۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۲ : ۰۷
عقیق: فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّالبَنین است. عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه ایشان به اهلبیت به ویژه امام حسین علیهالسلام را ستودهاند و از او به نیکی و بزرگی یاد کردهاند. به گفته مُقرم در «مقتلالحسین»، امالبنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود؛ به همین دلیل اهلبیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او میرفتند. پس از شهادت حضرت فاطمه سلامالله علیها، امیرالمؤمنین علیهالسلام با برادرش عقیل که در نسبشناسی عرب خبره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد. عقیل، «فاطمه بنت حزام» یا همان امالبنین (س) را پیشنهاد و امیرالمؤمنین علیهالسلام با ایشان ازدواج کرد.
فاطمه کلابیه زمانی که به منزل امیرالمؤمنین (ع) آمد، به احترام حضرت فاطمه (س)، نام خود را به امالبنین تغییر داد. ایشان از امیرالمؤمنین (ع) دارای فرزندانی به نامهای عباس (ع)، عبداللّه، جعفر و عثمان است که هر چهار نفر در کربلا و در رکاب امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند.
«نُعمان بن محمد إبن حیون» صاحب کتاب «شرحالاخبار فی فضائل الائمة الأطهار» در این کتاب اشعاری را منتسب به امالبنین (س) میکند که آنها را پس از جریان کربلا و در مدینه خواند.
یَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِیرِ النَّقَدِ ** وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَیْدَرَ كُلُّ لَیْثٍ ذِی لَبَدٍ
ای که عباس را دیدی حمله میکرد بر تودههای فرومایه و از فرزندان حیدر هر شیر یالداری دنبال او بود
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِی أُصِیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ یَدٍ ** وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
خبردار شدهام که به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالیکه بریده دست بود؛ وای من بر شیر بچهام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد
لَوْ كَانَ سَیْفُكَ فِی یَدِیْكَ ** لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
اگر شمشیرت در دستت بود؛ کسی نمیتوانست به تو نزدیک شود
همچنین در سرودهای دیگر است:
لا تَدْعُوِنِّی وَیْكِ أُمَّ الْبَنِینَ ** تُذَكِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
وای بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان؛ که مرا به یاد شیران بیشهام میاندازی
كَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ ** وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
مرا پسرانی بود که به آنان خوانده میشدم؛ اما امروز برای من پسرانی نیست
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى ** قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر مانند پرندگانی تیزبینِ بلندیها؛ که با بریده شدن رگ حیات یکی پس از دیگری به مرگ پیوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ ** فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعاً طَعِینَ
نیزهها بر پیکرهایشان ستیزه داشتند؛ همه آنان با تن مجروح به خاک افتادند
یَا لَیْتَ شِعْرِی أَكَمَا أَخْبَرُوا ** بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ
ای کاش میدانستم آنچنان است که خبر دادند؛ این که دست عباسم بریده شده بود
پی نوشت:
شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج3، ص186