۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۷ : ۰۴
عقیق:تنها شماره ای میگیری به وسعت اعداد (صفر، پنج، یک، یک، دو، صفر، صفر، سه، سه، سه، چهار؛05112003334)!
سلام می کنی چشم بستهات در خیال، مست تماشای گنبد طلا می شود...
بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا آن هم از این فاصله دور...
و احساس تازگی اندیشه های خسته ات را فرا می گیرد...
زیر لب زمزمه می کنی یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست به من هست؟
دلت را می پرانی تا حرم و گره اش میزنی به ضریح امام رضا...
مولای من! تو را امام غريب می نامند، می دانم بد ميزبانی بودند و در مهمان نوازی وفا نكردند.
مولای من! بعد از گذشت روزگار، حال تو ميزبان ما هستی؛ تو ميزبان گريهها و نيازها؛ غمها و دلتنگی های ما هستی.
تو كه غريبی را احساس كردهای! حال غريبهها به آستان كرم تو چشم دوختهاند و به دستان پر مهرت توسل كردهاند.
مولای من! می خواهم از زائرانی بگويم كه جاده به جاده و شهر به شهر گذشته اند تا نفسی مهمان شوند و از می عشق تو بنوشند.من آن هم نیستم...
مولای من! می خواهم از سنگ فرش آستان مقدّست بگويم كه سجده گاه قدوم مهمانانت شده است؛ از كبوتران عاشقی كه گرداگرد حرم پاک تو می چرخند و تو را طواف می كنند؛ از نسيم بگويم كه بيرق گنبدت را بوسه باران می كند و عطر دلربای تو و اشک تمنای زائرانت را به اوج افلاک می برد و من آنجا هم نیستم...
مولای من! می خواهم از آسمان بگويم كه هر روز نه، هر ساعت نه، هر لحظه و ثانيه از تو جان می گيرد و در پيشگاه شكوه تو جان می دهد و حواس من هم آنجا نیست...
ای حجت خدا! خوش به حال جاده كه از قدوم زائرانت بغض تنهايی خود را می شكند و خاک پايشان را به سينه زخمآلود خود می زند كه عمری است از طواف تو جا مانده است. و من از جاده جاماندهام...
منبع: رویش نیوز
211008