۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۰ : ۱۵
عقیق:به مناسبت ایام نوروز سال ۱۴۰۰ در سلسله مطالبی تا پایان تعطیلات شوخ طبعیها و لطایف اهالی هیأت، مداحان و منبریها را مرور خواهیم کرد.
من خانه خراب شدم!!
ولی الله کلامی زنجانی شاعر و مداح اهل بیت در صحبتهایی شنیدنی، خاطرهای جالب از تصادف خود را بیان میکند. او در این خاطره که در هیأت فاطمیون قم بیان کرد گفت: من اگر روی صندلی مینشینم به خاطر این است که پایم پلاتین دارد، در جنگ هم نشده است، تصادف کردهام.
از جلسه مهدی رسولی در زنجان به ارومیه میخواستم برگردم که یک راننده به من دادند و گفتند آقای کلامی را ببر. او گفت: من عاشق او هستم، ۲۵ کتابش را دارم. این راننده در حین رانندگی از آینه من را نگاه میکرد و میگفت کلامیه! این را که میگفت سرعتش از ۱۲۰ به ۴۰ میرسید.
به او گفتم: آقا جلویت را نگاه کن، نمیخواهد به من ابراز محبت کنی. من هرجا صحبت کردم، او صحبت کرد. هرجا خندیدم او هم خندید تا در نهایت من خوابیدم، او هم خوابید.
به من پیام دادند که شبکه دوم تلویزیون شما را نشان میدهد، خاستم جواب پیام را بدهم که خوابم برد. این در ذهن من مانده است. یکباره با صدای راننده که گفت «یا حسین» از خواب پریدم. دیدم راننده نیست و من ماندهام و ماشین که ۴ معلق زدیم و استخوانهای پای من خُرد شد. خودم را سینهخیز به کنار جاده رساندم تا ملکالموت سراغم بیاید.
یکباره دیدم راننده صدا میزند: آقای کلامی! گفتم بله. گفت : تو چیشدی؟ گفتم: چیزی نیست. او میگفت عاشق من است دیگر، با حالت دلداری گفتم: چیزی نیست نگران نباش. پایم شکسته است. تو چی شدی؟ گفت من خانه خراب شدهام.
گفتم چی شده؟ گفت: کارت سوختم را پیدا نمیکنم.
منبع:فارس