کد خبر : ۱۲۳۴۵
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۰
شرح حدیثی از امام صادق(ع)

ویژگی‌ها و شرایط نماز مقبول

انسان هرچه بيش‌تر موفق به درك عظمت خدا شود، تواضعش در مقابل ذات اقدس احديّت بيش‌تر خواهد شد و به كوچكى و ناچيزى خود پى خواهد برد...

عقیق:امام صادق(ع) در حدیث مفصلی خطاب به عبدالله جندب به ویژگی‌های مومن واقعی و برخی آداب دینی وآثار آن پرداخته اند .

آیت‌الله مصباح یزدی در شرح بخشی از این حدیث ویژگی‌های نماز مقبول را تشریح کرده است.

يَا ابْنَ جُنْدَب قال اللّهُ جلّ و عزّ فى بَعضِ ما اَوْحى: اِنَّما اَقْبَلُ الصَّلاةَ مِمَّنْ يَتَواضَعُ لِعَظَمَتى و يَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِنْ اَجْلى و يَقْطَعُ نَهارَهُ بِذِكْرى و لايَتَعَظَّمُ عَلى خَلْقى و يُطْعِمُ الْجائِعَ و يَكْسوُ الْعارِىَ وَ يَرْحَمُ المُصابَ و يُؤْوِى الْغَريبَ فَذلِكَ يُشْرِقُ نورُهُ مِثْلَ الشَّمسِ اَجْعَلُ لَهُ فى الظُّلْمَةِ نوراً و فِى الجَهالةِ حِلْماً اَكْلَأُهُ بِعِزَّتى وَ اَسْتَحْفِظُهُ ملائكتى يَدْعُونى فَاُلَبّيهِ و يَسْأَلُنى فَاُعْطيهِ فَمَثَلُ ذلك الْعَبدِ عندي كَمَثَلِ جَنّاتِ الفِردَوسِ لا يُسْبَقُ اَثمارُها و لاتَتَغَيَّر عن حالِها.(1)

شرط اول قبولى نماز

انسان براى پيمودن راه صحيح تكامل و سعادت، بايد از يك سو رابطه خود را با خدا و از سوى ديگر با خلق خدا تقويت نمايد. بهترين راه تقويت رابطه با خدا، نماز است. البته مسأله عمل به تكاليف دينى و از جمله اقامه نماز و پرداخت زكات، بحثى است و رسيدن به مراتب عالى كمال بحثى ديگر. مرتبه‌اى از نماز و زكات كه همين نماز و زكات ظاهرى و معمولى است، تنها موجب اسقاط تكليف مى‌شود؛ يعنى انسان با آن از عذاب الهى نجات مى‌يابد. اما اين بدان معنا نيست كه لزوماً موجب كمال وى و نزديكى اش به خداوند گردد. رسيدن به مقام قرب الهى از طريق گزاردن نماز، مستلزم رعايت نكات خاصى است كه با صِرف عمل به تكليف، آن هم از روى عدم توجه به مفاهيم بلند آن، محقق نمى‌گردد.

امام صادق(ع) در اين بخش از سخنان خود با بيان حديثى قدسى، برخى از شرايط قبولى نماز را يادآور مى‌شوند. اولين شرط اين است كه نمازگزار در هنگام نماز، عظمت خدا را به ياد آورد. انسان هرچه بيش‌تر موفق به درك عظمت خدا گردد، تواضعش در مقابل ذات اقدس احديّت بيش‌تر خواهد شد و به كوچكى و ناچيزى خود پى خواهد برد.

در اينجا براى درك بهتر عظمت خدا، روايتى را از رسول خدا(ص) نقل مى‌كنيم: در زمان پيامبر(ص) زنى به نام زينب عطاره زندگى مى‌كرد كه به شغل عطرفروشى اشتغال داشت. آن زن عطرهاى خوبى را كه تهيه مى‌كرد، ابتدا خدمت پيامبر(ص) مى‌آورد و حضرت نيز آنها را خريدارى مى‌كردند. آن زن روزى از پيامبر اكرم(ص) خواست تا عظمت خدا را برايش تشريح نمايند. حضرت فرمودند: تو نمى‌توانى عظمت خدا را درك كنى، مگر اينكه ابتدا به عظمت مخلوقات خدا پى ببرى. سپس پيامبر(ص) درباره عظمت آفرينش آسمان و زمين فرمودند: اين زمين پهناور با تمام درياها، كوه‌ها و شهرهاى بزرگى كه دارد، نسبت به آسمان اول به مانند حلقه‌اى است كه در يك بيابان بى‌كران افتاده باشد. همين طور نسبت آسمان اول به آسمان دوم تا برسد به آسمان هفتم، و آسمان هفتم نيز نسبت به عرش خدا، هم چون حلقه‌اى است در يك بيابان بسيار وسيع.

امروزه كيهان شناسان، كهكشان‌هايى را كشف كرده‌اند كه ميلياردها سال نورى با كهكشان ما فاصله دارند؛ يعنى كل منظومه شمسى با همه عظمتش در برابر كهكشان راه شيرى و نيز اين كهكشان، در برابر كهكشان‌هاى ديگر بسيار ناچيز هستند. حضرت به زينب عطاره فرمودند: وقتى به اين مسايل خوب بينديشى، متوجه مى‌شوى كه در برابر عظمت مخلوق خدا، هيچ به حساب نمى‌آيى تا چه رسد به عظمت خدا. وقتى انسان به اين مسايل توجه كند، خودش را در برابر عظمت بى نهايت خداوند بسيار كوچك مى‌شمارد و حالت تواضع براى او پيش مى‌آيد.

شرط دوم

شرط دوم از شرايط قبولى نماز اين است كه نمازگزار به خاطر خدا از هوا و هوس‌هاى باطل خود دست بردارد: وَ يَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِنْ اَجْلى. بگويد: خدايا! به خاطر اينكه تو را دوست دارم، دنبال شهوت‌رانى و گناه نمى‌روم. همان‌طور كه انسان به خاطر دوستان خود، از برخى خواسته هايش صرف نظر مى‌كند، به خاطر خدا هم، بايد از شهوات نامشروع خود چشم پوشد. بين نمازِ خوب خواندن و دنبال شهوات نامشروع رفتن، نسبت معكوس وجود دارد؛ به اين معنا كه انسان هر قدر نمازش را بهتر بخواند، به همان ميزان از شهوات نامشروع دور مى‌شود و به عكس، هر چه بيش‌تر شهوت‌رانى كند، از نماز دور مى‌شود. قرآن كريم درباره برخى اقوام گذشته اين مطلب را به زيبايى بيان كرده است؛ پس از ذكر نام تعدادى از انبي(عليهم السلام) مى‌فرمايد: إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا؛(2) هرگاه آيات [خداى] رحمان بر ايشان خوانده مى‌شد، سجده‌كنان و گريان به خاك مى‌افتادند. سپس در ادامه مى‌فرمايد: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ؛(3) آن گاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوس‌ها پيروى مى‌كردند. انسان اگر بخواهد بداند که چرا آن طور كه بايد و شايد نمى‌تواند در نماز با خدا انس بگيرد، بايد ببيند چقدر به شهوات نامشروع و افكار باطل دل بسته است.

شرط سوم

شرط سوم اين است كه نمازگزار، روز خود را با ياد خدا سپرى كند. هستند كسانى كه هميشه و در همه حال به ياد خدا هستند و هرگز از ياد خدا غافل نمى‌شوند: رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ ؛(4) پاك مردانى كه هيچ كسب و تجارت آنان را از ياد خدا غافل نگرداند. خداوند چنين مردانى دارد كه حتى اشتغالات مادى دنيا، آنان را از ياد خدا بازنمى‌دارد. مرحوم علامه طباطبايى(ره) در اين باره كه چگونه انسان هم مى‌تواند به ياد خدا باشد و هم به امور زندگى خود بپردازد، مى‌فرمودند: مثل اين است كه هيچ گاه از دست دادن عزيزى و يا محبت داشتن به دوستى، مانع از كار و فعاليت روزانه نمى‌شود و انسان على رغم اين كه به امور دنيوى خود مشغول است، به ياد عزيز از دست رفته و يا دوست خود نيز هست. مردان الهى نيز به همين صورت همواره و در تمام حالات به ياد خدا هستند: وَ يَقْطَعُ نَهارَهُ بِذِكْرى.

شرايط ديگر

انسان همان‌گونه كه در پيشگاه الهى متواضع است، بايد به بندگان خدا هم بزرگى نفروشد و به آنها خدمت كند؛ مثلاً اگر گرسنه‌اى را ديد كه توان سير كردن شكم خود را ندارد، او را اطعام كند. اين خود يكى از مصاديق زكات است. زكات در اصطلاح قرآن، فقط آن زكات واجبى كه به اموال خاصى تعلق مى‌گيرد نيست، بلكه مفهوم زكات در قرآن، انفاق در راه خدا است. در اسلام، هم زكات واجب داريم و هم زكات مستحب؛ زكات واجب، فقط به برخى اموال تعلق مى‌گيرد، اما زكات مستحب، شامل صدقات، انفاق‌ها و مواردى نظير آن مى‌شود. زكات و نماز هيچ گاه از يكديگر جدا نمى‌شوند؛ نماز كه هست، زكات هم بايد باشد. قرآن از زبان حضرت عيسى(ع) مى‌فرمايد: وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا؛(5) و تا زنده‌ام من را به نماز و زكات سفارش كرده است. بنابراين، پرهيز از فخرفروشى به خلق خدا و نيز انفاق به نيازمندان، از ديگر شروط قبولى نماز است: ولا يَتَعَظَّمُ على خَلْقى و يُطعِمُ الْجائِعَ.

شرط ديگر قبولى نماز اين است كه انسان اگر برهنه‌اى را ديد كه توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته اين سخن بدين معنا نيست كه فرد حتماً بايد برهنه باشد، يعنى ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهيم، بلكه منظور اين است كه اگر كسى احتياج به لباس داشت، براى او لباس تهيه كنيم و نيز اگر كسى به مصيبتى دچار شده است، به كمك او بشتابيم و اگر سرپناهى ندارد، تا آن جا كه برايمان مقدور است، براى وى مسكن تهيه كنيم: و يَكْسوُ الْعارِىَ و يَرْحَمُ المُصابَ و يُؤْوى الْغَريبَ .

آثار نماز مقبول

كسى كه شرايط قبولى نماز را رعايت كند، چهره اش در عالم معنا و ملكوت هم چون خورشيد مى‌درخشد و اين درخشش را كسانى كه چشم باطن بين داشته باشند، در همين دنيا مى‌بينند. ممكن است امثال من و شما اين درخشش را نبينيم، اما هستند كسانى كه چشم دلشان به آن عالم باز است و به محض نگاه كردن به چهره كسى متوجه مى‌شوند كه وى اهل معصيت است يا اهل عبادت. نورانيت دل و روح، يكى از آثار تكوينى عبادت است: فذلك يُشْرِقُ نورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ. خداوند ظلمت‌هاى زندگى را براى بنده‌اى كه نمازش را قبول كرده است، روشن مى‌سازد: اَجْعَلُ لَهُ فى الظُّلْمَةِ نوراً. خداوند در قرآن مى‌فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛(6)‌اى كسانى كه ايمان آورديد، اينك خداترس شويد و به رسولش نيز ايمان آوريد تا از رحمتش شما را دو بهره نصيب گرداند و براى شما نورى قرار دهد كه بدان راه سپريد و بر شما ببخشايد و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. انسان‌هاى خداترس و متقى هنگامى كه دچار ظلمت‌هاى مادى مى‌شوند، خداوند حتى نور حسّى هم به ايشان عطا مى‌فرمايد. بوده‌اند افراد نابينايى كه قرآن را از رو تلاوت مى‌كرده اند. يكى از اين موارد كه خود من از افراد مورد اعتماد شنيدم اين است كه يك شب خادم مدرسه مروى تهران در يكى از حجره‌ها دو شعاع نور مى‌بيند. وقتى نزديك مى‌رود، مشاهده مى‌كند كه فرد نابينايى مشغول تلاوت قرآن است و از دو چشمش، دو شعاع نور بر قرآن مى‌تابد.

انسان در دنيا خواه ناخواه با كسانى مواجه مى‌شود كه با برخوردهاى نابخردانه شان، صبر و تحمل را از انسان مى‌گيرند. بسيار مشكل است كه انسان بتواند در اين شرايط خودش را كنترل نمايد. اما خداوند به كسانى كه نمازشان را پذيرفته است، بردبارى و حلمى عطا مى‌فرمايد كه در مقابل افراد نابخرد، بتوانند خودشان را كنترل كنند: و فى الجَهالةِ حِلماً. خداوند مادامى كه ادامه حيات به نفع چنين بنده‌اى باشد، او را به وسيله فرشتگانش حفظ مى‌كند: اَكْلاَُهُ بِعزَّتى و اَسْتَحْفِظُهُ ملائكتى. و درخواست او را اجابت مى‌كند: يَدْعُونى فَأُلَبّيهِ و يَسأَلُنى فَاُعْطيهِ. چنين بنده‌اى هم چون گل‌ها و ميوه‌هاى بهشتى كه هيچ گاه پژمرده و پوسيده نمى‌گردند، هميشه با طراوت و سرزنده است: فَمَثَلُ ذلك العبدِ عندى كمَثَلِ جَنّاتِ الفِردَوسِ لا يُسْبَقُ اَثْمارُها و لا تَتَغَيَّرُ عَنْ حالِها. تفسير عقلانى اين مطلب اين است كه بنده آن چنان با آموزه‌هاى دينى خو گرفته است كه هيچ گاه اين حالت او تغيير نخواهد كرد؛ يعنى اين حالات در او ملكه شده و به صورت صفتى ثابت براى نفس و روحش درآمده است.


پی نوشت ها:

1_( بحار الانوار (ج 78، كتاب الروضة، باب 24، روايت 1، ص 279 ـ 286)

2_(مريم (19)، 58)

3_(همان، 59)

4_(نور (24)، 37)

5_(مريم(19)، 31)

6_(حديد (57)، 28)

منبع:حوزه

211008



ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین