاگردش را به منزل میفرستاد که برو بگو امشب مثلاً سه نفر مهمان داریم و با این وجود حتی یک قلم از بیرون جنس نمیخریدند، و همه چیز در منزل بود، ولی الان اگر به کسی بگویی امشب چند نفر مهمان خواهی داشت ممکن است بر اثر نداشتن امکانات در منزل، از شنیدن این خبر کلی ناراحت شود. اینها به خاطر این است که ما با خدا خلوت نمیکنیم و با او راز و نیاز نداریم و به نماز اهمیت نمیدهیم، مسائل شرعی را یاد نمیگیریم و این گونه امور که باعث کماهمیت دادن به یاد و ذکر خداست باعث می شود که رزق و روزی ما هم کم شود و معیشت ما به سختی اداره شود؛ همانطور که خداوند در قرآن سورۀ طه آیه 124 فرموده است: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً»
منبع:ابنا