۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۷ : ۱۰
عقیق: امام کاظم (ع) یکی از شخصیتهای مظلوم تاریخ است که زوایای زندگی او به درستی تبیین نشده است. آنچه در ادامه میخوانید سخنان حضرت آیتالله خامنهای در مورد برخی ابعاد مغفول شده زندگی امام کاظم (ع) است.
موسیبنجعفر، صاحب تشکیلاتی منسجم در سایه
[هنگامی که به زندگی حضرت] موسیبنجعفر(ع) [نگاه می کنیم]، خیال میکنیم یک آقای مظلوم بیسروصدای سر به زیری در مدینه بود و رفتند مأمورین این را کشیدند آوردند در بغداد، یا در کوفه، در فلان جا، در بصره زندانی کردند، بعد هم مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس؛ قضیه این نبود. قضیه یک مبارزه طولانی، یک مبارزه تشکیلاتی، یک مبارزهای با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامی بود. موسیبنجعفر(ع) کسانی داشت که به او علاقهمند بودند. آنوقتی که پسر برادر ناخلف موسیبن جعفر که جزو افراد وابسته به دستگاه بود، درباره موسیبنجعفر (ع) با هارون حرف میزد، تعبیرش این بود که «خلیفتان یجبی الیه ما الخراج»؛ گفت هارون تو خیال نکن فقط تو هستی که خلیفه در روی زمین هستی در جامعه اسلامی و مردم به تو خراج میدهند، مالیات میدهند. دو تا خلیفه هست؛ یکی توئی، یکی موسیبنجعفر(ع). به تو هم مردم مالیات میدهند، پول میدهند؛ به موسیبن جعفر هم مردم مالیات میدهند، پول میدهند و یک واقعیت بود.
او از روی خباثت میگفت؛ او میخواهد سعایت کند. اما یک واقعیت بود؛ از تمام اقطار اسلامی کسانی بودند که با موسیبن جعفر ارتباط داشتند، منتها این ارتباطها در حدی نبود که موسیبن جعفر بتواند به یک حرکت مبارزه مسلحانه آشکاری دست بزند که خود این یک بحث مفصلی دارد که جایش در بحث در زندگی امام صادق (ع) است، که اگر یک وقتی فرصت کنم، توفیق پیدا کنم در زندگی امام صادق صحبت کنم، آنجا باید گفته بشود که چرا ائمه (ع) و چرا مشخصاً امام صادق (ع) که وضعش از این جهت بهتر از بقیه ائمه بود، به یک قیام مسلحانه دست نزد و حرکت نکرد که آن خودش یکی از بحثهای شنیدنی و بسیار مهم زندگی ائمه است؛ این وضع زندگی موسیبن جعفر بود.
زندگی در خفا
یک نکات بسیار ریز و روشن نشدهای در زندگی موسیبن جعفر است. موسیبن جعفر یقیناً یک دورانی را در خفا زندگی میکرده است. اصلاً زندگی زیرزمینی که معلوم نبوده کجاست، که در آن زمان خلیفه وقت افراد را میخواست، از آنها تحقیق میکرد که موسیبنجعفر (ع) را شما ندیدید؟ نمیدانید کجاست؟ و آنها اظهار میکردند که نه؛ حتی یکی از افراد را آنطور که در روایت هست، موسیبن جعفر به او گفتند که تو را خواهند خواست. و راجع به من از تو سوال خواهند کرد که تو کجا دیدی موسیبنجعفر(ع) را، بکلی منکر بشو، بگو من ندیدم؛ همینجور هم شد. آن شخص زندانش کردند، بردند برای اینکه از او بپرسند موسیبن جعفر(ع) کجاست.
جهاد تبیین در دل غار!
شما ببینید زندگی یک انسان اینجوری، زندگی کیست. یک آدمی که فقط مسئله میگوید، معارف اسلامی بیان میکند، هیچ کاری به کار حکومت ندارد، مبارزهی سیاسی نمیکند، که زیر چنین فشارهائی قرار نمیگیرد. حتی در یک روایتی من دیدم که موسیبنجعفر (ع) در حال فرار و در حال اختفا در دهات شام میگشته: «وقع موسیبن جعفر فی بعض قری الشّام هاربا متنکرا فوقع فی غار»که توی حدیث هست، روایت هست، که موسیبن جعفر مدتی اصلاً در مدینه نبوده است؛ در روستاهای شام تحت تعقیب دستگاههای حاکم وقت و مورد تجسس جاسوسها، از این ده به آن ده، از آن ده به آن ده، با لباس مبدل و ناشناس که حضرت به یک غاری میرسند و در آن غار وارد میشوند و یک فرد نصرانی در آنجاست، حضرت با او بحث میکنند و در همان وقت هم از وظیفه و تکلیف الهی خودشان که تبیین حقیقت هست، غافل نیستند؛ با آن نصرانی صحبت میکنند و نصرانی را مسلمان میکند. زندگی پرماجرای موسیبن جعفر یک چنین زندگی است که شما ببینید این زندگی چقدر زندگی پرشور و پرهیجانی است.
وقتی فرزند زندانبان امام کاظم شیعه اهلبیت میشود
شخصیت موسیبن جعفر در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند. ببینید حق این است. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یک چنین حرکتی است، هیچ وقت متوقف نمیماند، حتی در سختترین شرایط، که ما در زمان خودمان هم، در دوران اختناق شدید رژیم، دیدیم کسانی بودند در تبعید، در زندان زیر شکنجه، در شرایط سخت، بلکه در سختترین شرایط، اما در همان حال هم نه فقط نمیشکستند خودشان، بلکه دشمنشان را میشکستند. نه فقط تحت تأثیر قرار نمیگرفتند، بلکه زندانبانها را تحت تأثیر قرار میدادند و این همان کاری بود که موسیبن جعفر کرد که در اینباره داستانهای زیادی و روایات متعددی هست که یکی از جالبترین آنها این است که سندیبن شاهک معروف که شما میدانید که یک زندانبان بسیار غلیظ و خشن و از سرسپردگان بنیعباس و از وفاداران به دستگاه سلطنت و خلافت آن روز بود، این زندانبان موسیبن جعفر بود و موسیبن جعفر را در خانهی خودش در یک زیرزمین بسیار سختی زندانی کرده بود.
خانوادهی سندی بن شاهک گاهی اوقات از یک روزنهای زندان را نگاه میکردند، وضع زندگی موسیبنجعفر (ع) آنها را تحت تأثیر قرار داد و بذر محبت اهل بیت و علاقهمندی به اهل بیت در خانوادهی سندی بن شاهک پاشیده شد، یکی از فرزندان سندیبن شاهک به نام «کشاجم» از بزرگان و اعلام تشیع است. شاید دو نسل یا یک نسل بعد از سندیبن شاهک یکی از اولاد سندی بن شاهک، کشاجم است که از بزرگترین ادبا و شعرا و از اعلام تشیع در زمان خودش است که این را همه ذکر کردهاند؛ اسمش کشاجم السندی است. این وضع زندگی موسیبن جعفر است که در زندان، موسیبن جعفر اینجور گذراند. البته بارها آمدند در زندان حضرت را تهدید کردند، تطمیع کردند، خواستند آن حضرت را دلخوش کنند؛ اما این بزرگوار با همان صلابت الهی و با اتکا به پروردگار و لطف الهی ایستادگی کرد و همان ایستادگی بود که قرآن را، اسلام را تا امروز حفظ کرد. (۱۳۶۴/۰۱/۲۳)
منبع:فارس